- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- برف آخر، فيلم فيلمبردار
برف آخر، فيلم فيلمبردار
دوشنبه 18 بهمن 1400
لاله عالم
فیلم برف اخر، بیشتر فیلم فیلمبردار است تا کارگردان، چون مهارت فیلمبردار در فیلمبرداری سخت یک فیلم تماما برفی را به رخ می کشد و مخاطب به این فکر می کند که برای به دست آوردن این صحنه های برفی اما واضح وی تا چه حد باید زحمت کشیده باشد. همچنین قاب ها هم چه در لانگ شات و چه در کلوز اب خوب و حساب شده از کار در امده اند.از اسم فيلم متناسب با فيلم سرتاسر برفى است، يعنى ما با فيلمى سر و كار داريم كه از ابتدا تا انتها با صحنه هاى برفى پر شده است.آنچنان مخاطب در این فیلم برف می بیند و صحنه های یخبندان که ناخودآگاه حس می کند وسط این زمستان است، فضای غیر آفتابی، سرد و برفی فیلم با روح و معنای فیلم نیز در ارتباط است.
اما داستان کند پیش می رود و تقریبا گره افکنی ها دیر اتفاق می افتد به طوری که شاید مخاطب با خودش فکر کند، این فضای سرد همراه با کندی ریتم فیلم اگر با بازی بازیگرهای شناخته شده همراه نبود، نمی توانست او را تا انتها به تماشای فیلم ترغیب کند. اگر این چنین نبود، می ماند فقط اینکه فیلمبردار را تحسین کنیم که توانسته چنین هنرمندانه عمل کند. اما مخاطب سینما فقط به دنبال نگاه کردن تصاویر صرف نیست. البته نمی توان گفت برف اخر حرف برای گفتن ندارد، اتفاقا به يك موضوع مهم اشاره دارد؛ محیط زیست و آسیب هایی که خودخواهی انسان به آن وارد می سازد اما در پرداخت و تاثیر لازم چندان محکم عمل نمی کند و لحن فیلم گاه به شعاری بودن سوق پیدا می کند، توجه شما را جلب می کنم به صحنه ای که زن حامی محیط زیست به دامپزشک می گوید: «ما به قلمرو حیوانات وارد شده ایم نه آنها به زندگی م ، بنابراین حداقل کاری که می توانیم بکنیم این است که آنها را سیر نگه داریم». یا جایی دیگر که باز از زبان همین شخصیت می شنویم که می گوید كه «آدم ها ترس دارند نه گرگ ها».
فيلم برف اخر، داستان يك مرد دامپزشك (با بازى امين حيايى) است و يك زن حامى محيط زيست (با بازى لادن مستوفى) و همچنين داستان يك دختر گمشده. فيلم همچنين به وضعيت زنان در مناطق دور افتاده اشاره مى كند؛ از زن ستيز بودن برخى افراد كه زنان قدرتمند را تاب نمى اورند تا ظلمى كه به برخى از زنان در نحوه انتخاب شوهر وارد مي شود.
فيلمنامه فيلم به نوعى به تحول و تغيير شخصيت اشاره دارد، دامپزشكي كه عاشقانه خدمت مى كند و براى نجات جان گاوها به دل اتش مى رود و به قول خانم حامى وقتى در ابتدا مى خواسته وارد اين شهر شود، مي فهمد كه همه شهر را با اين دامپزشك مى شناسند. اما وى نيز هم همانند همه شخصيت ها ضعف هايى هم دارد كه در نهايت مى بينم توانسته بر انها فائق ايد. بازى و چهره پردازى امين حيائى با نقشش مطابقت دارد و مخاطب كاملا تضاد شخصيتى شخصيت را حس مى كند؛ دامپزشك مهربان و شكارچى بى رحم. اما تحول اين شخصيت و اشتى اش با گرگ ها چندان به خوبى تصوير نشده است و بيننده نمي تواند درك كند كه چگونه وى متحول شد، اگر دليلش عشق است، انهم فقط ممكن است بر اساس حدس مخاطب باشد و گرنه تنها نشان دادن صحنه اخر كه در جاده يخبندان به دنبال خانم مدنى روانه مي شود، كافى براى ايجاد والقاى حس عاشقانه نيست.
همچنين مى توانيم لادن مستوفى را در نقشش بپذيرم بنابر شخصيت هايى كه تاكنون از وى در فيلم و سريال ها ديده ايم، چون بازى خيلى غير متعارف و پيچيده اى در اين فيلم ندارد. بهرحال فيلم "برف اخر" در چهلمين جشنواره فيلم فجر، فيلم متوسطى ارزيابى مى شود.