- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- یادداشتی بر فیلم ماهان در جشواره فیلم فجر

یادداشتی بر فیلم ماهان در جشواره فیلم فجر
سه شنبه 19 بهمن 1400
انسیه نجفی نشلی
فیلم "ماهان" احترام برانگیز است و شروع آن یاد آوری می کند که درآمد حاصل از فیلم برای کودکان و بیماران سرطانی است؛ اما نکاتی را باید برای بهبود این رنجنامه مهر ورزانه خانواده شاه حاتمی مرور کرد.
فیلم سرشار ازاحساسات ناب و انسانی است اما ساختار و منطق روایی ضعیف دارد.
شروع فیلم در سفر به کویر وبا فلاش بک است ؛برگشت زمانی به گذشته و با مرور خاطرات آشنایی زوج قهرمان فیلم.
با شروع تیتراژ، مخاطب با خط داستانی درگیر و به تدريج به پرسش هايش پاسخ داده مي شود. اين سوال ها از صحنه دعوای زوج درکویر در ذهن مخاطب نقش مى بندد.
مرد پس از اینکه متوجه بیماری اش شد، سر به خیابان می گذارد، عروسکی می خرد ودر پارک رها می کند، جا گذاشتن همه آرزوهایش ...
بدیهی است که درک حالت روانی و رفتارهای خاص بیمار سرطانی و نحوه برخورد با او، بسيار مهم است.
«ماهان» بیماری سختی دارد و ممکن است با مشكلات بسياري روبرو شود بنابراين درک رفتار او ونوع برخورد با چنین فردی بسیار حساس است گرچه از نظر جسمى و روحى در شرايط خاص است و بسیار حق دارد، اما رفتارخشن و طلبکارانه اش از همسر و دوستش کمی و تا حدودی غیر منطقی است.
زوج فیلم با پذیرش وضعیت خود با دوچرخه راهی سفری می شوند که در نیمه راه تا رسیدن به «کبوتر»، دختر دارای بیمار سرطان چابهارى، ادامه می یابد. اصرار مرد برای سفر به چابهار با دوچرخه با توجه به بیماری «کبوتر» و فرصت کم، غیر منطقی است.
در سفر با دوچرخه از دیار مختلفی عبور می کنند و از اماکن مذهبی ادیان مختلف دیدن وزبارت می کنند، (مسیحیت، اسلام، زرتشتی)، کتاب نامه های کودکان به خدا همراه زوج قهرمان فیلم است. این سفری معنوی برای آنهاست که می دانند، ممکن است فرصت کمی برای باهم بودن داشته باشند.
حدود یک ساعت پس از شروع فیلم، با تکرار صحنه آغازین داستان، روایت دایره ای است و فلاش بک به پایان می رسد اما قصه ادامه دارد و از لحظه فرار از چادر در کویر و ترک همسرش ادامه می یابد. او با کمک پیرمردی بومی نجات یافته و پس از دیدار با همسرش که بدنبالش می گشت، به محل کسبی می رسند که دو دوچرخه بطور اتفاقی درآنجا وجود دارد و "ماهان" دوچرخه ها را می خرد و دوباره با دوچرخه به سفر ادامه می دهند.
وجود دو دوچرخه بطور اتفاقی در آن مغازه صحرایی در کویر هم به نظرم منطق روایی ندارد و به رویایی کودکانه وخواب می ماند.
«ماهان» پس از رسیدن به محل زندگی «کبوتر» از دیر رسیدن به او اظهار ناراحتی و پشیمانی می کند! پر واضح است که اصرار او برای سفر با دوچرخه علیرغم اصرار همسر و دوستش برای سفر با اتومبیل منطقی بود و این ماجرا را حداقل من درک نمی کنم!
دعوای «ماهان» و همسر، بیشتر کودکانه است تا نتیجه ناراحتی عاشقانی که ممکن است به زودی یکدیگر را ازدست بدهند!
ازمنظری می توان گفت فیلم یک فلاش بک بزرگ است و توجه ترکیب بندی و زاویه دید در کادرها به چشم می آید.
ختم کلام: جایی در فیلم شنیدم کسی روایت کرد:
«کسی میمیرد؛ می پرسند دلیل مرگش چه بود؟ گویند دلیل زندگیش هم معلوم نبود!»





