- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلم موقعیت مهدی
نقد فیلم موقعیت مهدی
سه شنبه 19 بهمن 1400
نویسنده: نجیبه نعمتی
فیلم «موقعیت مهدی» اولین تجربه کارگردانی «هادی حجازی فر» است. او که در کارنامه هنری خود بازیگری و فیلمنامه نویسی را دارد این بار با فیلم بیوگرافی محور «موقعیت مهدی» در چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور یافته است.
دوربین حجازی فر در فیلم «موقعیت مهدی» چهار سال پایانی «شهید مهدی باکری» فرمانده لشکر 31 عاشورا و یکی از اسطورههای جنگ تحمیلی را رصد میکند. این فیلم در شش پرده موقعیت زندگی او را دنبال میکند. شاید به نوعی بتوان گفت حجازی فر سعی بر آن دارد تا در این شش پرده، شخصیت پردازی باکری را تکمیل کند.
این موقعیت ها عبارتند از:
- پرده اول: یک قبضه کلت کمری
در این پرده آشنایی مهدی و «صفیه» را نشان میدهد که در پایان با ازدواج آن دو و مهریه یک قبضه کلت کمری به اتمام میرسد و او برای انجام ماموریت به جبهه برمیگردد.
- پرده دوم: یک پولیور آبی
در این پرده در خلال پرداخت به زندگی شهید باکری به برادر کوچکتر او «حمید» توجه میشود. همسر حمید پولیور آبی را برای او میبافد و همین پولیور آبی در زمان شهادت بر تن اوست.
- پرده سوم: آخرین تماس
این پرده همچنان زندگانی حمید را در خود دارد. زمانی که همسر حمید با دو فرزند خردسال خود درگیر زندگی است و خانه را برای رساندن دو کودک تبدارش به درمانگاه ترک میکند و همزمانی آن با آخرین تماس حمید است.
- پرده چهارم: من مهدی باکری نیستم
این پرده روایت گر «خسرو و محمد» دو نوجوان است که از کودکی با هم هستند و حال در جبهه و در لشکر 31 عاشورا هم با همدیگر هستند؛ اما محمد به شهادت میرسد و خسرو میماند تا جنازه او را به عقب برگرداند. او همه کار میکند تا جنازه محمد را به عقب برگرداند زمانی که میخواهند مانع او شوند او از مقایسه شدنش با مهدی باکری عصبانی میشود و میگوید او مهدی باکری نیست که جنازه برادرش را به عقب برنگرداند.
- پرده پنجم: موقعیت مهدی
این پرده مهدی باکری را در موقعیت های خطیر زندگی نشان میدهد. او روی برگشت به خانه را ندارد، چرا که دستور داده تا جنازه حمید مانند سایر شهدا در همان موقعیت همراه سایر شهدا بماند. او حال باید دلتنگی خواهرش «زهرا» را نیز التیام بخشد. برادر بزرگترشان « علی باکری» که پیش از انقلاب توسط ساواک اعدام شده نیز بی نشان و گمنام است. فرزندان حمید چشم به او دارند از سوی دیگر او در موقعیت فرمانده لشکر مشکلات خاص خود را دارد. افرادش گوش به اوامر او دارند. موقعیتهایی که مهدی باید از میان آنها گذر کند.
- پرده ششم: لباسهای خیس
ماندن باکری در ارومیه و در خانه آنقدر کوتاه است که لباسهایش هیچ وقت فرصت خشک شدن را ندارند. همسرش گلایه مند است که هر بار باید ساک او را در حالی که لباسهایش همچنان خیس است ببند. لشکر او در محاصره قرار میگیرد. همقطارانش از او میخواهند تا به عقب برگردد؛ اما او مدارک هویتش را به رود میسپارد. میجنگد و در نهایت شهید میشود. زمانی که قایقی برای باز گرداندن جنازه او فرستاده میشود، قایق حامل پیکرش مورد اصابت آرپی جی هفت قرار گرفته و او نیز مانند دو برادرش بی قبر و بینشان، در دل اروند رود آرام میگیرد. لباس هایی که برای همیشه خیس ماند.
فیلمبرداری و جلوههای ویژه آن بسیار عالی است. انتخاب نما و کادربندی به درستی انجام شده است. موسیقی بر فیلم سوار است.
اما به نظر میرسد هادی حجازی فر هم به عنوان نویسنده، کارگردان و هم بازیگر اصلی آن هم در یک فیلم بیوگرافیک و جنگی وزنه سنگینی برداشته باشد. این چند مسئولیتی در فیلم نمادین است.
فیلم موقعیت مهدی مانند پردههایی که در بالا آمد، چند پاره بوده و یک دست نیست. درام ندارد. مخاطب در شناخت شخصیت سردرگم میشود؛ اما پایان بندی فیلم عالی است.
از جمله نقاط ضعف این فیلم زیر نویس بودن آن است. تعداد دیالوگ های فارسی بسیار کم است و مخاطب باید مرتب نگاهش را از کادر و جلوههای ویژه آن برداشته و به زیر نویس خیره شود و این مسئله مخاطب فارسی زبان را دچار مشکل میکند. در نهایت این فیلم بیشتر یک مستند است تا یک فیلم سینمایی.