متن های احساسی مدرسه
فرا رسیدن ماه مهر و بازگشایی مدارس حس و حال خاصی دارد که تقریبا همه ما آن را تجربه کرده ایم. در این مطلب از آسمونی متن های کوتاه درباره مدرسه را بخوانید.
یادش بخیر
لذتی که توی خوابیدن با لباس مدرسه توی رختخواب
بین ساعات 7:00 تا 7:15 وجود داشت
توی هیچ چیزی دیگه وجود نداشت و ندارد و نخواهد داشت ):
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه !
همیشه تو مدرسه عادت داشتم همکلاسی هامو بشمرم
تا ببینم کدوم پاراگراف برای خوندن به من می فته :)
یادش بخیر یکی از استرس های زمان مدرسه این بود که
زنگ ورزشمون چه روزیه و چه ساعتی ؟!!
افتادن زنگ ورزش اونم دو زنگ آخر پنجشنبه
از انتصاب به عنوان مدیر کل شرکت مایکروسافت هم بالاتر بود
من مدرسه که میرفتم همیشه سر کلاس به این فک میکردم که
اگه پنکه سقفی بیفته کله کیا قطع میشه !
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم
الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم
گوشه کلاس دم سطل آشغال بتراشیم
تو مدرسه آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم
درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن
یادتون میاد؟
اوج احتراممون به یه درس این بود که دفتر صد برگ واسش انتخاب می کردیم!
یادش به خیر...
یادش بخیر زمزمه های پدر و مادر در غروب 31 شهریور
"غصه نداره که تا چشم به هم بزنی 9 ماه تموم میشه … "
شما یادتون هست بزرگترین خلاف ما زمان مدرسه داشتن حل المساعل بود؟
از اختلاص هم جرمش بیشتر بود !
وقتی جوابا رو میخوندیم همه جوابا مثل هم بود D:
یادش بخیر؛ در به در دنبال یکی میگشتیم کتابامونو جلد کنه!
یکی از ترسناک ترین جملات دوران مدرسه :
یه برگه از کیفتون بیارید بیرون!
آخه من نمیدونم شادی های راه مدرسه که میگن یعنی چی؟
والا ما که یا کتک میخوردیم یا کتک میزدیم
شادی مادی هم در کار نبود فقط گریه و لباس پاره
که البته بعداز اون هم مادر گرامی از خجالتمون حسابی درمیومدن D:
یکی از جملاتی که در دوران مدرسه
از معلمین و مدیر و معاونین محترم به کرات شنیده میشد این جمله بود :
“پرونده تون رو میزاریم زیر بغلتون”
خداییش کی دیده پرونده دانش آموزی را بزارن زیر بغلش ؟
مگه هندونس؟!
یادش بخیر غربت کلاس جدید و غصه همکلاس نبودن با بچه های سال قبل!
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟
یادش بخیر، پشت دفترای قدمیم مدرسه؛ آدمک چارخونه روی تخته سایه:
“تعلیم و تعلم عبادت است”
“بی سرو صدا وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید خونه ، معلمتون نیومده”
جالب اینجاست که اون یه ساعتی که زود میومدیم خونه یه حس و حال عجیبی داشتیم ،
اصن اون یه ساعت معادل 10سال بود !
شما یادتون نمیاد اون روزهایی که هوا برفی و بارونی بود
ناظم مدرسه میگف امروز صف نیست مستقیم برید سر کلاس
ما هم خر کیف میشدیم میرفتم کلاس !
یادش بخیر اوج خوشحالیمون این بود که شیفت صبح بودیم
و پنجشنبه ساعت 12 تعطیل میشدیم ،
شنبه هم چون بعد از ظهری بودیم ساعت 12 میرفتیم ؛
اوج ناراحتیمونم میشد عکسش !!
یادتون میاد ؟؟؟
نوک مداد قرمزای سوسمار نشانو
که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد …
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد
خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم …
همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست
بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه!
سلام یادش بخیر اون موقع که دبستان بودیم با پسرا یه کلاس بودیم از سال ۸۵ عاشق یه پسری به اسم سینا شدم خیلی هم درس خوان بود خلاصه جزو زنگای کلاس بودیم تا کلاس هفتم بودم جدا شد کلاسمون فهمید عاشقشم نگاهای عمیق داشت واسم هنوزم همون طوره دانشجو هست تبریز منم خانوم خونه???? ولی هیچ وق ...
یادش بخیر! خیلی دلم واسه دوران مدرسه تنگ شده..! دورانی ک فارغ از هر ناراحتی و غم و غصه بودیم..! کاش ی روز دیگع ب همون مددسه همون کلاس همون نیمکت و همون بغل دستی همون معلم بد اخلاق و همون ناظم و همون دوستای شاد و شنگولمو ببینم..! ی بار دیگه زنگ تفریح و زنگ ورزش و هنر رو بچشم!! ...
یادش بخیر! خیلی دلم واسه دوران مدرسه تنگ شده..! دورانی ک فارغ از هر ناراحتی و غم و غصه بودیم..! کاش ی روز دیگع ب همون مددسه همون کلاس همون نیمکت و همون بغل دستی همون معلم بد اخلاق و همون ناظم و همون دوستای شاد و شنگولمو ببینم..! ی بار دیگه زنگ تفریح و زنگ ورزش و هنر رو بچشم!! ...
یادش بخیر،من آرزو داشتم مبسر کلاس بشم، بالاخره کلاس پنجم که بودم مبسر شدم. اوج غرورش اونجا بود که اوله کلاس معلم می گفت نماینده بره از کمد دفترمنو و تخته وگچ بیاره...حالا آرزو دارم یک روز معلم بشم و کرونای لعنتی بره...تا ابد تو همون حال و هوا بمونم????
یادش بخیر چه شادی میکردیم وقتی میرفتیم خرید مدرسه یا کتابامون چسب بگیریم دلم برای وقتایی ک با رفقا دبیرا رو مسخره میکردیم تنگ شده چ زود گذشت
سلام مدرسه همه اش خاطره ست.ولی من میخوام یه خاطره جالب بگم.ما سال سوم دبیرستان بودیم یه معلم زیست داشتیم هروقت کلاس شروع میشد بچه ها همه جمع میشدیم آخر کلاس و تخمه میخوردیم.خانم معلم فقط واسه۳نفر درس می دادن
نزدیکه یک ساله بخاطر کرونای لعنتی نرفتم مدرسه دلم برای همه چیز مدرسه تنگ شده چون شاگرد زرنگه بودم هر چقدر تو مدرسه اذیت میکردم هیچکی کارم نداشت دلم برای همه معلمامو دوستام یه ذره شده حتی دلم برای معلم بد اخلاقا هم تنگ شده هعی
هیچ لذتی مثل اولین ساعت اولین روز مدرسه نیس هیجان زده پر استرس میخوای زود بفهمی همکلاسی هات کیا هستن یا کلاست کجا هست امروزم پر استرسم.چون سال اینده کنکور دارم یادش بخیر دوران مدرسه
یادش بخیر کلاس سوم ک بودیم منو دوستام برا اینکه نریم سر صف میرفتیم تو دستشوتی قایم میشدیم و برا اینکه کسی نفهمه سیفون رو میکشیدیم?
سلام من الان کلاس هفتمم آرزو داشتم جای شما بودم و مدرسه نمیرفتم ... بخدامدریه از یه زندانم بدتره ... دعاکنین تموم شه مرسی
تف به دوران مدرسه هیچ خیری ازش ندیدم درس خون که نبودم ؛ هرچی الان ضربه میخورم از همون دوران تاریک مدرسه هستش که الکی الکی میگذروندم... وای بر من
یادش بخیر بهترین دوران زندگی بود چه کارهایی که نمی کردیم هنوز اون حس بد رفتن به مدرسه و خوش حال و خسته از مدرسه رو دارم اینجا هم جا داره یادی بکنم از دوستام که بیشترشونو خیلی وقته ندیدم به امید روزی که همه باهم دوباره یک جا جمع بشیم.
یادش بخیر تو مقطع اول راهنمایی بودیم یک معلم عربی داشتیم که هر وقت از بچه ها تو کلاس شلوغ میکرد شروع میکرد به فحش های عربی گفتن مثال لا شور اند
ای جا بگرده مدرسه که هیچ وقت خوشم از مدرسه نیومز
یادش بخیر دبستان با پسرا هم -لاس بودیم اون روزا عاشق یکی شدم.... هنوزم عاشقتم عباس...
6 من کلاس 3 هستم و18 روز دیگه مدرسه ها باز میشه ولی من همش میخوام مدرسه ها زود باز بشه عالیی بود
خوب بود
یادش بخیر
راسته معلما ادم های خوبین
شاگرد زرنگ معلم پیشش خوبه
سلام آفتاب میگه :همه اینا یادمه و خوشحالم اون روزا درس خووندم و هیچکوم از این کارا که گفتی رو انجام ندادم بچه خوب و درس خوونی بودم و منظم طوری که همیشه نمره انضباتم 20 یا 18 بود , بخصوص انشاء هام که مجبور بودم برای بقیه هم بنویسم تا یه روز اقا معلم صدام زد و گفت : اگه یه بار دی ...
یادش بخیر.کلاس اول به درس آش که رسیدیم بهمون آش دادن.مامانم برام کتاب خریدتومدرسه بهم جایزه دادن.بعداز22سال هنوزاون کتابودارم.روزگارکودکی برنگردد،شوروحال کودکی برنگردد.
یادش بخیر.کلاس اول بودیم،برای درس ریاضی قرارشدچندتانخودلوبیاببریم.من یادم رفت.معلم زدپس کلم.امایکی ازبچه هافکرکنم یک کیلو حبوبات آورد.معلم دعواش کرد،نایلونش پاره شدکل حبوبات ریخت پایین.منم چندتابرداشتم.یادش بخیر.
از مدرسه متنفرم
یادش به خیر دوران ابتدایی یه دفعه کتاب یکی از بچه ها رو روز قبل از امتحان برداشتم خیلی رقابتمون سنگین بود
کلاس چندمی مگ
یادش به خیر سال اخر دبستان که بودیم اوج شیطنتمون بود 4تا دوست بودیم به قول بقیه کرم کتاب ولی چنان شیطنتایی می کردیم که معلم که هیچ ناظم و مدیر از دستمون عاصی بودن مثلا یه بار کل کلاس رو الکل ریختیم می خواستیم ازمایش انجام بدیم لحظه ای که خواستیم کبریت رو بکشیم ناظممون اومد از کلا ...
یادش به خیر هوا یه کمی که ابری میشد خدا خدا میکردیم برف بیاد مدرسه تعطیل شه. یادش به خیر معلم ریاضی داشتیم هر وقت میومد سر کلاس یه شلنگ هم همراهش میاورد میگفت تا وسایل کمک اموزشی نباشه بچه ها درس یاد نمیگیرن.
سلام.. یادش بخیر یه نفر بود قرآن صبحگاهی مون رو می خوند.. دلمون می لرزید.. انصافا صدای بی نظیری داشت. یادش بخیر یه معلم فارسی داشتیم که اگه بین درس دادنش شلوغ می کردیم، اصل کاری رو پیدا می کرد و همون گچی که دستش بود رو پرت می کرد به سمتش و دقیقا هم می خورد به همون فرد.. توی کل ...
اکبر آقا خاطره تون خیلی جالب بود من که نتونستم جلو خندمو بگیرم عجب معلم باحالی بوده;-)