حضرت داوود و داستان طالوت و جالوت
پس از وفات موسی(ع) (یوشع بن نون» که از نوادگان یوسف(ع) بود زمام امور بنیاسرائیل را به دست گرفت و بنی اسرائیل همراه او به سرزمینی که در آن زمان بدان وعده داده شده بودند، یعنی فلسطین وارد شدند.
نخستین شهری را که آنان به اشغال خود درآوردند، شهر <اریحا» - بنا به گفته بعضی <اورشلیم» - بوده است و خداوند به آنها دستور داده بود آنگاه که وارد شهر میشوند با حالت خضوع و خشوع در برابر خداوند، از دروازه شهر وارد گردند و کلمه <حُطّه» را بر زبان آورند؛ یعنی پروردگارا، از گناهان ما بگذر. ولی آنان از دستور خدا سربرتافته و با حالتی ازکبر و نخوت وارد شهر گردیدند و به جای اینکه از خدای خویش طلب مغفرت و بخشش نمایند، چنان که خدا آنها را بدان فرا خوانده بود، به فسق و فجور و تبهکاری پرداختند. خداوند از کردار آنان به خشم آمد و در برابر نافرمانیهای آنان، عذاب خود را بر آنها فروفرستاد:
وَإِذ قُلْنا ادْخُلُوا هذهِ القَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شئْتُمْ رَغَداً وَادْخُلُوا البابَ سُجَّداً وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَسَنَزیدُ المُحْسنِین* فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلی الَّذینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بما کانُوا یَفْسُقُونَ؛
و آن زمان که گفتیم وارد این شهر (بیتالمقدس) شوید و از نعمتهای آن تناول کنید و از آن در، سجده کنان وارد گردید و بگویید خدایا، از گناه ما درگذر، تا اینکه از خطای شما بگذریم و بر ثواب نیکوکاران شما بیفزاییم. ستمکاران پس از آن، حکم خدا را تبدیل به غیر آنچه بدانان گفته شده بود، نمودند و ما به کیفر بدکاری، عذابی سخت از آسمان بر آنها وارد ساختیم.
یوشع در فلسطین به اداره امور بنی اسرائیل پرداخت و میان آنها حکمرانی کرد تا از دنیا رفت و پس از او حاکمانی روی کار آمدند و برههای از زمان، بیآنکه مردم از وجود پادشاه قدرتمند و صاحب شوکتی برخوردار باشند، میان آنان فرمانروایی کردند.
در آن زمان بنیاسرائیل در معرض حملات ملتهای مجاور خود قرار داشتند و آداب ورسوم رایج بین آنان این بود که هرگاه با دشمنان خود درگیر میشدند، تابوت سلطنتی را پیشاپیش خود قرار داده و از آن کمک میخواستند تا اراده و تصمیمشان تقویت گردد.
پس از آن، نبرد خونینی میان بنی اسرائیل با فلسطینیها رخ داد و از آنجا که خداوند در اثر گناهانِ قوم بنی اسرائیل بر آنان خشمگین بود، فلسطینیها طعم تلخ شکست را به آنها چشاندند و زنان و فرزندان آنان را به اسارت گرفتند و آنها را از شهرشان بیرون براندند و تابوت سلطنتی را از آنان باز پس گرفتند و به خانه خدای خود (داجون) بردند.
بنیاسرائیل در دوران هیئت حاکمه، به بادیهنشینی پرداخته و دارای تعصبهای قبیلهای بودند و این شیوه را تا سال 1040 ق.م ادامه دادند تا اینکه میان آنان رهبری پدیدار شد و آنها را متحد ساخت و زیر یک پرچم گرد آورد و بدین سان به عنوان نخستین پادشاه بنیاسرائیل زمام امور حکومت را به دست گرفت، وی در تاریخ یهود به نام <شائول» معروف بوده و قرآن او را <طالوت» نامیده است.
درخواست پادشاه
بنی اسرائیل پس از شکست و از دست دادن تابوت، به ذلّت و خواری دچار گردیدند، بزرگان آنها نزد <سموئیل» که مقام پیامبری و قضاوت را عهدهدار بود، رفته و از او خواستند که برایشان پادشاهی برگزیند تا زیر پرچم او گرد آمده و با دشمنان خویش مبارزه کنند. سموئیل به حقیقت و ماهیّت قوم خود آشنا بود و از سرشت آنان آگاهی داشت و میدانست که آنان صحنه نبرد را ترک خواهند کرد، لذا از آنها پرسید: اگر جنگی برای شما رخ دهد، شاید به مبارزه برنخیزید؟ آنها زیر بار این سخن نرفتند و گفتند: چگونه برای باز پس گیری حقوق خویش نجنگیم، حال آنکه دشمنانمان ما را از وطنمان بیرون رانده و میان ما وفرزندانمان جدایی افکندهاند! به هر حال، آنچه را سموئیل انتظار داشت به وقوع پیوست و آنگاه که خداوند خواسته آنها را بر آورده ساخت و جنگی را برایشان به وجود آورد، جزگروهی اندک بقیه از حضور در جنگ و نبرد خودداری کردند. خدای متعال فرمود:
أَلَمْ تَرَ إِلی المَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْد مُوسی إِذ قالُوا لِنَبیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ القِتالُ أَلّا تُقاتِلُوا قالُوا وَما لَنا أَلّا نُقاتِلَ فِی سَبیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دیارِنا وَأَبْنائِنا فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ القِتالُ تَوَلَّوْا إِلّا قَلِیلاً مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بالظّالِمِینَ؛
آیا ندیدی که آن گروه از بنیاسرائیل پس از موسی، از پیامبر خود درخواست کردند که برایمان پادشاهی برانگیز تا به رهبری او در راه خدا مبارزه کنیم، پیامبرشان گفت: آیا اگر کارزار و نبرد بر شما فرض و واجب شود، نافرمانی میکنید؟ گفتند: چگونه ممکن است که ما در راه خدا مبارزه نکنیم، در صورتی که ما و فرزندانمان توسط دشمنان از شهر و دیارمان بیرون رانده شدیم. و آنگاه که حکم جهاد بر آنها فرض و واجب گشت، جز اندکی از آنان بقیه از جنگ سرباز زدند و خداوند از کردار ستمکاران آگاه است.
پادشاهی طالوت
سموئیل به بنی اسرائیل اطلاع داد که خداوند خواسته آنها را برآورده کرده و طالوت را که از نوادگان بنیامین بود، به پادشاهی آنان برگزیده است، ولی مردم زبان به شکایت گشوده و نسبت به گزینش طالوت اعتراض کردند و گفتند: او از خانواده شرافتمندی نیست، آنها بهگمانشان، خود را از او به پادشاهی سزاوارتر میدانستند؛ زیرا پادشاهی بنی اسرائیل میبایست در فرزندان یهودا و نبوت در فرزندان لاوی باشد، ولی طالوت از نوادههای بنیامین و از طبقات معمولی مردم بود.
اعتراض دیگر آنان این بود که طالوت فردی تهیدست بوده و از مال و ثروت بهرهای ندارد و مال و دارایی از نظر یهودیان از برجستهترین شاخصها و امتیازات بزرگ و شرافت بهشمار میآمد. سموئیل به اعتراض کنندگان پاسخ داد: خداوند طالوت را به عنوان پادشاه آنان برگزیده و او را به صفات و ویژگیهایی آراسته است که شایستگی و لیاقت پادشاهی را دارد. به او علم و دانش سرشار عنایت کرده است که میتواند با شناخت مسائل سیاسی مربوط به آنان و با دانش و هوشمندی خود، امور زندگی آنها را اداره کند، چنان که به وی نیروی جسمانی عطا کرده که در جنگها و در برابر دشمنان توان پایداری و استقامت داشته باشد. وانگهی خداوندی که طالوت را برگزیده، به امور مربوط به بندگانش آشناتراست، او هرگونه که بخواهد امور مربوط به جهان هستی را اداره میکند و از روی حکمتی که هیچکس غیر او بدان واقف و آگاه نیست، به هر کس خواهد ملک و پادشاهی عنایت میکند:
وَقالَ لَهُمْ نَبیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنّی یَکُونُ لَهُ المُلْکُ عَلَیْنا وَنَحْنُ أَحَقُّ بالمُلکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ المالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَزادَهُ بَسْطَةً فِی العِلْمِ وَالجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَاللَّهُ واسعٌ عَلِیمٌ؛
و پیامبرشان بدانان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما برگزیده است. گفتند: او چگونه بر ما حاکمیت یابد، در صورتی که ما به پادشاهی از او سزاوارتریم او از اموال فراوان نیز برخوردار نیست. رسول در پاسخ آنها گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و علم و دانش و قوای جسمانی او را فزونی بخشیده است. و خداوند ملک و پادشاهی را به هر که خواهد میبخشد و هم او توانگر و داناست.
علامت پادشاهی
قرآن کریم یادآور میشود که سموئیل پیامبر، به بنی اسرائیل خبر داد نشانه پادشاهی طالوت این است که وی آنان را به پیروزی خواهد رساند و تابوتی که علامت عزّت و مجد و شرف آنها و سبب آرامش دلهای آنان بوده و آثارِ موسی و هارون و الواحی که در آن وجود دارد و سفارشات الهی در آنها تدوین گشته است، بردوش فرشتگان بدانان باز خواهد گشت. خدای متعال فرمود:
وَقالَ لَهُمْ نَبیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبّکُمْ وَبَقِیَّةٌ مِمّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَآلُ هرُونَ تَحْمِلُهُ المَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ؛
و پیامبرشان بدانان گفت: نشانه و علامت پادشاهی او این است که وی تابوت را که در آن آرامشی از ناحیه پروردگارتان و الواح بازمانده خانواده موسی و هارون است و بر دوش فرشتگان حمل میشود برایتان میآورد. به راستی که اگر ایمان داشته باشید، نشانه و حجّتی در این ماجرا برایتان موجود است.
آزمایش سپاهیان طالوت، قوم خود را برای مبارزه در راه خدا فراخواند و آنان را برای نبرد با دشمنانی که آنها را به ذلّت نشاندند، تشویق و ترغیب نمود. سپاهی انبوه زیر پرچم او گرد آمده و آنها را به جنگ با فلسطینیان که رهبری آنها را جالوت عهدهدار بود، گسیل داشت. جالوت به شجاعت و دلاوری معروف بود و خبر دلاوریها و پیروزیهای وی میان تمام ملتهای مجاور انتشار یافته بود، به همین دلیل از او بیمناک بوده و از نبرد و درگیری با وی خودداری میکردند.
طالوت سپاهیان خود را حرکت داد و آنها را از شهر خودشان دور ساخت، تا به نزدیکی سپاه دشمن رسیدند، و خواست توان جنگی و رزمی آنها را بیازماید و از میزان صبر و تحمل و فرمانبرداری و اطاعت آنها آگاه گردد، لذا در لحظاتی که به شدت خسته شده بودند و تشنگی بر آنان چیره گشته بود، بدانان گفت: شما به زودی از نهری خواهید گذشت و خداوند به وسیله آن شما را در بوته امتحان و آزمایش قرار میدهد تا آنان را که اطاعت میکنند از نافرمانان مشخص سازد. بنابراین، کسی که از آن آب ننوشد و لذّت آن را نچشد، از پیروان من خواهد بود، ولی هر یک از شما میتواند تنها یک مشت از آب برگیرد و تشنگی خود را بهوسیله آن برطرف سازد و کسی که بیش از دیگران بیاشامد، از پیروان من نیست. ولی آنگاه که به رودخانه رسیدند، بیشتر آنها با فرمان طالوت مخالفت کرده و بدون توجه به نهی او، خود را از آن سیراب ساختند:
فَلَمّا فَصَلَ طالُوتُ بالجُنُود قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْیَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بیَدهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلّا قَلِیلاً مِنْهُمْ؛
و آنگاه که طالوت لشکر کشید، گفت: به راستی که خداوند شما را به نهر آبی مورد آزمایش قرار میدهد، کسی که از آن بیاشامد، از پیروان من نیست و کسی که از آن ننوشد پیرو من است، مگر اینکه کفی بیشتر نیاشامد، ولی همه لشکریان به جز افرادی اندک، از آن آب نوشیدند.
پیروزی طالوت بر جالوت
طالوت به همراه کسانی که تشنگی و خستگی را تحمل کرده بودند از نهر گذشت، وی بعد از آنکه عده زیادی از همراهانش برگشتند، خود را در برابر انبوه دشمن اندک یافتند. دستهای از آنان که کثرت دشمن، آنها را بیمناک ساخته بود، گفتند: ما امروز توان برابری با جالوت را نداریم، اما دستهای که ایمان آورده بودند از کثرت دشمن ترس به دلشان راه نیافته بود؛ زیرا آنها مطمئن بودند که پس از مرگ به دیدار خدای خویش خواهند رفت، از این رو گفتند: بسیار اتفاق افتاده است که گروهی اندک به اذن خدا برعده بسیاری چیره گشتهاند، لذا ما در برابر دشمن پایداری خواهیم کرد، خداوند صابران را حمایت کرده و پیروز میگرداند. وآنگاه که مؤمنان برای نبرد با جالوت و سپاهش حرکت کردند، به پیشگاه خداوند به تضرع و زاری پرداختند که دلهای آنان را سرشار از صبر و شکیبایی گردانده و در میدان نبرد ثابت قدم نگاهدارد و بر دشمنانشان پیروز گرداند، خداوند دعای آنان را مستجاب و آنها را پیروز ساخت و داود، جالوت را از پای در آورد و خدای متعال پادشاهی بنی اسرائیل را به وی ارزانی داشت، و هرگونه دانش و حکمتی را که خواست بدو آموخت و او بندگان شایستهاش را یاری میفرماید، اگر خداوند برای محو و نابودی فساد و تباهی تبهکاران، مصلحان را بر آنها مسلط نمیگرداند و اگر برخی از انسانهای شرور را بر برخی دیگر تسلط نمیبخشید، زمین آباد نمیگشت، بلکه فساد و تباهی آن را فرامیگرفت، ولی احسان و عنایت پروردگار پیوسته شامل حال همه مردم است:
فَلَمّا جاوَزَهُ هُوَ وَالَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنا الیَوْمَ بجالُوتَ وَجُنُودهِ قالَ الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بإِذنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصّابرِینَ * وَلَمّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَجُنُودهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَثَبّتْ أَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلیَ القَوْمِ الکافِرِینَ * فَهَزَمُوهُمْ بإِذنِ اللَّهِ وَقَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَآتاهُ اللَّهُ المُلْکَ وَالحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمّا یَشاءُ وَلَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ ببَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأَرْضُ وَلکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلی العالَمِینَ؛
و آن زمان که او به همراه گروندگانش از نهر گذشتند، لشکریانش بدو گفتند: ما امروز در برابر جالوت و سپاهش توان مقاومت نداریم، کسانی که به لقای رحمت الهی اعتقاد داشتند گفتند: چه بسا گروهی اندک به اذن خدا بر گروهی بسیار پیروز گردند و خداوند با صبر پیشگان است و آنگاه که در برابر جالوت و سپاهش قرار گرفتند عرضه داشتند: پروردگارا، به ما صبر و شکیبایی عنایت فرما و گامهایمان را استوار دار و بر کافران پیروزمان گردان، و به اذن خدا آنهارا شکست دادند و داود، جالوت را از پای درآورد و خداوند به او پادشاهی و حکمت و فرزانگی عطا کرد و آنچه را میخواست بدو آموخت و اگر خداوند برخی از مردم را به وسیله بعضی دیگر فروننشاند، زمین به فساد و تباهی کشیده میشود، ولی خداوند به جهانیان لطف و عنایت دارد.
کشته شدن جالوت (جلیات)
قرآن، نحوه کشته شدن جالوت را به دست داود تشریح نکرد، ولی تورات آن را تفصیل داده که ما خلاصهای از آن را میآوریم:
فلسطینیها برای نبرد با بنیاسرائیل سپاهیان خود را گردآوردند و شائول (طالوت) و نیروهای بنیاسرائیل در برابر آنها قرار گرفتند. هر لشکر برفراز کوهی مستقر بود و میان دو سپاه دشتی هموار قرار داشت. چند روزی سپری شد و هیچ یک از دو لشکر جرأت حمله به دیگری را نداشت، در این هنگام مردی قوی هیکل و زشت چهره به نام جالوت (جلیات) غرق در اسلحه از اردوگاه فلسطینیها خارج شد و نیزهای بزرگ در دست داشت. جلیات پس از بیرون آمدن، وسط دشت قرار گرفت و بر سپاهیان بنیاسرائیل بانگ زد تا شخصی را برای مبارزه او برگزیده و به میدان بفرستند و گفت: اگر فرد مبارز شما بر ما غلبه یافت، ما همگی به بردگی او درخواهیم آمد و اگر من بر او فایق آمدم و او را کشتم، شما به بردگی ما درخواهید آمد.
شائول (طالوت) و سپاهش از شنیدن سخنان جلیات بیمناک گشتند و از برابری با او خودداری کردند و او تا چهل روز پیوسته صبح و شام آنها را به مبارزه میطلبید، شائول (طالوت) وعده داده بود، هر کس جلیات را بکشد، به او مال فراوان بخشیده و دخترش را به ازدواج وی درخواهد آورد. مردی از بیت لحم به نام <یسیّ» که دارای سه پسر بود و آنها برای مبارزه در کنار شائول، در سپاه وی حضور داشتند و چهارمین فرزندش را که داود نام داشت، نزد برادران خود فرستاده بود تا حال آنها را جویا شود. داود ملاحظه کرد که جلیات مبارز میطلبد و مردم از بیم و ترس او از برابری با وی خودداری میکنند و جلیات به آنها ناسزا گفته و آنان را مورد نکوهش و اهانت قرار میدهد، لذا غیرت و مردانگی داود به حرکت درآمده و از شائول خواست بدو اجازه دهد تا برای نبرد با جلیات به میدان رود.
شائول از فرستادن او خودداری کرد و او را از شجاعت و بیباکی جلیات برحذر داشت، ولی سرانجام به او اجازه نبرد داد و زرهی بر او پوشاند که نمیتوانست آن را حمل کند؛ زیرا او به پوشیدن چنین زرهی عادت نداشت. به همین دلیل آن را از تن خود بیرون آورد و عصای خویش را به دست گرفت و تعداد پنج پاره سنگ صاف از بیابان برداشته و در خورجین خود نهاد و فلاخن خویش را در دست گرفت و با یکدیگر رو در رو شدند، پس از نبردی که با جلیات انجام داد، او تلاش کرد با ضربه نیزهای داود را از پا درآوَرَد، ولی داود با چالاکی به وسیله سنگی که در فلاخن داشت، پیشانی وی را نشانه رفت و آن فرد ستمکار نقش بر زمین شد و داود چون صاعقه بر سینه او نشست و شمشیر از نیام کشید و سر از بدنش جدا ساخت. فلسطینیها که فرمانده خود را کشته دیدند، ترس و وحشت آنها را فرا گرفت و دچار تفرقه و پراکندگی شده و پا به فرار گذاشتند و شائول (طالوت) با سپاهش آنها را تعقیب کرده و تعداد زیادی از آنان را به قتل رساندند.
مرگ طالوت و پادشاهی داوود
وقتی داوود، جالوت را کشت، در دربار طالوت به مقام والایی رسید و بر جنگجویان بنیاسرائیل پیشی گرفت. امّا زمانی که طالوت تصور کرد داود به منزله رقیبی خطرناک برای او درآمده، به ویژه از جنبه محبوبیّتی که در بین تمام قوم بنیاسرائیل برخوردار است، آتش حسد در دلش شعلهور گردید و دیری نپایید که حسدش به کینهای کشنده تبدیل شد و چندین بار سعی در ترور وی نمود، ولی توطئههای او نقش بر آب شد.
سپس در نبرد <جلبوع» که اسرائیلیها شکست خورده و فرار کردند و سه تن از فرزندان طالوت کشته شدند، تیراندازان فلسطینی طالوت را مورد هدف قرار داده و او را به شدت زخمی کردند، طالوت به کسی که اسلحه وی را حمل میکرد، دستور داد تا شمشیرش را از نیام کشیده و او را به وسیله آن از پای درآورد، تا به دست دشمن کشته نشود که او را مثله کنند، ولی آن شخص از این عمل خودداری کرد، در این هنگام طالوت شمشیر خود را برگرفت و خود را به روی آن انداخت، و بدینسان کشته شد.
داود پس از این ماجرا رهسپار <حبرون» شهر الخلیل امروز گردید. مردان یهودا نزد داود آمده و او را پادشاه قرار دادند، ولی سایر قوم بنی اسرائیل به اطاعت <اشبوشت» پسر طالوت در آمدند، و نبردهایی میان طرفداران داود و <اشبوشت» به وجود آمد تا اینکه پسر طالوت به قتل رسید و داود به عنوان پادشاهی کلیه أسباط بنی اسرائیل مطرح شد. زمانی که داود به پادشاهی همه اسرائیلیان درآمد، سیساله بود و مدت چهل سال حکومت کرد. داود در حبرون مدت هفت سال و نیم بر یهودا حکمفرمایی کرد و 33 سال در اورشلیم بر همه اسرائیلیان و یهودا پادشاهی نمود و آنگاه پسرش سلیمان را قبل از مرگ خود ولیعهد خویش قرار داد و زمانی که سلیمان به فرمانروایی رسید، کار پدر را پی گرفت و به کشورگشایی ادامه داد و به شیوهای نو کشور را نظم و ترتیب بخشید و معبد <مسجد الأقصی» را تکمیل ساخت، چه اینکه خداوند بدو دانش و حکمت آموخته بود.
تشکر از بیان روایات ، مفید بود، تشکر
نام شیعه 5 بار در قرآن آمده و 7 بار با ترکیباتش 7+5= 12 بار نام شیعه در قرآن آمده ولی نام فرقه های باطل دین یک بار هم در قرآن نیامده مرد باشید و حرف حق را بپذیرید اینقدر بدبخت و نامرد نباشید اینها دارنداز مظلومیت شیعه سوء استفاده میکنند یکی ازوهابی ها دائشی گفت خجالت بکش نام ما ...