- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های ورزشی
- بیوگرافی جمیله سروری

بیوگرافی جمیله سروری
جمیله سروری در المپیک 1964 توکیو کم سن و سال ترین ورزشکار ایران در این بازیها بود. سروری درباره حضور در مسابقات می گوید:
زمانی که 12 ساله بودم مسوولان وقت سازمان تربیت بدنی تصمیم گرفتند برای اولین بار بانوان ورزشکار را هم به المپیک بفرستند. بنابراین تصمیم گرفتند یک نفر از ژیمناستیک و چهار نفر از دوومیدانی را راهی بازیها کنند. برای اینکه مشخص شود بانوی المپیکی ژیمناستیک چه کسی است دو سه مرحله انتخابی برگزار شد. دور اول و دوم با اینکه از همه شرکت کنندگان کوچکتر بودم اما امتیازم از همه بالاتر شد. در بازیهای توکیو سن واقعی من 16 سال بود. مسوولان ژیمناستیک دنبال کسی میگشتند که واجد شرایط باشد و به همین دلیل میخواستند کس دیگری را به بازیهای توکیو بفرستند. چندین مرحله انتخابی گذاشتند اما هر بار من اول شدم. با پیگیریهای پدرم دست آخر به عنوان اولین ژیمناست زن ایرانی به المپیک رفتم.
سروری درباره سختی هایی که پدرش کشید تا وی را مهیای المپیک سازد می گوید:
ما سالن ژیمناستیک نداشتیم. بعد از چند سال شنیدم که چند سالن در مدارس راهاندازی شده است که این سالنها هم مجهز نبودند. از هر وسیله فقط یکی داشتیم. حیاط خانه ما بزرگ بود. پدرم آنقدر به فعالیت من در ژیمناستیک علاقه داشت که برایم چوب موازنه و میله بارفیکس در حیاط گذاشته بود. در حیاط خانه ما دو درخت کاج تنومند وجود داشت. پدرم سیم بوکسل خریده بود و آن را برایم نصب کرده بود. من روی سیم بوکسل به سختی راه میرفتم. به جای چوب موازنه با 10 سانتیمتر عرض مجبور بودم روی سیم بوکسل 3 سانتیمتری راه بروم. این نشان میدهد که چقدر پدرم علاقه داشت که دخترش به المپیک برسد. انگار خواسته پدرم از من خیلی بیشتر از اینها بود. او دنبال یک مقام فراکشوری برایم بود اما امکانش فراهم نبود. من نیاز به مربی زن و تجهیزات داشتم. نوع حرکات زنان با مردان در ژیمناستیک متفاوت است. به همین دلیل من مربی زن میخواستم. بجز یکی دو سالی که ویرا سرمربی ما بود دیگر مربی زن نداشتیم. جای خالی یک مربی خوب زن همیشه در زندگی ورزشیام حس میشد.
و بالاخره حضور در المپیک و استقبال ژاپنی ها از دختر کم سن و سال ایرانی:
خانم "ویرا" مربی من در ایران بود. چون نمیتوانستم در بازیهای توکیو مربی داشته باشم، او مرا به یکی از همکارانش که عضو کادر فنی تیم چکسلواکی بود معرفی کرد تا در مسابقات از من حمایت کند. چون در بازیها مربی نداشتم دولت ژاپن یک خانم را به عنوان همراه و مربی من معرفی کرد. من 25 روز در توکیو بودم. قبل از آغاز بازیها با تیم چک تمرین میکردم. فکر میکنم کوچکترین ورزشکار شرکت کننده در المپیک توکیو بودم. چهار نماینده دوومیدانی ایران همگی 16 ساله بودند. روزی که برای اولین بار رفتم تا سالن مسابقه را ببینم همه چیز برایم شگفتیآور بود. من در ایران در یک زیرزمین دراز با چند وسیلهی فکستنی تمرین میکردم، آنوقت وارد سالنی شده بودم که ژیمناستهای زیادی در آن حضور داشتند. یک طرف بالانس میزدند، یک طرف با پارالل کار میکردند. امکانات بینظیر بود. وقتی این صحنه را دیدم ترسیدم و وحشتزده شدم. من از همان مسیری که آمده بودم برگشتم و سوار سرویس شدم و به خوابگاه رفتم، آن هم بدون هماهنگی با مربی ژاپنیام! وقتی قهرمانان دوومیدانی را میدیدم که 2 متر قد داشتند وحشت میکردم. همه چیز در المپیک برایم شگفتآور بود. من از وحشت و تنهایی و ترس مریض شدم و تب کردم. به بیمارستان رفتم. دو سه روز بستری شدم.
با این شرایط سروری چه نتیجه ای گرفت؟
همه فهمیده بودند که از ترس به این حال و روز افتادهام. المپیک برای من فقط مریضی بود و ترس و وحشت! مسوولان کاروان میگفتند که تو با شرایط سختی به المپیک آمدی و هر طور که شده باید مسابقه بدهی. اگر مسابقه ندهی مواخذه میشوی، ما هزینه کردهایم! فقط کافی است که روی صحنه بروی. خانم عزت پیرنیا سرپرست بانوان و مهندس والا رییس فدراسیون ژیمناستیک برای دلگرمی دادن به من در زمان مسابقهام به سالن آمدند. با اینکه نتوانستم امتیاز چشمگیری به دست بیاورم اما خیلی مورد تشویق قرار گرفتم؛ چون هم خیلی کمسن بودم و هم جثهام خیلی کوچک بود. باید بپذیریم که آن زمان ما واقعا در ژیمناستیک ضعیف بودیم. هنوز هم هستیم. با اینکه خیلی خوب نبودم پیرزنهای زیادی بعد از مسابقهام به دیدنم آمدند و برایم عروسک آوردند. بیش از 60 ژیمناست در آن مسابقات حضور داشتند که من فقط توانستم از 5 نفر از آنها جلوتر باشم. تیم چک آن سال قهرمان ژیمناستیک بانوان شد.