اهنگ دو نفره فيلمى است با بازيگرى احمد مهران فر، اميرحسين رستمى و فرزاد فرزين
چهارشنبه ٢٠ دى ١٤٠٢
چكاوك شيرازى
آهنگ دو نفره
با نگاه به عوامل این فیلم به نظر می رسید که قرار است یک کمدی خوب ببینیم، مسعود اطیابی ، کایدان و جواد نوروزبیگی هر کدام کارنامه ی موفقی دارند و اسمشان می تواند موفقیت یک فیلم را تضمین کند. کمدی های موفقی مانند تگزاس یک و دو، هتل، دینامیت و...
در کنار این ها احمد مهران فر خودش به عنوان یکی از محبوب ترین بازیگران کمدی پذیرفته شده است. باقی بازیگرانی هم که برای این فیلم انتخاب شده اند کارنامه ی قابل تمجیدی دارند. اما چرا جمع این ها در کنار هم چنين فيلمى مانند فیلم آهنگ دو نفره از كار در امده است ؟
حتی نمیتوان تقصیر را گردن کارگردان انداخت که گمنام است و طبیعتاً هنگام ساخت فیلم عوامل قدر و با تجربه ی آن اجازه ی یکه تازی به او نداده اند اما واقعا مشکل کجا بود که چنین فیلم بدی ساخته شده است؟
فیلم از جایی شروع می شود که احمد مهران فر در یک کارواش مشغول خواندن است و آوازش طعنه به مسائل روز می زند و صاحب کار بعد از جر و بحث کوتاهی او را اخراج می کند. همین سکانس کافی بود که مخاطب را عقب براند، خیلی عقب. سوژه ی تکراری و دستمالی شده ی اشاره به مسائل روز و که این قدر بد به کار رفته بود که نه تنها اشاره به مورد خاصی نمی کرد بلکه حتی با نمک هم نبود. جر و بحث لوس و بی نمک مهران فر با کارفرما که دقیقا مشخص نیست به چه موردی اشاره دارد. آیا می خواهد مهران فر را فردی سرکش معرفی کند؟
در سکانس بعد با نامزد مهران فر آشنا می شویم آن جا هم قرار است در قالب جملاتی با نمک این رابطه معرفی شود و کمی بیشتر با کاراکترها آشنا شویم. اما باز هم توی ذوق مخاطب می خورد. البته ابدا انتظار نمیرود که مدام بخندیم ولی شنیدن جمله های به این بی نمکی که از دهان یخ کرده ی کاراکترها بیرون می آید، تماشاچی را بیشتر منزجر می کند تا جذب.
تمام قسمت ها تکه تکه کنار هم چسبانده شده اند مانند عکس هایی که با سریش به دیوار چسبیده اند، مخاطب متوجه می شود که این ها به هم ربط دارند اما نمی تواند آن رشته ی ظریف که این ها را به هم پیوند داده، پیدا کند.
در اسلاید بعدی، ببخشید سکانس بعدی قرار است مهران فر ، فریب بخورد و گرفتار خانواده ی طماعی بشود که قصد تلکه کردن او را دارند. مهران فر در موقعیتی قرار می گیرد که به دام افتاده و مجبور به ازدواج با دختر این خانواده می شود با کمدی بسیار ضعیفی که حتی کوچکترین لبخندی بر لب هیچکس نمی آورد. در قسمت های بعد با فرزاد فرزین در نقش خودش یعنی یک خواننده ی پاپ معروف آشنا می شویم که او هم گرفتار شیاد دیگری شده است.
قرار است این دو که یکی از آن ها مقلد صدای خوبی است، رو در روی یک دیگر قرار بگیرند اما از آن جا عامل ارتباط دهنده اى وجود ندارد مهره ها همه پراکنده اند و هر اتفاقی که می افتد به اراده ی فیلمساز است نه طی روند عادی یا جبر فیلم نامه.
به هر طریق این دو به اجبار نویسنده کنار هم قرار می گیرند و متاسفانه بر خلاف انتظار مخاطب که منتظر است از ترکیب مهران فر، امیرحسین رستمی و فرزاد فرزین که توانسته خود را در زمینه ی بازیگری جا بیندازد، شاهد صحنه هایی باشد که از خنده روده بر شود، همچنان منتظر می ماند و فقط جمله هایی کلیشه ای را می شنود که این بار بازیگران هم نتوانسته اند به آن ها نمکی اضافه کنند. دیالوگ های مسخره از دهان بازیگرانی که گویا به اجبار این نقش ها را پذیرفته اند و هیچ تلاشی برای بهتر اجرا کردن نقش هایشان ندارند.
نه تنها دیالوگ ها نچسب بودند بلکه سوژه های که بنا بود به آن ها خندیده شود، هم بى نمك بودند. یک نمونه این که صدای فرزین به دلیلی مسخره و دم دستی ( بلعیدن تیغ ماهی) خراش برداشته بود، این موضوع سوژه ای شده بود که همه به او بگویند صدایت مثل صدای خروس شده و مخاطب هم بخندد. یا اتفاق باورنکردنی دیگری که افتاد وقتی بود که مهران فر نامزدش را به خانه ی فرزین ( ایلیا) دعوت میکند.
همه ی آن لودگی بیهوده را رها میکنیم اما مگر میشود مردی نامزدش را به خانه ی همسر دیگرش دعوت کند که وقتی نازنین وارد می شود و ایلیکا را می بینید آن طور جا می خورد و بدون هیچ پرسش و پاسخی شروع به توهین کردن به او می کند؟ آن هم با آن جمله های تکراری و نخ نما! واقعا مشتاقانه منتظر بودم که نازنین به ایلیکا توهین نکند و این بار برخلاف همیشه زن قبل از دعوا کردن با شوهرش حداقل سوالی بپرسد، که این هم میسر نشد.
خوشبختانه مردم به شناخت خوبی از فیلم رسیده اند که چنین فیلم هایی مورد استقبال قرار نمی گیرند و در آینده هم هیچ اثری از آثارشان باقی نمی ماند.
دیدگاه کاربران (0 نظر)