- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- دربی استقلال-پرسپولیس (1373)؛ از نگاه طنز
دربی استقلال-پرسپولیس (1373)؛ از نگاه طنز
این کتابها به شکلی کامل و به زبان ساده و طنز، به مهمترین وقایع تاریخ دو باشگاه پرطرفدار فوتبال کشورمان می پردازد. بخشی از هر کتاب هم به شهرآوردهای دو تیم اختصاص دارد؛ به این ترتیب با خواندن هرکتاب، هم با تیم محبوب خود بیشتر آشنا می شوید، هم اطلاعات فراوانی درباره رقابتهای این تیم با رقیب قدیمی خود به دست آورده و در همان حال می خندید. نویسنده این کتابها عبدالله مقدمی است و کاریکاتورهای آن را محمدرضا دوست محمدی کشیده است. هرجلد از این کتاب ها نیز 120 هزار تومان قیمت دارد. بخشهایی از این کتابها را با هم می خوانیم.
15 دی ماه 1373 ورزشگاه آزادی تا خِرتناق پُر شده بود. حالا آن موقع می گفتند 110 هزار تماشاگر، بعدا که توانستند بشمرند متوجه شدند که آزادی فوق فوقش 90 هزار نفر جا داشته باشد...حالا بگذریم.گنجایش ورزشگاه آزادی در این شهرآورد آخرین چیز مهمی است که می شود در موردش فکر کرد.
اصلا این شهرآورد بوی دعوا می داد. داور هر سوتی که می زد چند نفر برایش قاطی می کردند. فقط خدا رحم کرده بود که بازیکنان پیاده بودند و ماشین همراهشان نبود وگرنه قفل فرمان بود که از زیر صندلی ها بیرون می آمد.
نیمه اول به همین ترتیب طی شد. خفن ترین اتفاق هم در دقیقه 36 افتاد. زمانی که پیروزی یک ضربه ایستگاهی پشت دروازه استقلال به دست آورده بود. تا ابهران بیاید و دیوار دفاعی استقلالی ها را بچیند و برگردد ببیند چه خبر شده، فرشاد پیوس فرتی ضربه زد و توپ هم صاف رفت توی گل آبی ها. در همان لحظه ای که پیوس و بقیه قرمزها داشتند از شدت خوشحالی می ترکیدند، ابهران آب یخ را گرفت روی تیم و گفت: گل قبول نیست! البته بدبخت پربیراه هم نمی گفت.خب داور بود خِیر سرش. باید سوت می زد دیگر. اما قرمزها از همین سوت قرمزتر شدند.
دو دقیقه بعد یعنی در دقیقه 89 امیر قلعه نویی چیزی در گوش مجتبی محرمی گفت. مجتبی محرمی جلو رفت و یک چیزی به قلعه نویی گفت. تا ابهران بتواند خودش و کارتهایش را برساند، امیر و مجتبی با یک چَک و لگد حسابی از خجالت همدیگر درآمدند. بقیه بازیکن ها رسیدند و در آن شیرتوشیر، ابهران به هر دو بازیکن کارت قرمز داد.
حالا دیگر همه بازیکن ها هم از دعوا خوششان آمده بود. فوتبال رها شد و چک و لگد و بِکِش بکش شروع شد. در این وضعیت یکهو ابهران از همه قاطی تر شد. سوت را زد و بازی را نیمه تمام اعلام کرد. تا اینجای کار را می شد این 22 نفر را جمع کرد. اما حالا دیگر شعله زیاد شده بود و دیگ سر رفته بود. معلوم نیست اولین تماشاگر چطور خودش را به زمین رساند...
تا یگان ویژه نیروی انتظامی به خودش بیاید، مستطیل سبز پر شده بود از شلوار خمره ای پیل پیل و گرمکن گشاد و کتانی چینی! حالا کسانی که دعوا می کردند، تماشاگران وسط زمین بودند و مامورین هم هر کسی را که دم دستشان می رسید، یکی یک باتوم حواله می دادند. خلاصه وضع خیلی ناجور شد. ابهران بعدها گفت که دو نفر چاقو به دست به سوی او هجوم آوردند که یکی شان با پشت پای یکی از مسوولین سوخت شد و دیگری با شیرجه دیدنی عابدزاده ناک اوت شد.
هیچی دیگر. نگویم برایتان. از چند روز بعد این شهرآورد نیمه تمام، تعدادی از بازیکنان دعواکننده چند ساعتی بازداشت هم شدند. فدراسیون فوتبال هم چند روز بعد، سنگین ترین محرومیت های تاریخ لیگ را برای جنجال آفرینان برید و بازیکنان و مسوولین دو تیم از مدیر باشگاه گرفته تا تدارکات تیم را در مجموع 156 ماه محروم کرد. یعنی اگر آدم کشته بودند این قدر برایشان نمی برید...
یک هفته بعد از آن شهرآورد دعوایی، دو تیم آبی و قرمز به انتهایی ترین نقطه ایران کوچانده شدند. یعنی اگر می شد، مسوولین وقت، بازی را در میان آبهای آزاد برگزار می کردند. بازی برگشت دو تیم نه در تهران، که در بندرعباس برگزار شد؛ آن هم بدون حضور تماشاگران. این اولین شهرآوردی بود که کلا از بیخ تماشاگر نداشت.
از استقلال و پیروزی( پرسپولیس) هرچند تا بازیکنی که محروم نشده بودند، در بازی حضور داشتند که البته تعدادشان زیاد نبود و اگر کار به تعویض می کشید، مربیان دو تیم باید از میان بوقچی ها و تدارکات تیم بازیکن انتخاب می کردند.