- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سبک زندگی
- سالمندان
- سالمندی چه دورانی از زندگی است؟
سالمندی چه دورانی از زندگی است؟
اصطلاحاتی مانند سالمند، سالخورده، مسن و پیر و نظایر آن در مورد کسانی به کار می رود که 60 سال یا بیشتر از سن آنان گذشته باشد. احساس پیری یک مسألهی درونی و روانی است و در افراد مختلف، متفاوت است. پیری جنبه هی اجتماعی، روانی، فیزیولوژیک، یاخته ای و مولکولی دارد و احاطهی شخص بر همهی آنها ممکن به نظر نمی رسد.
در افراد سالمند قدرت و توان جوانی کاهش مییابد و فعالیت کم میگردد. سالمندان با فقدان های جسمی و اجتماعی روبه رو می شوند. اغلب سالمندان بازنشسته شده و یا از کار خود دست کشیده اند، بنابر این اکثراً احساس نا ایمنی و تنهایی میکنند و میپندارند که مقام اجتماعی خود را از دست داده اند. تصور میکنند که وجودشان مثمر ثمر نیست و کسی به وجود آنها نیازی ندارد. موقعیت آنان مشابه موقعیت کودکی است که احساس میکند پدر و مادرش او را طرد کرده اند.
چون افراد ساخورده مرگ را نزدیک می بینند وارد دوره ای می شوند که مرور زندگی خوانده می شود. آنان به گذشته می نگرند و از خود می پرسند آیا زندگی آنان با ارزش بود؟ ممکن است در این فرآیند با ناامیدی مواجه شوند و احساس کنند زندگی آنطور که می بایست باشد نبودبرای افراد مسن مهم است که احساس کنند دیگران هنوز به وجود آنان احتیاج دارند و قادرند که به فعالیت روزانهی خود در حدی که توان دارند بپردازند. اگر آنان تا این حد احساس اهمیت و ایمنی کنند به احتمال زیاد در معرض ابتلای به بیماری های جسمی و روانی که در این سنین خیلی شایع است، قرار نخواهند گرفت. اگر به افراد مسن اجازه ی فعالیت داده نشود، به اجبار به مقدار زیادی در عالم رویا و خاطرات گذشته فرو خواهند رفت و به احتمال قوی دچار مشکلات روانی خواهند شد.
در مرحلهی پیری، انسان هنگامی خود را سعادتمند احساس میکند که ببیند اطرافیان و نزدیکانش او را دوست دارند و برایش ارزش قایلند و اجازه ی همکاری در اجتماع را به او می دهند.
آنچه که روانشناسی امروز به آن توجه میکند، تنها طولانی کردن دوران زندگی نیست، بلکه باید توجه داشت که سال های اضافی عمر انسان در نهایت آرامش و سلامت جسمی و روانی سپری گردد.
ابعاد سالمندی:
1-بعد اجتماعی سالمندان: یکی از وظایف تکاملی سالمندان انطباق با تغییراتی است که در روابط با اشخاص مهم زندگی آنها مثل همسر و فرزندان و هم چنین بازنشستگی رخ می دهد. بازنشستگی می تواند اشاره ضمنی بر حالت مرخص کردن فرد و دور انداختن وی از طرف دیگران داشته باشد و فرد احساس کند که زندگی صنعتی و اجتماعی و ارادی به وجود وی نیاری ندارد.
هر آن چه که به کم شدن عزت نفس و ارزش اجتماعی فرد کمک کند میتواند زمینهی ظهور اختلالهای روانی سالمندان را مساعد سازد. عواملی همچون از دست دادن درآمد، احساس اینکه فرد دیگر حاکم برسرنوشت خود نیست، تغییر محل سکونت یا اختلال در سلامتی، در ایجاد مشکلات سالمندان دخیل هستند.
2-بعد ذهنی سالمندان: تغییر در ارگان های حسی در سنین پیری میتواند در درک فرد از محیط پیرامونش اثر گذارد.مانند ضعیف شدن بینایی، شنوایی، چشایی و غیره. هم چنین توجه افراد سالمند با محرک های بی اهمیت محیط منحرف می شود لذا برای پاسخ دهی به سؤالات به زمان بیشتری نیاز دارند.
3-بعد هیجانی سالمندان: برخی از فقدان ها در افراد سالمند می تواند مشخص کننده ی تجربه های هیجانی آنان باشد. شخص پیر ناگزیر است با سوگ و فقدان های متعدد مانند مرگ همسر، دوستان و اقوام، تغییر وضع شغلی و از دست دادن اعتبار و نفوذ و افت تواناییهای جسمی و تندرستی مدارا کند. فقدان در هر زمینهای در دوران سالمندی سبب می شود که شخص انرژی زیادی را صرف سوگواری، فراغ از سوگ و تطابق تغییرات ناشی از فقدان نماید. افسردگی یک واکنش غیر انطباقی در مقابل فقدان است که در افراد پیر جلوه می کند. هم چنین واکنشهای پرخاشگرانه در افراد سالخورده اغلب از نیاز آنان به توجه، نیاز به احساس کنترل کردن و یا تظاهری از مشکلات روزمره و نیازهای شخصی سرچشمه میگیرد.
4-بعد معنوی سالمندان:مرحلهی نهایی چرخهی حیات اغلب فرصتی به دست می دهد تا فرد سالخورده در مورد وجوه معنوی زندگی تفکر کند. مسائلی مانند مرگ و زندگی پس از مرگ می تواند ذهن سالمند را به خود معطوف سازند. اگر او برای زندگیش معنا پیدا کرده باشد احساس رضایت خواهد کرد. می پندارد که مفید بوده و زندگیش ثمر داشته است در غیر این صورت احساس شکست و سرخوردگی خواهد داشت. سالمندانی که عقاید مذهبی دارند اضطراب کمتری راجع به مرگ از خود نشان میدهند.
5-بعد فیزیکی سالمندان: در فرایند پیر شدن و کهولت، فرد دچار نزول عملکرد در تمام سیستم های بدنی مانند قلبی- عروقی، تناسلی، ادراری، غددی و ایمنی میشود معهذا این باور که پیری بدون استثنا با نقص جسمی و هوشی عمیق همراه است باوری غلط است زیرا اکثر افراد سالمند توانایی شناختی و جسمی خود را تا حد قابل ملاحظه ای حفظ می کنند. اولاً تمام سیستم های بدن با سرعت یکسان افت نمی کنند. ثانیاً این افت در همهی افراد یکسان نیست. به طور کلی پیر شدن انسان، پیر شدن سلول هاست. مقبول ترین نظریه این است که هر سلول یک فراخنای عمر تعیین شده یا ژنتیک دارد که در طول آن قبل از اینه بمیرد می تواند چندبار خود را بسازد. با پیشرفت سن تغییرات ساختمانی در سلول ها رخ میدهد.
تغییرات حاصله در سالمندی
1-تغییرات در انگیزش: در فرد مسن اصولاً انگیزه ها کاهش پیدا می کنند. آنان دیگر مانند یک جوان امال و آرزو ندارند که برای رسیدن به آن تلاش نمایند و نسبت به موفقیتهای فردی و اجتماعی خوش بین نیستند.
2-تغییرات حسی و حرکتی: هرچه سن بالاتر می رود، کارکرد سیستم های ادراکی مانند دیدن، شنیدن و سایر حواس کفایت خود را دست میدهند. همچنین از سرعت و قدرتی که شخص در اعضاء حسی خود دارد به نحو چشمگیری کاسته میشود. در کارآیی عضلات نیز تغییرات محسوسی ایجاد می شود. استخوانها آسیب پذیر می شود و ترمیم عضلانی و استخوانی به سختی انجام می گیرد. توانایی جسمانی برای فعالیت کمتر می شود. این عوامل در کارایی فعالیت های عقلانی نیز تأثیر میگذارند.
3-تغییرات روانی: در دوران سالمندی حالاتی نظیر کاهش اعتماد به نفس، افسردگی، نگرانی، بیتفاوتی، خیالبافی و مانند آن از عواملی هستند که از انجام وظیفهی کامل و کافی فعالیتهای عقلانی جلوگیری میکنند.
4-تغییرات مغزی: تاکنون مطالعات زیادی در رابطه با مغز و پیری انجام شده است. اگر چه اغلب افراد سالمند دچار اختلال های مغزی نمیشوند، لکن تعداد از آنان به این عارضه مبتلا میگردند. در سالمندان دو نوع اختلال مغزی مشاهده میشود. یکی دیلیریم و دیگری دمانس پیری که اولی حاد و دومی مزمن می باشد و در سالهای آخر زندگی شروع میشود.