- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم دوزیست

نگاهی به فیلم دوزیست
لاله عالم
چهارشنبه دوم شهریور ۱۴۰۱
خوب است قبل از اين كه بخواهيم فيلم بسازيم از خودمان بپرسيم، هدف ما از ساختن يك فیلم چيست؟
آیا قرار است فیلم آموزنده تهیه کنیم؟ آیا صرفا به هنر برای هنر اعتقاد داریم یا اینکه سینما را فقط سرگرمی و صنعت در نظر گرفته ایم. اگر هر یک از اهداف بالا مد نظر گرفته شده، بايد گفت «دوزیست» شامل هیچ کدام از آن ها نمیشود.
اینکه ما بیاییم چند تا جوان خلاف که به هم نارو میزنند را در یک لوکیشن اگزوتیک نشان دهیم، برای اینکه یک فیلم سرپا بماند کافی نیست، حتی اگر از بازی چند چهره معروف و روز سینما در فیلم هم بهره ببریم. فيلم با يك عروسى شروع مىشود، شروع فيلم مخاطب را یاد فيلم "جاندار" مىاندازد، شخصيتهاى فيلم معرفى مىشوند، لوكيشن غالب فيلم، گاراژ قديمى است كه اكنون ٣ جوان به همراه پيرمردي كه پدر يكى از آنها است، در آن مكان زندگى مىكنند.

لوكيشن اينجا فراتر از يك مكان براى زندگى است و در حقيقت تمام اتفاقهاى اصلى در خانه روى مىدهد و مىتوان گفت، تنها ويژگى خاص اين فيلم، اين لوكيشن است كه به فيلم هويت داده است. اما روابط غير معقول شخصيتها به فيلم ضربه زده است. مخاطب هيچگاه نمىتواند قبول كند يك زن بىخانمان در خانه يك غريبه سكنى گزيند ، جايي كه چند فرد ناشناس نيز هستند. حتى اگر واقعا جايى براى رفتن نداشته باشد و دخترخالهاش آنجا را معرفى كرده باشد؛ خصوصا در آن محيط و طبقهاى كه فيلمساز نشان داده است.
فرد غريبه (با بازى جواد عزتى) كه گويا مدل عكاسى است با دوستان خلافش، مجتبی و حمید با بازىهاى پژمان جمشيدى و هادى حجازىفر زير يك سقف زندگى مىكنند. در اتاقکی آن سوى آنها در همان محيط كه همه قسمت هايى از يك گاراژ قديمى هستند، پدر فرد غريبه (با بازى سيعيد پور صميمى) نيز حضور دارد. روابط افراد در اين فيلم نامشخص است و خوب از كار در نيامده است، معلوم نيست چرا پدر تا اين حد شوخ و شنگ است و پسر عبوس. علت رفتار شخصیتها مشخص نیست.

چرا در آخر میبینیم، پدر انبار گاز همسایه را منفجر می کند؟ آیا یک درگیری ساده همسایه (با بازی مانی حقیقی) چنین عقوبتی دارد؟! آیا در گذشته با هم خصومتهای دیگری داشتهاند، مشخص نیست. موضوع انگشتر مادر عطا چیست که در حین سرقت گاوصندوق مطرح میشود؟ در این فیلم سوالات زیادی مطرح میشود که به هیچکدام پاسخ داده نمی شود. ارتباط عطا با آزاده برای چیست؟ چرا یک نردبان باید همیشه پشت بام همسایه را به خانه عطا ربط دهد؟ عطا چه حسی نسبت به مریم دارد؟ آیا عاشق وی شده یا حس غیرت و...؟
آیا منطقی است که ساکنان گاراژ همه بیدلیل، شیفته یک زن ناشناس شده باشند؛ تازه کمی تا اندکی!! فگذشته وی نیز برایشان لو رفته باشد. به همه این سوالهایی که جواب ندارد، گریم فوق سنگین بازیگرها را هم اضافه کنید، خصوصا گریم هادی حجازیفر در نقش حمید که معلوم نیست که این گریم و تغییر قیافه چه عملکردی در پیش برد داستان دارد؟ آیا واقعا لازم است برای ایفای یک نقش معمولی تا این حد تغییر قیافه داد؟! پس قدرت بازیگری بازیگرها چه می شود.؟