- آسمونی
- مجله اینترنتی
- دین و اندیشه
- دین پژوهی
- زنان دارای مقام بالا در ادیان

زنان دارای مقام بالا در ادیان
درباره مقام و جایگاه زنان در دین مقدس اسلام کتابها نوشته شده و حرف های زیادی نیز گفته و شنیده شده است که همگی از توجه خاص اسلام به زنان و رعایت حقوق مشخص شده برای آنان داشته است. آسمونی" href="https://asemooni.com">آسمونی در این مقاله در مورد مقام زن در ادیان مختلف بیشتر صحبت می کند.
امروزه علما و اندیشمندان جهان اسلام مدعی هستند که آنچه دین اسلام به عنوان حقوق و منزلت برای زنان بیان نموده است بسیار متفاوت با ادیان دیگر و در حقیقت کاملتر و جامع تر از همه آنان است.
برای درک بیشتر این ادعا باید مطالعه ای در مقام زنان از نظر سایر ادیان نیز باید داشته باشیم و با گفته ها و آموزه های آنان در مورد زنان آشنایی یابیم . هر چند این موضوع ، بحثی گسترده و مفصل را می طلبد اما برای شناخت اجمالی از این موضوع به سراغ یکی از محققان در این زمینه رفتیم و گفتگویی با وی ترتیب دادیم . خانم معصومه عادلی ، کارشناس ارشد تاریخ و همینطور دانش آموخته علوم حوزوی در جامعة الزهرا (س) از جمله چهره های موفق در زمینه تحقیق و پژوهش مسائل زنان به شمار می رود و با بیش از دهها مقاله ، پژوهش و تحقیق در این باره ، موفقیت های بیشماری کسب نموده است.
وی درباره ارزش و جایگاه زن در ادیان مختلف گفت : زن حقیقتی است که در طول تاریخ، فراز و نشیبهای فراوانی را تحمل کرده و از زنده به گور شدن تا خدایی شدن را به خود دیده است. زن غیر از حقیقت انسانی، رازی در خود نهفته دارد که باید جلوههای مختلف آن کشف و صورتهای گوناگونش پدیدار شود تا آن گونه که هست، شناسایی و معرفی گردد.
زن در اسلام، مظهر قداست و پاکی، موجب خیر و برکت شناخته شده و از ارزش و احترام فوق العادهای برخوردار است. هویت زن، هویت جامعه است و در واقع ارزش گذاشتن به زن و کمالات و خدمات بی پایان او، ارزش گذاشتن به تمام اقشار جامعه میباشد. این ارزش گذاشتن به زن ، فقط در دین اسلام نیست و به طور کلی در فرهنگ وحی از زن به عظمت یاد شده است. برای نمونه میتوان به حضرت مریم(س) اشاره کرد. حضرت مریم(س)، نمونه یکی از بزرگترین اعجازهای آسمانی معرفی میشود و وجود عیسی(ع) یکی از تجلیات کمال روحانی این زن به شمار میرود. حضرت مریم(س)، با تقوا و درایت بود و لحظهای از توجه به پروردگارش باز نمیماند و بر اثر همین فضائل، آغوشش مهد پرورش عیسی(ع) گردید.
زن ، مربی بشریت
وی از زن به عنوان مربی بشریت یاد کرده و گفت : با نظری به تاریخ حیات زن در اعصار پیشین و جستجو در رویدادهای گوناگونی که زن عهدهدار نقش آنها بوده این نکته آشکار میشود که هرگاه زن جان و روان خویش را پاک نماید، به عوالم روحانی گراید و هربار که ضمیر خویش را از نگار هوس و ظاهرسازیها بزداید، چنان با عظمت و نیرومند میشود که حتی ممکن است تعیین سرنوشت تاریخ ملتی، به اراده او بستگی پیدا کند.
بنابراین زن، مربی بشریت است و کانون تربیت خانواده، بدون این مربی شایسته، جامعه رنگ سعادت نخواهد دید و خانه، حضور مسئولانه و مدبرانه مادری کاردان را می طلبد. این نقش نمی تواند تشریفاتی یا حتی قراردادی باشد و حق تعالی در نظام زیبا و حکیمانه آفرینش زن را در چنین جایگاهی قرارداده است. زن کانون هستی و پایگاه مهرورزی و عشق خانواده، مرکز آموزش صفا، صمیمیت، ایثار و عطوفت به همگان است.
وی سپس به بیان جایگاه و مقام زنان در ادیان مختلف پرداخته و یک به یک هر کدام از آنها را توضیح می دهد :
زن در آیین بودا
وی درباره مقام و جایگاه زن در نزد بوداییان گفت : در این مسلک اگر چه زن موجودی است با ظاهر کیش خود نمیپذیرفتند و اظهار میداشتند: «خدایا ما را از شر شیطان و نفس لئیم و زن، حفظ کن.» و شعار آنان این بود: «نجات، در مصاحبت با زن تحصیل نمیشود!»
اگر چه بودا زنان را هم برای ترک دنیا به نحوی قبول میکند، اما این پذیرفتن مشروط به دو شرط است: زمانی که آناندا یکی از گرامیترین پیروان بودا سؤال میکند که چرا زنان محرومند؟ بودا این طور جواب میدهد: «از زن به کلی بر حذر باش ای آناندا! زنان شرورند، زنان حسودند، زنان بخیل و پستند، زنان از خرد و اندیشه به دورند.» وقتی آناندا میپرسد که اگر به حکم ضرورت با زنی مواجه شدم چه میشود. بودا پاسخ میدهد: «کاملاً بیدار باش، اگر پیرند با آنان چون مادر سلوک کن و اگر جوانند آنها را خواهر بدان، چون زن مثل تمساح و نهنگ سهمگین و خونآشام است که در رود زندگی مینشیند تا شناوری را صید و طمعهی خویش سازد.»
مقام زن در آیین زرتشت
وی درباره جایگاه زن در آیین زرتشت گفت : در یکی از بخشهای اوستا که به «یسنا» یا «گاتها» معروف است، در «گات» 46 گفته شده است: «منم زرتشت آن برانگیزانندهی اهورا مزدا که برای نخستین بار آموختم که تویی مزدای بیهمتا آن داور بیهمال که مردم را به توسط من به میانجی، منش نیک و بهترین راستی به کار و کوشش به روی زمین خواندی که ستوران را پیداد نکنند و پیرو راه نیکی و راستی باشند. این چنین کسان، مردان و زنانی که دستورات دین را به کار برند، رستگار خواهند بود و به پاداش به گزینیشان در آن سرزمین جاویدانی اهورایی وارد شوند و همهی آنانی که آیینپذیرند نیز رستگاری یابند و من با همهی آنان سرودگویان از پُل چینوت (صراط مستقیم) خواهیم گذاشت.»
میبینیم در این فراز از زنان و مردان یاد میشود و تمام کسانی که از زن و مرد به این آیین بپیوندند و دستورات این آیین را رعایت کنند، مسیر تکامل را خواهند گذراند، یعنی؛ تفاوتی میان زن و مرد در دینداری و پیروی از این آیین وجود ندارد و به صورت مشترک به آن تصریح شده است.
وی ادامه می دهد : اما در «گات» 53 بیشتر به جایگاه اجتماعی زن و مرد اشاره شده است. در این فراز آمده است: «اینک ای دختران شویکننده و ای جوانانی که پیوند زناشویی میبندید، سخنان مرا خوب به یاد بسپارید، با آموزههای دین راه نیکمنشی را بگزینید و از روی مهر و فرزانگی هر یک از شما باید بر آن باشد که در مهرورزی، پاکی و درستی و پارسایی بر دیگری پیشی جوید، چه این بهترین شیوهی کامیاری در زندگی خواهد بود.»
وی می گوید : تمام آن چیزی که در متن اوستا در مورد زن و مرد وجود دارد، همین دو فراز است و از همین دو متن کلی برداشت در برابری و همانندی میان زن و مرد شده است. در متون دیگر زرتشتیان مطالب تحقیرآمیز فراوانی میان زن و مرد دیده میشود. در کتاب مادیکان هزار دادستان نوشته کریستیان پارتلمه آمده است زن شخصیت حقوقی نداشته و به عنوان شخص شناخته نمیشده و در حکم شی، مطرح بوده است. بر اساس عقاید زرتشتیان اگر زنی از خود پسری نداشته باشد، بسیار دشوار خواهد بود که از پلی که در رستاخیر به بهشت متصل است، عبور کند، یعنی تنها داشتن فرزند پسر، عامل نجات و گذر از پل صراط فرض شده است.
یهودیت و مقام زن
وی یهودیت را آیینی با افکار منفی نسبت به زنان توصیف کرده و گفت : تصویر حوّا، در روایات یهودی به عنوان یک وسوسهگر، منتج به دیدی بینهایت منفی نسبت به زنان شده است و همهی زنان به عنوان کسانی تصور شدهاند که از مادرشان، یعنی حوّا، گناه، حیله و تلبیس را به ارث برده و در نتیجه همهی آنان نادرست کار و از نظر اخلاقی پَست و گناهکارند.
وی با بیان مثالی می گوید : ربیهای یهود 9 لعنت را که بر زنان به خاطر هبوط و سقوطشان، تحمیل شده است، چنین برمیشمارند: «1ـ تحمل بارداری، 2ـ تحمل درد زایمان، 3ـ تحمل بزرگ کردن فرزند، 4ـ این که به عنوان گواه و شاهد پذیرفته نمیشود، 5ـ پس از همهی اینها مرگ پاداش اوست و...»
ربیهای یهود، این را به عنوان وظیفهای برای مردان میدانند که برای تکثیر نژاد منشأ زاد و ولد باشند و رجحان واضحشان را برای فرزندان مذکر پنهان نمیکنند.
«برای آنانی که فرزندشان مذکر است خوشی و برای آنهایی که فرزندشان مؤنث است ناخوشی است. هنگام تولد پسر همه خوشحالند و هنگام تولد دختر همه غمزدهاند. هنگامی که پسری پا به جهان میگذارد صلح به جهان میآورد و هنگامی که دختری متولد میشود، هیچ!»
وی تصریح می کند که زنان در جامعهی یهودی قدیم اجازهی شهادت نداشتهاند و ربیها میگفتند زنان به خاطر چند لعنتی که بر آنها تحمیل شده است حق شهادت ندارند، زنان در اسرائیل کنونی نیز حق شهادت دادن در دادگاه ربیون را ندارند.
در یهود، نظارت پدر بر دختر آن اندازه مطلق است که حتی اگر بخواهد میتواند دخترش را بفروشد و این نکته در نوشتههای ربیون آمده است: «مرد میتواند دخترش را بفروشد، اما زن نمیتواند، مرد میتواند دختر را نامزد کند، اما زن نه.»
ربیون یهود، حق شوهر بر داراییهای همسرش را به عنوان یک نتیجهی فرعی از مالکیت شوهر بر همسر میدانند و می گویند اگر شخصی، مالک زنی شود آیا به این نتیجه نمیرسیم که او مالک داراییهای او نیز هست؟ و اگر او زن را به دست آورد، آیا دارایی او را به دست نمیآورد؟
یهود، طلاق را بدون هیچ استثنایی جایز میشمارد، عهد قدیم، این حق را به شوهر میدهد که حتی اگر زنش را دوست نداشته باشد او را طلاق دهد.
مقام زن در آیین مسیحیت
وی درباره دیدگاههای مسیحیت در مورد زنان گفت : گناه حوّا نقش اساسی در ایمان همهی مسیحیان دارد، زیرا به تصور مسیحیان علت مأموریت عیسی مسیح(ع) بر روی زمین نافرمانی و سرپیچی حّوا از دستور خداوند سرچشمه میگیرد. او گناه کرد و سپس آدم را اغوا نمود که درخواستش را اجابت کند. بنابراین خداوند هر دوی آنان را از آسمان به زمین هبوط داد، زمینی که به خاطر آنان لعنت شده بود. آن دو گناهانشان را که از سوی خداوند بخشیده نشده بود به همهی نسلهایشان واگذار نمودند و بنابراین تمام انسانها زاییده میشوند و برای پاک کردن انسان از گناه نخستین، خداوند مجبور بود که عیسی مسیح(ع) را که به منزلهی پسر خدا بود به صلیب قربانی نماید.
پولس می گوید: «و باید که زن به آرامی و با کمال اطاعت گیرد و زن را به تعلیم دادن اجازت نمیدهیم تا آن که زیر دست مرد باشد، بلکه سکوت اختیار کند، آدم خلق شد و حوّا، آدم فریفته نشد، بلکه زن فریفته شد و از حد تجاوز نمود.»
همچنین مارتین لوتر می گوید: «اگر آنها از پا در آمدند یا حتی مُردند، مسئلهای نیست، بگذارید آنان در زایمان بمیرند، زیرا این دلیل بودن آنها در اینجاست.»
در مسیحیت اگر یک مرد زنش را متهم به بیعفتی نماید، شهادت آن زن به هیچوجه مورد ملاحظه قرار نخواهد گرفت. زن متهم شده باید مورد محاکمهی سختی قرار گیرد تا مشخص شود او مُجرم است یا بیگناه.»
وی ادامه میدهد : بر طبق انجیل، اگر مردی عهدی با خدا بست، باید به طور کامل آن را عمل نماید و نباید عهدش را بشکند، اما نذر زن برای او الزامآور نیست و باید با موافقت پدرش باشد. اگر در خانهی پدری زندگی میکند یا اگر ازدواج کرده است باید با موافقت شوهرش باشد. و چنانچه پدر یا شوهر عهد و نذر او را باطل بدانند هر گونه ضمانتی که توسط او انجام گرفته، پوچ و بیمعنا خواهد بود.
مسیحیت روی هم رفته از طلاق نفرت و انزجار دارد، عهد جدید صریحاً از ازدواج لاینحل و ابدی جانبداری میکند. اجبار نمودن زوجهای از هم بریده به ماندن در کنار هم و مقاومت کردن در مقابل خواستهها، نه مؤثر است و نه عقلانی، تعجب ندارد که جهان مسیحیت مجبور به طلاق کلیسایی شده است. تلمود، چندین عمل جزئی و کوچک را مطرح نموده که شوهران را مجبور میسازد تا زنان را طلاق دهند.
مقام زن در دین مبین اسلام
وی اسلام را تنها دینی عنوان می نماید که به زن به معنای واقعی ارج نهاده است و می گوید : اسلام در حق زن نظریهای ابداع کرده که از روزی که جنس بشر پا به عرصهی دنیا گذاشت تا آن روز، چنین طرز تفکری در مورد زن وجود نداشت. اسلام در این نظریهی خود، با تمام مردم جهان در افتاده و زن را آن طور که هست و بر آن اساسی که آفریده شده به جهان معرفی کرده اساسی که به دست بشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود. اسلام عقاید و آرائی که مردم دربارهی زن داشتند و رفتاری که عملاً با زن میکردند را بیاعتبار نمود و خط بطلان بر آنها کشید.
قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی میفرماید: که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریدهایم. قرآن دربارهی آدم اول میگوید: «همهی شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم.»
وی می افزاید : دیدگاه قرآن نسبت به زنان متفاوت از مردان نیست. آنها هر دو، مخلوقات خداوند هستند که هدف والای آنها بر روی زمین عبادت خداوند و عمل صالح و پرهیز از شیطان و بدی است. آنها هر دو، بر طبق آن پاداش میگیرند. قرآن هرگز نمیگوید که زنان دروازهی شیطان هستند یا طبیعتاً اغواگر و فریبکارند و نیز نمیگوید که مرد تمثال خداست. همه بر طبق قرآن مخلوقات خداوندند.
وی در ادامه گفت : از نظر اسلام نقش زن بر روی زمین فقط زاییدن نوزاد نیست. او بایسته است که همان اعمال خوبی که مردان انجام میدهند را انجام دهد. قرآن هرگز نمیگوید که هیچ زن درستکاری وجود ندارد. در مقابل، قرآن همهی مؤمنان را، چه مرد و چه زن، به تبعیت از آن دسته از زنان که مانند حضرت مریم(س) و آسیه زن فرعون هستند راهنمایی میکند
اسلام هیچ تفاوتی بین پسر و دختر قایل نیست و حتی تولد دختر را هدیه از جانب خداوند میداند؛ همانند تولد یک پسر، در قرآن حتی به تولد دختر به عنوان یک هدیه اشاره میکند و می فرماید : «خداست تنها مالک آسمانها و زمین، هر چه را که بخواهد میآفریند، به هر که بخواهد فرزند دختر و به هر کس بخواهد فرزند پسر عطا میکند.»
وی می افزاید : اسلام شخصیت مستقل زن را تضمین کرده است. شوهر اجازه ندارد که سهمی در مایملک همسرش داشته باشد، مگر آنهایی را که همسر با رضایت کامل و آزادانه به او تقدیم کرده است.
زوج و زوجه هر دو از یکدیگر ارث میبرند، علاوه بر این، در اسلام، زن متأهل استقلال شخصیتی و قانونیاش را و نام و نامخانوادگیاش را حفظ میکند.
در خصوص طلاق، اسلام برای هر دو حق در نظر میگیرد. اسلام حق طلاق را به شوهر میدهد و به زن نیز حق فسخ ازدواج را به طریقی که به آن خلع میگویند میدهد. یا در برخی موارد، زن مسلمان دوست دارد زندگی زناشویی را حفظ کند اما به خاطر دلایلی از قبیل ظلم شوهر یا بیوفایی و ترک بیمورد شوهر یا ناتوانی شوهر در امر زناشویی و ... مجبور به تقاضای طلاق میشود. در اینگونه موارد، دادگاه اسلامی ازدواج را فسخ میکند.
وی تاکید می کند که بنابر آنچه گفته شد ثابت میشود که مرد و زن دو فرد، از یک نوع و از یک جوهرند، جوهری که نامش انسان است، چون تمامی آثاری که از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نیز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلی از قبیل سخاوت، شجاعت، علم، خویشتنداری و امثال آن دیده شده در صنف زن نیز دیده شده است) آن هم بدون هیچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دلیل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نیز انسان است، بله این دو صنف در بعضی از آثار مشترکه (نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولی صرف شدن و ضعف در بعضی از صفات انسانیت، باعث آن نمیشود که بگوییم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست.
و با این بیان روشن میشود که رسیدن به هر درجه از کمال که برای یک صنف میسر و مقدور است برای صنف دیگر نیز میسور و ممکن است و یکی از مصادیق آن استکمال معنوی، کمالاتی است که از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل میشود . بنابراین «انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکراو انثی، بعضکم من بعض».