ضرب المثل با حرف پ
پا تو کفش کسی کردن : در کار دیگری دخالت کردن
پا در یک کفش کردن : اصرار و پا فشاری کردن
پارسال دوست ، امسال آشنا : به شوخی به دوست یا آشنایی می گویند که مدتی دراز از او بی خبر بوده اند
پایت را به اندازه گلیمت دراز کن : زیاده روی نکن
پایش لب گور است : به خاطر پیری مرگش نزدیک است
پته اش روی آب افتاد : رسوا شد ، رازش آشکار شد
پز عالی جیب خالی : با وجود بی بضاعتی خویشتن را چون توانگران می آراید
پشت پا زدن : با تحقیر ، ترک گفتن
پشت چشم نازک کردن : ناز کردن
پشت دستش را داغ کرد : با خود عهد کرد که بار دیگر این کار را نکند
پشتش باد خورده : پس از مدتی بیکاری ، هنگام شروع به کار ، کاهلی می کند
پشت و روش معلوم نیست : دو رو و منافق است
پشم در کلاه نداشتن : در خور بیم و هراس نبودن
پشه لگدش زده : مریض نیست و از نازک طبعی ، گمان ناتندرستی به خود می برد
پل خر بگیری : محل امتحان و آزمایش
پولش از پارو بالا می رود : مال فراوان دارد
پیراهن عثمان کردن : حقی را وسیله پیشرفت باطلی کردن
پی نخود سیاه فرستادن : کسی را با ارجاع به کاری ، از سر باز زدن
ضرب المثل های زیبایی بودممنون