- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- فرزندان سينما؛ در باره دو بازى مهم در جشنواره فيلم فجر
فرزندان سينما؛ در باره دو بازى مهم در جشنواره فيلم فجر
يكشنبه 24 بهمن 1400
نویسنده: على جعفرزاده
ستاره ها محصول تلاش و استعدادند و ستاره زاده عموماً دنبال كنندگان ايده تا عمل آرزوهاى پدران خويش. ستاره ها از نقطه صفر به صد مى رسند و رويايشان را محقق مى كنند و اصولا ستاره زاده ها اين عطش سيرى ناپذير را خيلى كمتر دارند و همچنين خروج از سايه نام والدين سرشناس گاه براى فرزندان محال به نظر مى رسد . . اينجاست كه تعداد انگشت شمارى از فرزندان چهره هاى مشهور در هر حوزه اى به مرتبه بالا و ستارگى مى رسند. مثال هاى نقض هم در اين مقوله بسيارند كه بماند.
در ميان بازيهاى مهم در فيلم هاى چهلمين دوره جشنواره فيلم فجر به دو بازى شاخص از همين فرزندان چهره زاده مى پردازيم
1- پگاه آهنگرانى (بدون قرار قبلى)
فرزند منيژه حكمت و جمشيد آهنگرانى كه با نقش "تداعى" در دخترى با كفش هاى كتانى چهره شد و با زندان زنان ساخته مادرش، به پختگى رسيد و دربند پرويز شهبازى او را به سيمرغ نقش مكمل رساند. تلاش دو دهه اى اين فرزند سينما به ساخته قابل احترام بهروز شعيبى رسيده است.
ياسمين پزشكى است كه در آلمان زندگى مى كند و بنا بر وصيت احتمالى پدر براى تشييع پيكر او به ايران مى آيد و در سفرى به اديسه وار به دنبال ريشه و هويت گم شده اش مى گردد. نقش ياسمين در بسيارى از سكانس ها كم اكت و ساكت است. آهنگرانى با نگاهى كه گاه خسته است، گاه درمانده و گاهى نيز پرسشگر به خوبى پلان هاى درونگرايانه را بازى كرده است، در عين حال در سكانس هايى كه نيازمند به كنش بيرونى است، مانند مواجهه اش با الكس، پسر بيمار خويش، يا در سكانس هاى مربوط به خشم و اعتراض، به خوبى با حركات صورت و بدن، به صورتى واقعگرايانه به بيان درونيات خويش پرداخته است.
وى به خوبى در طول فيلم سير تحول يك كاراكتر را به تصوير كشيده؛ بازى پگاه آهنگرانى مستحق بيشتر ديده شدن بود، دستكم در حد نامزدى سيمرغ كه در اين زمينه سخن بيشترى نمى شود گفت.
2- ساعد سهيلى (شهرك)
فرزند سعيد سهيلى كارگردان حالا در سى و چند سالگى و پس از درخشش در فيلم هاى پدر به شخصيتى مستقل و بازيگرى قابل احترام در سينماى ما بدل شده است؛ سهيلى پس از بازى در گشت ارشادها و كلاشينكف پدر، در مالاريا تصوير نسلى را با خود به سينما آورد كه جايش خالى مى نمود. اين تصوير بعدها در پل خواب و لاتارى كاملتر شد. بسيارى از جوانان سينماى ما در آغاز دهه نود به سالهاى ميانسالى رسيده بودند و تازه جوانى كه بتواند شور و شرار نسل بيست و چند ساله را بازى كند، كمتر در سينماى ما وجود داشت. ساعد با درخشش خويش در چند و چند فيلم، مستقل از سينماى پدر جايگاه خويش را تثبيت كرد.
اما نه شهرك فيلم شاخصى است و نه بازى ساعد سهيلى در آن به اندازه بازى هاى برجسته جشنواره. حتى اين نقش در كارنامه خود ساعد هم بازى شاخصى به حساب نمى آيد؛ اما مهم است و تاثيرگذار. اصلا تصور اينكه كسى جز سهيلى مى توانست تحول كاراكتر نويد به فرهاد و سرگشتگى او در افسون سينما را به تصوير بكشد غير ممكن است. نويد سرخوش و شوخ و شنگ ابتداى فيلم در دنياى ايزوله پيش توليد يك اثر سينمايى گم مى شود؛ اين تغيير در بازى درونگرايانه و كم كنش ساعد سهيلى به خوبى از كار در آمده و ناباورى كاراكتر نويد-فرهاد در سكانس هاى فيلم، به شدت همدلى برانگيز مى نمايد. اين ناباورى به ويژه در ميميك پرسشگر اين شخصيت در صحنه هاى ناباورى و موقعيت لغزان و در نوسان واقعيت - خيال مشخص و ديدنى است.
كوتاه سخن آنكه اين دو بازى بسيار به هم شبيهند. درست مثل بازيگرانشان كه در سى و چند سالگى حالا هويتى مستقل از والدين خويش دارند.
#على_جعفرزاده