- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سبک زندگی
- خانواده و اخلاق
- برای چه زندگی می کنیم ؟

برای چه زندگی می کنیم ؟
آسمونی : فلسفۀ زندگی به مقولۀ هدف یا اهداف زندگی و حیات انسان در این جهان میپردازد. یک هدف، موقعیت مکان-زمانی است که یک نمود (جاندار یا غیر جاندار) را بر آن است که به آن برسد. به عبارتی و در یک جمله، نتایج مورد انتظار یک رفتار را هدف می گویند. از نظر روان شناسان، هدف محرک بیرونی است.
محرک میتواند مادی و ملموس باشد مانند افزایش دستمزد، یا غیر ملموس مانند قدر دانی از تلاش کارکنان یا به دست آوردن قدرت که در برانگیختن و شدت بخشیدن به انگیزهها و نیازها و در نتیجه فعال کردن رفتارهای آدمی به همان اندازهٔ محرکهای ملموس مهم است.
در مورد هدف زندگی انسان، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است، از جمله :
دیدگاههای دینی
باور به وجود جهانی جز جهان مادی و زندگی و بودن پس از مرگ.
در دینهای ابراهیمی(اسلام٫ مسیحیت و یهودیت) و مزدیسنا(زرتشتی) باور بر این است که دنیا کشتزار آخرت است و بر پایه کارهای ما در دنیا در آخرت ما یا به بهشت میرویم و یا به دوزخ.
در دینهای بودایی و هندویسم و برخی دینهای آفریقایی باور بر تناسخ است.
یک گونه از تناسخ را میتوان اینگونه گفت که زندگی مراحل مختلفی دارد. پایینترین آنها نیستی و سپس به ترتیب جمادات، گیاهان٫ جانوران٫ انسان و بالاتر از آن خداست که در دین بودا آن را نیروانا میخوانند. برای نمونه اگر انسان فرد بدی بوده باشد به مرحلهٔ پایین تر یعنی حیوانات نزول میکند.
اگر هم که خوب بوده باشد به بینهایت (خدا یا نیروانا) میپیوندد و پس از آن دیگر نه نزول خواهد کرد و نه صعود و همیشه در آن سطح باقی خواهد ماند. باید توجه داشت که پایینترین سطح یعنی نیستی نیز همینگونهاست که پس از رسیدن به آن همیشه در آن سطح باقی خواهد ماند. تناسخ گونههای دیگری با تفاوت جزیی با گونهٔ گفته شده دارد.
دیدگاه عقلی
این روش تعیین هدف زندگی یا سعادت انسان، ریشه در نگرش یونانی دارد و عدهای از اندیشمندان با بکارگیری قواعد منطق و با مفروضات و براهین، سعادت را تعریف کردهاند.
برای نمونه ارسطو سعادت را چنین تعریف میکند: «فعالیت عقلانی توأم با عالیترین و کاملترین فضایل در تمام عمر» و استدلال میکند که «فضیلت ملکهای است که منحصراً موقوف به ارادهٔ ماست و متضمّن حدّ وسطی از لحاظ ماست که از راه تعقل مشخص میشود» و به دو نوع اخلاقی و عقلانی تقسیم میگردد.
چنین روشی بعدها مورد استفادهٔ حکمای ایرانی چون ابوعلی سینا و ملاصدرای شیرازی قرار گرفت. از دیدگاه این فلاسفه (که یکی از دیگر نامداران آنها نیز اسپینوزا بودهاست) با شروع از بدیهیات و تعریف امور کلی مثل سعادت، میتوان تکلیف تمامی امور زندگی انسان را مشخص کرد.