ارغوان می بینی؟ سایه ات نیست دگر
چهارشنبه 19 مرداد 1401
نویسنده: پرستو زارعی
برای مرگ سایه ها نوشتن سخت است. برای مرگ شاعر ، نوشتن سخت تر.
خبر کوتاه بود اما جانکاه. "امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به سایه درگذشت." او که از حوالی باران بود رفتنش برای هر کسی که باران را می شناسد اندوهناک است.
پیرمردی با ریش افسانه گون شاهنامه ای اش از شاعری خود در هییت شعری درخشید و غروب کرد. سایه ای شد و میان سایه ها پنهان گشت. درگذشت شاعر تلخ است و سفر سایه شاید تلخ تر چراکه او شاعر زمان خویش بود. او شاعر عشق در زمانه ی رنج ، شاعر گیسوهای بلند ، شاعر بخت های شور ، شاعر اشارات نظر و شاعر هواهای پس بود که بعد از نیما و دوره ی معاصر شاید تاثیرگذارترین شاعر زمان ما باشد. اهمیت هوشنگ ابتهاج از دفتر نخستش ،"نخستین نغمه ها" تا دفاتر پایانی اش " بانگ نی" و "سراب" راه پرفراز و نشیب شعر معاصر ایران را درنوردید و از هیِیت تنها شاعری غزل گوی به هییت پیری چراغ به دست در آمد که دل مخاطبانش را از راه زیبایی شعر به اندیشه می رساند. اندیشه و اجتماع با توسل به عناصر طبیعت و اقلیم شاید یکی از مهمترین وجه تمایزات سایه با شاعران معاصر زمان خود بود. فرم عاطفی او در شعر با احساسات اومانیستی او موجب بر هر دل نشستن اشعار اوست و بدون شک غزل نو مدیون تلاش های او تا ابد خواهد بود. غزل که از آغاز خانه ی او بود در طول زمان با دغدغه هایش درآمیخت و در نهایت به نوعی منیفیست درآمد که عشق و همدلی می تواند جهانی زیباتر را برای همگان بسازد.
اشعار او با ساز لطفی نشان از پژوهش عمیق او در سالیان رنج بر وطن بود. زبان روان ، صور و استعاره های بدیع و خوش ترکیب از ویژگی های شعر سایه است. هوشنگ ابتهاج تا آخرین لحظات متعهد به عاطفه ی شعر بود. عاطفه ی شعری او که از همان آوان جوانی و عشقش به گالیا ، آن دختر ارمنی سرزده بود بعدها مطبوع دل بزرگان موسیقی ایران همچون " محمدرضا شجریان" ، "شهرام ناظری" ، "محمدرضا لطفی" ، "حسین علیزاده" و دیگران افتاد و از این عاطفه تصنیف هایی بیرون آمد که جزوی از حافظه ی جمعی ملت شد. غزل های او با حال و هوایی جدید به غزل کلاسیک روحی تازه دمید و عاقبت از حلقه ی دوم نیمایی ها به اسطوره ای بی بدیل تبدیل گشت. خبر جانکاه بود و کوتاه که شاعر به هفت هزار سالگان پیوست. اما برای درخت ارغوانش شاید آنقدر غمناک و طولانی که وهمی به نظر برسد.
ارغوان
شاخه ی همخون جدا مانده ی من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هنوز؟
یا گرفته ست هنوز؟
برای مرگ سایه ها نوشتن سخت است و برای مرگ شاعر ، سخت تر..
با سلام متن ارزنده ای ست در مدح استاد سایه ارغوان می بینی؟ سایه ات نیست دگر.. با تشکر از سایت پر بارتان
بدرود شاعر سایه ها.. سرکار خانم زارعی سپاسگزارم که حق مطلب را چنین ظریف و کامل ادا کردید..????