- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سبک زندگی
- خانواده و اخلاق
- روشهای مختلف ارباب سیر و سلوک

روشهای مختلف ارباب سیر و سلوک
گفتنی است که ارباب سیر و سلوک و علما و دانشمندانی که در این راه گام برداشته و تعلیمات قرآن و سنت را راهنمای خویش قرار داده (نه صوفیانی که تحت تاثیر مکتبهای التقاطی و غیر اسلامی بودهاند) هر یک برای خود روشی را پیشنهاد کردهاند; یا به تعبیر دقیقتر، مراحل و منزلگاههایی در نظر گرفتهاند که در ذیل به بخشی از آنها به صورت فشرده اشاره میشود، تا این بحث کاملتر و پربارتر گردد:
1- سیر و سلوک منسوب به «بحرالعلوم»
در این کتاب که به فقیه باهر و علامه ماهر «بحرالعلوم» نسبت داده شده است هر چند انتساب بعضی از بخشهای آن به این بزرگوار بعید به نظر میرسد ولی قسمتهایی از آن دارای اهمیت فوقالعادهای است; برای سیر و سلوک الی الله و پیمودن راه قرب به پروردگار عوالم چهارگانه و به تعبیر دیگر، چهار منزلگاه مهم ذکر شده است:
1- اسلام
2- ایمان
3- هجرت
4- جهاد
و برای هر یک از این عوالم چهارگانه سه مرحله ذکر شده است که مجموعا دوازده مرحله میشود که پس از طی آنها، سالک الی الله وارد عالم خلوص میگردد، و این مراحل دوازدهگانه به شرح زیر است:
منزل اول، اسلام اصغر است، و منظور از آن اظهار شهادتین و تصدیق به آن در ظاهر و انجام وظائف دینی است.
منزل دوم، ایمان اصغر و آن عبارت از تصدیق قلبی و اعتقاد باطنی به تمام معارف اسلامی است.
منزل سوم، اسلام اکبر است و آن عبارت است از تسلیم در برابر تمام حقایق اسلام و اوامر و نواهی الهی.
منزل چهارم، ایمان اکبر است و آن عبارت از روح و معنی اسلام اکبر میباشد که از مرتبه و اطاعتبه مرتبه شوق و رضا و رغبت منتقل شود.
منزل پنجم، هجرت صغری است، و آن انتقال از «دارالکفر» به «دارالاسلام» است مانند هجرت مسلمانان از مکه که در آن زمان کانون کفر بود به مدینه.
منزل ششم، هجرت کبری است، و آن هجرت و دوری از اهل عصیان و گناه و از همنشینی با بدان و ظالمان و آلودگان است.
منزل هفتم، جهاد اکبر است، و آن عبارت از محاربه و ستیز با لشکر شیطان استبا استمداد از لشکر رحمان که لشکر عقل است.
منزل هشتم، منزل فتح و ظفر بر جنود و لشکریان شیطان، و رهایی از سلطه آنان و خروج از عالم جهل و طبیعت است.
منزل نهم، اسلام اعظم، و آن عبارت از غلبه بر لشکر شهوت و آمال و آرزوهای دور و دراز است که بعد از فتح و ظفر، عوامل بیدار کننده برون بر عوامل انحرافی درون پیروز میشود و اینجاست که قلب، مرکز انوار الهی و افاضات ربانی میگردد.
منزل دهم، ایمان اعظم است، و آن عبارت از مشاهده نیستی و فنای خود در برابر خداوند است، و مرحله دخول در عالم فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی است که در این هنگام حقیقت عبودیت و بندگی خدا ظاهر میشود.
منزل یازدهم، هجرت عظمی است، و آن مهاجرت از وجود خود و به فراموشی سپردن آن، و سفر به عالم وجود مطلق، و توجه کامل به ذات پاک خداست که در جمله «وادخلی جنتی» خطاب به آن شده است.
منزل دوازدهم، جهاد اعظم است که بعد از هجرت از خویشتن، متوسل به ذات پاک خداوند میشود تا تمام آثار خودبینی در او محو و نابود گردد و قدم در بساط توحید مطلق نهد.
بعد از پیمودن این عوالم دوازدهگانه وارد عالم خلوص میشود، و مصداق «بل احیاء عند ربهم یرزقون» میگردد.
چگونگی سیر و سلوک در این روش
در رساله سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم بعد از ذکر عوالم و منازل بالا به چگونگی طی نمودن این راه پرمشقت و پرافتخار پرداخته و بیست و پنج دستور برای وصول به این مقاصد بالا و والا میدهد که آنها را بطور فشرده در ذیل میآوریم:
سالک الی الله و رهرو راه قرب به پروردگار برای وصول به این عوالم، بعد از آن که اصول دین را از طرق معتبر شناخت و به فروع احکام دینی و اسلامی کاملا آشنا شد، بار سفر میبندد و به راه میافتد و با انجام دستورهای بیست و پنجگانه زیر به سوی مقصد همچنان پیش میرود:
اول، ترک آداب و عادات و رسومی است که انسان را از پیمودن راه باز میدارد و غرق در آلودگیها میکند.
دوم، عزم قاطع بر پیمودن راه، که از هیچ چیز نترسد و با استمداد از لطفتردیدی به خود راه ندهد.
سوم، رفق و مدارا، و آن این که در آن واحد امور زیادی را بر خود تحمیل نکند مبادا دلسرد و متنفر شود، و از پیمودن راه بازماند.
چهارم، وفا، و آن عبارت از این است که نسبتبه آنچه توبه کرده وفادار بماند و به آن باز نگردد، و نسبتبه آنچه استاد راه میگوید وفادار بماند.
پنجم، ثبات و دوام است، به این معنی که برنامههایی را که انتخاب میکند به صورت عادت مستمر در آید تا بازگشتی در آن صورت نگیرد.
ششم، مراقبت است، و آن عبارت از توجه به خویش در تمام احوال است که تخلفی صورت نگیرد.
هفتم، محاسبه است، که در حدیث «لیس منا من لم یحاسب نفسه کل یوم; کسی که همه روز به حساب خویش نرسد از ما نیست!» به آن اشاره شده است.
هشتم، مؤاخذه است، منظور از مؤاخذه این است که هر گاه مرتکب خطایی شدبه خویشتن تنگ بگیرد و از این راه خود را مجازات کند.
نهم، مسارعت است، یعنی به مقتضای امر «وسارعوا الی مغفرة من ربکم» که در قرآن مجید آمده در مسیر حق شتاب کند، پیش از آن که شیطان مجال وسوسه یابد.
دهم، ارادت است، و آن عبارت از این است که باطن خود را چنان خالص کند که هیچ غشی در آن نباشد، و نسبتبه صاحب شریعت و اوصیای معصوم او کاملا عشق ورزد.
یازدهم، ادب است، یعنی نسبتبه ساحت قدس خداوند و رسولاکرم صلی الله علیه و آله و جانشینان معصوم او شرط ادب نگاه دارد، و کمترین سخنی که نشانه اعتراض باشد بر زبان نراند، و در تعظیم این بزرگان بکوشد و حتی در بیان حاجت از الفاظی که نشانه امر و نهی استبپرهیزد.
دوازدهم، نیت است، و آن عبارت است از خالص ساختن قصد در این سیر و حرکت و جمیع اعمال از برای خداوند متعال.
سیزدهم، صمت است، به معنی خاموشی و حفظ زبان از سخنان زائد و اکتفا به مقدار لازم.
چهاردهم، جوع و کم خوردن، که از شروط مهمه پیمودن این راه است ولی نه تا آن حد که باعث ضعف و ناتوانی گردد.
پانزدهم، خلوت است، و آن عبارت است از کنارهگیری از اهل عصیان و طالبین دنیا و صاحبان عقول ناقصه; و به هنگام عبادات و توجه به اذکار، دور از ازدحام و غوغا بودن.
شانزدهم، سهر و شب بیداری (مخصوصا بیداری در آخر شب)، که در آیات و روایات اسلامی کرارا به آن اشاره شده است.
هفدهم، دوام طهارت، یعنی همیشه با وضو بودن است که نورانیتخاصی به باطن انسان میدهد.
هیجدهم، تضرع به درگاه خداوند ربالعزة است، که هر چه بیشتر بتواند اظهار خضوع در پیشگاه پروردگار کند.
نوزدهم، پرهیز از خواستههای نفس (هر چند مباح باشد) تا آنجا که در توان دارد.
بیستم، رازداری و کتمان سر، که از مهمترین شرایط است، که اساتید این رشته به آن اصرار میورزیدند، و آن این که اعمال و برنامههای خویش را در این راه مکتوم دارد (تا کوچکترین تظاهر و ریا در آن حاصل نشود) و اگر مکاشفاتی از عوالم غیب برای او دست داد آن را نیز پنهان دارد و به این و آن بازگو نکند (تا گرفتار عجب و خودبینی نگردد).
بیست و یکم، داشتن مربی و استاد است، اعم از استاد عام که در کارهای مربوط به سیر و سلوک با ارشاد او پیش میرود و استاد خاص که آن رسولخدا صلی الله علیه و آله و امامانمعصوم: میباشد.
البته باید سالک توجه داشته باشد که این، مرحله بسیار دقیق و باریکی است; تا کسی را نیازماید و از صلاحیت علمی و دینی او آگاه نشود، در ارشادات به او تکیه نکند که گاه شیاطین در لباس استاد درآیند و گرگان ملبس به لباس چوپان شوند و سالک را از راه منحرف سازند.
مرحوم علامه طباطبایی در این زمینه میگوید: که حتی به ظاهر شدن خارق عادت و اطلاع بر علوم پنهانی و اسرار نهان انسان، و عبور بر آب و آتش، و اطلاع بر مسائل مربوط به آینده و مانند آن نمیتوان اطمینان کرد که صاحب چنین اعمالی مقام پیشرفتهای در سلوک راه حق دارد; زیرا، اینها همه در مرتبه مکاشفه روحیه حاصل میشود، و از آنجا تا سرحد وصول و کمال، راه بسیار است.
بیستودوم،«ورد» است، و آنعبارت استاز ذکرهایزبانی کهراه را بهرویسالک میگشاید و او را برای گذشتن از گردنههای صعبالعبور مسیر الیالله یاری میدهد.
بیست و سوم، نفی خواطرات است، و آن عبارت است از تسخیر قلب خویشتن و حکومتبر آن، و تمرکز فکر به گونهای که هیچ تصور و خاطرهای بر او وارد نشود مگر به اختیار و اذن آن; و به تعبیر دیگر، افکار پراکنده بیاختیار فکر او را به خود مشغول ندارد، و این یکی از کارهای مشکل است.
بیست و چهارم، فکر است، و منظور از آن، آن است که سالک با اندیشه عمیق و فکر صحیح در آگاهی و معرفتبکوشد، و تمام تفکر او مربوط به صفات و اسماء الهی و تجلیات و افعال او بوده باشد.
بیست و پنجم، ذکر است، و منظور از آن، توجه قلبی استبه ذات پاک پروردگار; نه ذکر با زبان که به آن ورد گفته میشود; و به تعبیر دیگر، منظور این است که تمام نظر خویش را به جمال پروردگار متوجه سازد و از غیر او چشم بپوشد.
این بود خلاصه آنچه از سیر و سلوک منسوب به علامه بحرالعلوم استفاده میشود که علامه طباطبائی نیز همین روش را با مختصر تفاوتی - مطابق آنچه در رساله «لباللباب» - آمده دنبال کرده است.