- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات ورزشی
- قدیمی ترین اسکی بازان ایران
قدیمی ترین اسکی بازان ایران
در دهه های 20 و 30 میلادی، دو گروه در معرفی اسکی به ایرانیان تاثیر داشتند: گروه اول آلمانیها و سوئدیهایی بودند که برای احداث راهآهن سراسری و بهرهبرداری از برداری از معادن زغالسنگ و احداث کارخانه ذوبآهن به ایران آمده بودند.
آنها با مشاهده کوههای پربرف البرز، تجهیزات اسکی خود را هم به ایران آوردند و زمستانها به سیر و سیاحت در کوهها میپرداختند و با شیرینکاریهای خودْ هر بینندهای را به حیرت و تحسین وا میداشتند، به خصوص بچههای روستایی که از تماشاچیان پروپاقرص و علاقهمند این اسکیبازان فرنگی بودند. این افراد عمدتا در منطقه فیروزکوه و شمشک و حاجیآباد (واقع در بیست و پنج کیلومتری شمال شرقی تهران) اسکی میکردند.
«حسن فاضل» که شاید قدیمیترین اسکیباز ایران باشد، درباره آن روزها چنین به یاد میآورد: «اولین بار در حدود سال 1310 همراه با همسایگان آلمانی و چندین تن از دوستان سوئیسی آنان به حاجیآباد رفتم. روز اول فقط آنها را تماشا کردم و برای جلسه دوم برای خودم یک جفت اسکی تهیه کردم، البته نه به معنای دقیق کلمه بلکه یک غربال را نصف کردم و دو نیم دایرهای که به دست آمد، اسکیهای من شد، درست مثل اسکیهای اهل لاپونی در قرن شانزده م. آلمانیها به زبان خودشان به من میگفتند: اسکی باز غربالی. در آن زمان هنوز مدرسه می رفتم و حدود پانزده یا شانزده سال داشتم. موقعی که آلمانیها به ناهار مینشستند، اسکیهایشان را به من قرض میدادند و من سُر میخوردم.
در همان سالها بهمن عظیمی در حاجیآباد آمد و سه آلمانی زیر بهمن رفتند و ده پانزده روز این آلمانیها دنبال بهمنزدگان گشتند، من هم همراهشان میرفتم چون گفته بودند اگر اجساد را پیدا کنم، یک جفت اسکی به من میدهند ولی این تلاشها به جایی نرسید و رضاشاه هم اسکیبازی در حاجیآباد را ممنوع کرد چون هیچ نوع امکاناتی در آنجا نبود. در حدود خردادماه سال بعد عدهای آلمانی برای تجسس اجساد به ایران آمدند. من نیز همراهشان به حاجیآباد رفتم. یک گروه پانزده نفره بودندکه میلههایی برای سونداژ (میله زدن) تهیه کرده بودند. این گروه در انتهای بهمن یک صف افقی شانه به شانه تشکیل دادند و همگی در یک صف منظم با فروکردن میله ها در برف پیش میرفتند تا سرانجام به اجساد رسیدند ...»
«بابا جانعلی ساوهشمشکی» - دیگر اسکیباز قدیمی ایران - از آن دوران چنین یاد میکند: «رییس آلمانی موتورخانه بخاری معادن زغالسنگ شمشک در روزهای تعطیل زمستان چوبهای بلندی به پا میبست و به کمک آنها روی برف سُر میخورد و گاهی نیز از روی یک گودال عمیق پرش میکرد. من و چند نفر دیگر از بچههای شمشک مثل مرحوم صدرالله ساوجی به کارهایی که مهندس آلمانی میکرد، خیلی علاقهمند شده بودیم و همیشه از تماشاچیان پروپاقرص او به حساب میآمدیم.
بالاخره روزی تصمیم گرفتیم که سُرخوردن با چوبهای بلند را امتحان کنیم. تختههایی تهیه کردیم و با استفاده از بام غلتان سر تختهها را خم کردیم و بدینترتیب برای خودمان اسکی ساختیم و ما هم مشغول اسکی شدیم. پس از مدتی بعضی از بچهها چنان مهارتی پیدا کردند که می توانستند حتی از روی گودال مهندس هم بپرند. من بعد از مدتی اسکی را رها کردم ولی صدرالله ادامه داد و خیلی هم خوب شده بود. شاید بشود گفت که او اولین اسکیباز نسل ما بود.