
شعر طنز در مورد بهار
عطر نرگس رقص باد آهسته می آید بهار
بر خلاف سال ماضی خسته می آید بهار
کس نمی داند که طعمش چیست؟شیرین یا ملس
مثل بعضی میوه ها سربسته می آید بهار
غول بد ذات زمستان را بگو یادت به شر
رسته از چنگال تو وارسته می آید بهار
گنبد سبز فلک آذین بندان کرده است
دسته گلها چیده با گلدسته می آید بهار
تا که مارا وارهاند از هزاران گونه غم
بندها از پای خود بگسسته می آید بهار
نرخ بازار تورم را که هیچش خوانده اند
با صدای شیشکی بشکسته می آید بهار
تا که از دولت بگیرد سهم خود را نقد نقد
در صف یارانه ها بنشسته می آید بهار
فک و دندان تا کند سرویس از ابنای خلق
قبل جنگ هسته ای با هسته می آید بهار
تا نماند مثل ما «بلعم»به زیر خط فقر
دمب خود با اغنیا پیوسته می آید بهار
واقعا زیبا وعالی بود مر30...