
طب سنتی در ایران باستان
طب سنتی در گذشته پیشهای محسوب میشد که سلامت از دست رفته انسان را از طریق علم و عمل به بدن وی بازمیگرداند. طب سنتی در قدیم به طب رکاء و طبالعجائز و یا فولک مدیسین مشهور بود. هر قوم یا هر ملیتی از نظر داشتن طب سنتی بسیار غنی هستند چرا که برای درمان امراض مختلف به شیوههای خاص خود عمل مینمودند. از دیرباز در ایران سابقة درخشان پزشکی و درمان وجود داشته است و دانشمندان سرشناس بسیاری در این علم ظهور کردند که آثار آنها مورد تدریس و تحقیق بزرگترین مراکز علمی جهان بوده است. ریشه طب سنتی در ایران بر مبنای تعالیم اوستا و زرتشت بود که نمونههایی از آن را در اشعار فردوسی درباره جمشید میبینیم. طب سنتی ایران تشکیل شده است از طب قدیم فلات ایران، طب شرقی، طب یونانی، طب شفاهی و طب اسلامی که روایات بزرگان دینی بر آن اشاره دارد. ایرانیان سهم بزرگی در پیشرفت طب قدیم داشتند و بزرگترین عواملی که در بنیانگذاری هسته مرکزی طب سنتی دخالت داشتند علاوه بر ویژگیهای طبیعی میتوان به فتوحات و سیاست شاهان هخامنشی و ساسانی به ویژه کوروش، شاهپور اول، انوشیروان و پس از آن به آیین اسلام اشاره کرد.
مهمترین امتیاز اسلام در این خصوص دستورات قرآن و بزرگان دین در امر تفکر و تدبر در محیط زیست و درون وجود انسان و تشویق مسلمانان به یادگیری علم بود که در نتیجة آن گسترش تمامی علوم پیشین و تازهسازی آنها بود که ایرانیان در این قسمت یعنی طب سهمی بسیار بزرگ داشتند. چنانکه میدانیم بزرگترین پزشکان عالم اسلام ایرانی بودند و طب سنتی در همان دورههای اولیه در کشورهای مختلف جهان به سرعت گسترش یافت.
در تمدن اسلامی گروهی از پزشکان (به ویژه در بین ایرانیان) پا به میدان گذاشتند که با داشتن استعداد پزشکی در تشخیص بیماریها نام پرافتخاری را نصیب خود کردند. سرشناسترین این پزشکان ایرانی زکریای رازی، ابوعلیسینا، مجوزی، موفقهروی، جرجانی، حکیم مؤمن بودند. اساس تشخیص بیماری توسط این پزشکان در طب سنتی بر مبنای این بود که آنها برای انسان چهار طبع یا صفت را در نظر میگرفتند که عبارت بودند از گرمی، برودت، رطوبت و یبوست که گرمی از حرارت، برودت از سردی، رطوبت از تری و یبوست از خشکی پدیدار میشد و از ترکیب کردن این طبعها بود که خصوصیات دیگری چون گرمی و خشکی، گرمی و تری، سردی و تری و سردی و خشکی حاصل میشد و از آنجا که 4 عنصر تشکیلدهندة جهان را آتش، هوا، آب و خاک میدانستند هر کدام از خواص اشیاء و عناصر را در خاصیت طبع ها میآوردند بهطوری که آتش و نور (گرمی و خشکی)، هوا (گرمی و تری)، آب (سردی و تری) و خاک (سردی و خشکی) را شامل میشد. بعد از تقسیمبندی طبعها و توزیع هر کدام در عناصر چهارگانه در استان مزاجها پدید میآید. مثلاً اگر گرمی و سردی با هم در یک فرد باشند و خشکی بر رطوبت یا تری غالب باشد آن فرد را خشکمزاج گویند.
از سوی دیگر با خوردن خوراکها فعل و انفعالاتی بر روی غذا و خوراکها در بدن پدید میآید که آنها را صفرا (زردآب)، دم (خون)، بلغم (خون سفید) و سودا (زردآب سوخته) مینامیدند. بعضی از این اخلاط برای بدن خوب و برخی مضرند. اخلاط خوب آنهایی هستند که به بدن خوراک و نیرو میرسانند و جایگزین مایعات یا رطوبت از دست رفته شوند و خلطهای (اخلاط) بد آنهایی هستند که چنین عملی را در انسان انجام نمیدهند و عمل تغذیه بدن باید با دارو مداوا شود. از نظر پزشکان طب سنتی در صورت رعایت نشدن تعادل در اموری چون خوردن و آشامیدن، هوا، خواب، بیداری، اعراض نفسانی، حرکت و سکون، احتباس و استفراغ، بدن از سیر طبیعی و مزاج اصلی خود منحرف میشود و سلامت ذاتی او به خطر میافتد و شخص دچار مرض (بیماری) میشود. از اینرو نیاز به دارو پیدا میکند تا به حالت اصلی خود برگردد. این دارو است که میتواند با کمک طبیعت و با دقت نظر، مزاج را به حالت طبیعی بازگرداند. بنابراین یک اصول پزشکی خاصی وجود داشت که پزشکان آن زمان میبایستی به آن آشنایی داشته باشند تا در درمانها از آن استفاده کنند.
در طب قدیم برای معالجه بیشتر بیماریها از گیاهان استفاده میکردند چنانکه میتوان پیشرفت داروهای گیاهی را همپای پیشرفت طب سنتی دانست. در قدیمیترین سند خطی طب سنتی که به خط میخی بابلی در اور و بینالنهرین کشف شده بحث از علم طب و درمانشناسی به ویژه با ریشه، ساقه و برگ گیاهان شده است که به احتمال زیاد به 300 سال پیش از میلاد مربوط میشد.
در ایران باستان نیز از گیاهانی چون کندر، صندل، کافو و عود برای بخور دادن استفاده میکردند. استفاده از گیاهان به شیوههای مختلفی چون افشره، جوشانده، ضماد، روغن و یا خام آن صورت میگرفت. شستشوی بدن با عصاره آمیخته به گیاهان در قدیم بسیار رایج بود. پدر طب سنتی در ایران ابوعلیسینا است که در زمینه گیاهدرمانی و دارودرمانی از نوابغ روزگار بود، تمدن اسلامی در قرن هفتم میلادی رشد چشمگیر خود را در علم پزشکی شروع کرد و شاهد تکامل گسترده در زمانی کوتاه بود و پزشکان برجستهای پزشکی را از اعماقی که در آن افتاده بود بالا کشیدند و سبب پیشرفت آن شدند. دانشمندان بزرگ اروپایی و پزشکان قرون وسطی و رنسانس تحسین خود را اعلام کردند و مهارت بزرگ پزشکان اسلامی را پذیرفتند. از جمله این پزشکان نامی میتوان به رازی پزشک متخصص بغداد، ابوعلیسینا که سردسته پزشکان بود و زهراوی پدر جراحی عرب اشاره کرد.
ایرانیان معتقد بودند که تمام هستی از چهار رکن خاک ، آب ، هوا و آتش شکل گرفته است و معتقد بودند که انسان نمونه کوچکی از این هستی بزرگ است. توجه به مساله مزاج در درمان بیماری ها، نکته برجسته و شاخصی است که در طب ایران باستان به چشم می خورد. آنها معتقد بودند که گرمی ، سردی ، تری و خشکی ، چهار قوه مهم هستند که اعتدال و سلامت بدن، وابسته به اعتدال آنهاست. همچنین معتقد بودند که بدن از دو قوه جسمانی و روحانی ترکیب شده و همواره توصیه می کردند که مردم باید در تقویت هر دو قوه بکوشند، زیرا سلامتی یا عدم تعادل هر یک در دیگری موثر است.
بنابراین مایه بسی افتخار است که ایرانیان باستان که نیاکان ما باشند، در آن زمان چنین نظریات صائب و دقیقی داشتند. اهمیت دیگری که این مطلب دارد این است که نشان می دهد طب ایران، پایه طب یونانی است و این مطلبی است که آقای سیریل الگود (نویسنده کتاب تاریخ طب در ایران) با همه تعارض خود نمی تواند به آن اقرار نکند:« ایرانیان، اصول آن چیزی را که طب یونانی نامیده شده به یونانیان تعلیم داده اند. در سال 700 پیش از میلاد ، هیچ گونه اثری از علم و فرهنگ در یونانیان مشهود نبود. با این حال، 200 سال پس از آن، یونانیان چنان در علوم و فنون پیشرفت کرده بودند که بقراط توانست رساله هایی در دانش پزشکی به رشته تحریر در آورد و عنوان پدر طب را برای خود کسب کند. خیلی بعید به نظر می رسد که یونانیان در طی این دو قرن، روشی را که اکنون به نام روش بقراط معروف است خود به خود پدید آورده باشند.
به علاوه در آثار و کلمات بقراط، نشانه های تازگی کاملا آشکار است و هیچ گونه اثر تحول تدریجی در آنها دیده نمی شود. حتی خود یونانی ها هم فرضیه طبایع چهارگانه خود را یک فرضیه بیگانه می شناختند و به رسم آن زمان، آن را ایرانی می نامیدند.»
ایرانیان در زمینه خوراک و تغذیه هم آداب مخصوصی داشتند. گوشت گاو، گوسفند، شتر، آهو، اسب و گوشت حیوانات شکاری را مصرف می کردند، ولی از خوردن گوشت خزندگان، دوزیستان و حیوانات گوشتخوار خودداری می کردند. در وندیداد (یکی از نسک های پنج گانه اوستای امروزی) از بازرسی مواد غذایی یاد شده و توصیه شده که گوشت و غذاها را کاملا پخته و قبل از خوردن بو کنند که فاسد نباشد. غذای روزانه جوانان بعد از ورزش، نان، شیرینی، بولاق اوتی و نمک بوده است. نوشیدنی آن ها عموما آب بوده است. زرتشت از خوردن مشروبات الکلی نهی می کرد و شراب تنها در جراحی ها مصرف بیهوشی داشته است. آداب غذا خوردن به شکل صحیحی اجرا می شد. افراد ظرف مخصوص برای نوشیدن آب داشتند. موقع غذا خوردن از صحبت کردن خودداری می کردند، زیرا معتقد بودند که آب و ترشحی که از دهان خارج می شود، سبب آلودگی غذای دیگران می شود. در روز دو وعده غذا می خوردند.
تعریف مزاج از دیدگاه طب سنتی
بر آیند اثر مجموعه عناصر و ارکان مادی نظام هستی در یک شیء، گیاه، غذا، حیوان و انسان را مزاج آن می نامیم .
برخی از حکما نقش رفتارها را در پیدایش مزاج دخیل می دانند و برخی دیگر نیز نقش پندارها را تحت عنوان عوامل نفسانی (غم و شادی که موجب بروز سودا و صفرا) در بروز مزاج مطرح می سازند. اما به طور مشخص یک عنوان برجسته برای عوامل و عناصر معنوی (غذای حرام و حلال و یا نیت پلید و خیر در بروز مزاج) در شکل گیری مزاج قرار نداده اند .
طب اسلامی از جک های تاریخیست.آخر مگر در عربستان کویری سیاهدانه و زنجبیل بوده در 1400 پیش که این همه حدیث از آنان در باب خواص دارویی هست؟چرا اصلا یک کتاب پزشکی بمانند پورسینا و حکمای یونان نیست،یافت می نشود؟اعراب چیزی از طب و گیاهان نمیدانستند اصلا گیلهی آنجا نبوده که چیزی بفهمند. ...