- آسمونی
- اخبار
- دکتر صدر و قهرمانی منچسترسیتی؛اگر صدر زنده بود چه می نوشت؟!
دکتر صدر و قهرمانی منچسترسیتی؛اگر صدر زنده بود چه می نوشت؟!
توضیح ضروری قبل از مطالعه این نوشته:
می دانیم که اگر دکتر صدر زنده بود اکنون درباره قهرمانی من سیتی مطالب مفصلی می نوشت. به همین خاطر با کمک گرفتن از تمامی کتابها و مقالات مرحوم صدر( از جمله پیراهن های همیشه، نیمکت داغ و روزی روزگاری فوتبال) مقاله ای به سبک وی نوشتیم. راستی صدر بعد از قهرمانی سیتی چه می نوشت؟
جنون فوتبال در شبی که آرتتا « اودیپ» شده بود. اودیپ که صبحها چهار پا داشت، ظهرها دو پا و در غروب زندگی سه پا. آرتتا می خواست آخرین قهرمانی را برای آرسنال به ارمغان بیاورد. به یاد آرسن ونگر و تیم طلایی..تیم بدون باختی که نه بازی اول خود را باخت، نه بازی دوم خود را، نه بازی سوم را، نه بازی چهارم را و نه بازیهای بعدی و بعدی و بعدی خود را تا جام زرینه بال 2004 را به هایبری بیاورد
آرتتا می خواست دیشب گواردیولا بر جام بوسه نزند، همین طور استفان اورتگا بوسه نزند، همچنین کایل واکر، همچنین روبن دیاز، همچنین مانوئل آکانجی، همچنین دی بروینه، همچنین یوشکو گواردیول، همچنین برناردو سیلوا، همچنین فیل فودن، همچنین جرمی دوکو، همچنین ارلینگ هالند، همچنین ناتان آکه.
آرتتا به توقف پپ فکر می کرد و قهرمانی. شب بالا بردن جام زرینه بال بعد از بازگشت جنون آمیز در هفته آخر لیگ..شب شکست در نطفه خفه شده..شب رویابافی برای آرسنالی که قرار بود دوباره بعد از 20 سال قهرمان شود...آرتتا می خواست باز هم توپچی ها قهرمان شوند و از زیر سایه ونگر فرانسوی خارج شده، سایه فتح و شکوه را از فرانسه به اسپانیا ببرند
و آرتتا جام را بالای سر ببرد..همین طور داوید رایا، همین طور بن وایت، همین طور ویلیام سالیبا، همین طور گابریل ماگالائش، همین طور تاکوهیرو موریاسو، همین طور مارتین اودگارد، همین طور توماس پارتی، همین طور گابریل مارتینلی، همین طور کای هاورتز، همین طور لئاندرو تروسار، همین طور گابریل ژسوس.
آرسنالی که مثل ققنوس از زیر خرابه های پسا ونگر برخاست تا هفته آخر را این گونه شکسپیری کند. شکسپیر، هملت، اتلو، ژولیوس سزار، مکبث.
فینال لیگ..درست مثل سال 1973 و رقابت نفس گیر دقایق آخر دو تیم دربی کانتی و لیدز یونایتد. همان یونایتد نفرین شده..زمان بازی ناصرخان و همایون خان در فوتبال ایران و سلطنت برایان کلاف در جزیره. راستی که راحت شدی همایون خان! ناصرخانی که هنوز هم در ابرها نگاهش می کنیم. ناصرخانی که باید او اکنون پیشکسوت یونایتد بود. نه فرگوسن، نه بکهام، نه پالیستر، نه اسکولز، نه نویل، نه نیستلروی، نه شرینگهام، نه دوایت یورک، نه روی کین. و نه حتی وین رونی و رونالدو.
وقتی نیمه نخست بازی من سیتی با برتری سیتیزن ها پیش رفت، به نظر رسید امشب، شب رویاهای محقق نشده برای بازنده سرفراز لیگ خواهد بود. هرچند آرتتا می خواست کاپیتان موبی دیک باشد.
گل اول برای سیتی توسط فیل فودن زده شد، گل دوم هم زده شد. چه کسی آن را زد؟ هالند؟ کوین دی بروینه؟ برناردو سیلوا؟ روبن دیاز؟ استفان اورتگا؟
این گل را هم فیل فودن زد تا حوادث به سود پپ ادامه یابد...
پایان نیمه اول
حوادث به سود پپ.
آغاز نیمه دوم
حوادث به سود پپ.
وقتی گل اول وستهام توسط محمد کدوس زده شد، نفسهای حبس شده تماشاگران من سیتی همه را به یاد فیلم گلادیاتور انداخت و نفسهای آخر راسل کرو. یک سناریوی تکراری. دست مثل قهرمانی ناتینگهام فارست در دهه 80، همین طور قهرمانی یوونتوس در دو دهه قبل، همین طور قهرمانی بایرن مونیخ در دو دهه قبل، همین طور قهرمانی پرسپولیس در دو دهه قبل.
اما تعویضهای پپ ققنوس وار سر رسید...سیتی گل نمی خورد و در سوی دیگر خبرهای جذابی از آن سوی جزیره می آمد؛ خبر ناکامی آرسنال، خبر گل نزدن شاگردان آرتتا، خبر اشکهای هوادارانی که می خواستند ایستاده بمیرند، خبر اندوه تیمی که باز هم برد و قهرمان نشد . و زندگی دوباره …
چه شبی بود برای استفان اورتگا، همچنین کایل واکر، همچنین روبن دیاز، همچنین مانوئل آکانجی، همچنین دی بروینه، همچنین یوشکو گواردیول، همچنین برناردو سیلوا، همچنین فیل فودن، همچنین جرمی دوکو، همچنین ارلینگ هالند، همچنین ناتان آکه.
حتی برای متئو کوواچیچ، و برای اسکات کارسون، همین طور جان استونز.
اما نه برای داوید رایا، همین طور بن وایت، همین طور ویلیام سالیبا، همین طور گابریل ماگالاش، همین طور تاکوهیرو موریاسو، همین طور مارتین اودگارد، همین طور توماس پارتی، همین طور گابریل مارتینلی، همین طور کای هاورتز، همین طور لئاندرو تروسار، همین طور گابریل ژسوس.. ژسوسی که همچون محمد صلاح پنج سال قبل، فرعون نشد و اسپارتاکوس را نکشت!
همین طور نه برای ارین اسمیت رو و نه برای آرون رمزدیل.
جام زرینه بال به پپ رسید. همچون جیان لوکا مانچینی در یک دهه قبل و جیان لوییجی پیگرینی کمی بعد.
این منچسترسیتی بود که قهرمان می شد. نه لیورپول، نه چلسی، نه تاتنهام، نه آرسنال، نه منچستر یونایتد، نه وستهام، نه لستر، نه برایتون، نه ولوز، نه نیوکاسل، نه برنتفورد، نه استون ویلا، نه ساوتهمپتون، نه اورتون، نه لیدز، نه برنلی، نه واتفورد و نه نورویچ. نه حتی لوتون تاون تازه به لیگ آمده و تازه سقوط کرده.
این آرسنال بود که در حسرت رسیدن به من سیتی می ماند، درست مثل چلسی، و تاتنهام، و لیورپول، و منچستر یونایتد، و وستهام، و لستر، و برایتون، و ولوز، و نیوکاسل، و برنتفورد، و استون ویلا، و ساوتهمپتون، و اورتون، و لیدز، و برنلی، و واتفورد و نورویچ.
کاپیتان موبی دیک انتقامش را گرفت. شکسپیر انتقامش را گرفت. ژولیوس سزار انتقامش را گرفت. مکبث انتقامش را گرفت، اتللو انتقامش را گرفت، هملت انتقامش را گرفت و شهر آبی شد.
آرتتا اودیپ شد که سرنوشت محتوم خود را پذیرفت و با دست خود به زندگی خاتمه داد. به هر حال شب رویایی برای آنهایی بود که تیمهای بزرگ را دوست دارند ولی چقدر باشکوه بود اگر تیمهایی از مناطق کارگرنشین مثل ویگان اتلتیک و ناپل قهرمان می شدند. یا حتی تیمهایی از اورنج کانتی، یا از ساوتهمپتون، یا از برنتفورد، یا از ولوز، یا از ساندرلند، یا بولتون، یا لوتون تاون.
درباره سلام دوباره اینترمیلان به جام زرینه بال ژولیوس سزار نیز در ادامه صحبت خواهیم کرد...