- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات ورزشی
- شاطرها؛ دوندگان استقامت عصر صفوی

شاطرها؛ دوندگان استقامت عصر صفوی
ژان شاردن جهانگرد فرانسوی در کتاب چهارم سفرنامه خود درباره این دوندگان می نویسد:
آنها يك نفس می دوند و يك قِسم یورتمه میروند، همینطور هر سال بر طول مسافت میافزایند . در سن هیجده سالگی یک کولهبار آرد با یک وسیله پختن نان و یک كوزه كوچك آب به پشتشان می بندند و با آن کوله بار آنها را می دوانند؛ زیرا اغلب که آنها را به مسافرت مأمور میکنند از راه معمولی کاروان و شارع عام نمیروند و از وسط صحراها راه را میانبر و نزدیک می کنند که در آن بیراهه آب و آذوقه یافت نمیشود. بنابراین آنها را عادت میدهند که آذوقه خودشان را به پشت خویش حمل نمایند. شاه و بزرگان هیچ شاطری ندارند که به درجه استادی نرسیده باشند و در این فقره باید تشریفاتی به عمل بیاید و آن صورت نمی گیرد، مگر بعد از یک دویدنی فوق العاده طولانی که به منزله شاهکار شاطرها محسوب می شود.
اگر آقای آن شاطر که میخواهد بهمقام استادی برسد و به این عنوان خطاب شده، یکی از بزرگان باشد، تمام دوستان خود را دعوت می کند و در میدان، تختی می زنند و در روی آن شیرینی و ماکولات میچینند و زنهای مغنیه و رقاص با خواندن و رقصیدن، اسباب تفریح خاطر حاضرین را فراهم می نمایند و هر یک از مدعوین باید چیزی بیاورد که بعد از امتحان و دودان به شاطر بدهد.
یکی قبا میدهد، یکی کمربند میبخشد و از این هدایای مختلف. شاطر به همکاران خود هم سهمی میدهد، پس از آن شاطر عریان شده یک زیر شلواری نازک میپوشد، اما به طوری که رانهای او برهنه و نمایان است. پاها را با يك قِسم روغن چرب میکند و کمربندی میبندد که سه زنگوله در جلو روی شکم آویزان است و از اول طلوع آفتاب تا غروب دوازده مرتبه باید از علی قاپو - که شرحش را ذکر خواهم کرد- تا دامنه کوهی که در یک لیو و نیم دور از شهر واقع است بدود و در این مدت قلیل مسافت سی وشش لیوی معمولی ما را طی مینماید و این مسافت بیشتر از پاریس تا اورلئان میشود. در اثنائی که آن شاطر میدود میدان و تمام آن خط راهی که باید او طی نماید خالی از مردم است. فقط سیصد، چهارصد نفر سوار با او میروند و برمیگردند که ببینند او تقلب نکند و تا آن سنگی که حد و انتهای حرکت او است، برود. همین که هر مرتبه نزدیک شهر میرسد سوارها از جلو آمده مراجعت او را خبر میدهند؛ هر دفعه که به آن سنگ مناره میرسد چند نفری که در آنجا هستند یک تیر به او می دهند که به عالی قاپو بیاورد و هر دفعه که به عالی قاپو میرسد طبل و کرنا مراجعت او را اعلان می نماید. زنهای آوازه خوان جلو آمده صورتش را میبوسند و نوازشش میکنند و در تمام این مدت چیزی نمیخورند، زیرا که او را از دویدن مانع میشود، فقط گاه گاهی شربتی مینوشد. وقت غروب که از دوره دوازدهم مراجعت کرد و واسطه عدد تیرهایی که آورده است دورها را میشمارند، شاطرهای شاه که همه استاد هستند و بر دیگر شاطران ریاست و تقدم دارند، به استادی او تصدیق مینمایند. و او در حوزه اساتید پذیرفته میشود. حکام و خوانین ایالت هم در مراکز حکومت خود شاطردوانی میکنند و مثل اصفهان انعامهایی به شاطر میدهند که گاهی بقدری زیاد میشود که به همکاران خود نیز قسمت می دهد.
صفحات 382 و 383