- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلم بخوان و بسوزان؛ انتقاد با طعم خشونت و کمدی
نقد فیلم بخوان و بسوزان؛ انتقاد با طعم خشونت و کمدی
شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳
نویسنده: چکاوک شیرازی
بخوان و بسوزان یک فیلم امریکایی و محصول سال ۲۰۰۸ است.
این فیلم به کارگردانی اتان کوئل و جوئل کوئن می باشد. بازیگران ان عبارتند از جرج کلونی،فرانسیس مک دورمند،جان ماکوویچ،تیلدا سوینتن،ریچارد جنکینز و برد پیت.
برادران کوئن نویسندگی ، تهیه کنندگی و همچنین تدوین این فیلم را نیز به عهده داشته اند.
داستان فیلم در شهر واشنگتن روی می دهد و یک فیلم انتقادی است که در آن به مشکلات فرهنگی و اجتماعی اشاره شده است.
بخوان و بسوزان
این فیلم برادران کوئن هم مانند سایر فیلم هایشان پر از خشونت است و اما به سبک خودشان در حالی بیننده شاهد اعمال خشونت بار است که با کمدی تلفیق شده است. به این معنی که بیننده از تماشای خشونت موجود در فیلم دچار تهوع نمی شود. شاید دلیلش این باشد که در فیلم بخوان و بسوزان وقتی قرار است به صورت فردی شلیک شود و مغزش را متلاشی کنند، این اتفاق در یک زمینه ی کمدی می افتد و به اصطلاح زهر ماجرا گرفته می شود. این رگه از کمدی در اکثر فیلم هایشان دیده می شود چه بزرگ کردن آریزونا که پایه ی کمدی دارد، چه جایی برای پیرمردها نیست که حرف اول را در این فیلم کشتن و قتل می زند.
فیلم بخوان و بسوزان از جایی شروع می شود که کاکس از محل کارش اخراج می شود و سعی در پنهان کردن این موضوع از همسرش دارد. او می خواهد وجهه ی خودش را نزد همسرش حفظ کند غافل از این که همسرش مدت ها قبل نظرش را راجع به او تغییر داده .
اگر جزیی نگری کنیم این گونه نیست که در داستان فیلم کاراکتری از نقطه ی آ به نقطه ی ب برسد و در آخر هم نتیجه ی ایده آل به دست بیاید، چیزی که فیلم را جالب توجه می کند، رابطه ی بین کاراکترهایش است که به سه بخش اساسی تقسیم می شود. اولی آن ها موضوع زندگی همین کاکس است.
او به عنوان فردی شکست خورده به ما معرفی می شود و ما در این داستان رفتار همسرش را می بینیم که چگونه در جهت تخریب هر چه بیشتر او می کوشد. اگر هر بخش را بدون در نظر گرفتن ارتباطش با سایر بخش ها بسنجیم در این جا مردی را داریم که در آرک شخصیتی اش از وضعیت بد به بدتر سقوط می کند. او از کارش اخراج می شود، دوباره به الکل رو می آورد، مورد خیانت قرار می گیرد، اطلاعاتش لو می رود و دست آخر دست به قتل می زند. اما زندگی کاکس مستقیما به زندگی دیگرانی ربط پیدا می کند که به نوعی در این سقوط دخیل بوده اند. هری با بازی ویژه و متفاوت جورج کلونی، مردی است .
فریبکار و کتی کاکس تنها زنی نیست که فریبش را خورده. اما زمانی که می فهمد همسرش دادخواست طلاق داده دچار فروپاشی عصبی می شود. او نه تنها زندگی کاکس را خراب می کند بلکه زندگی خودش را هم از بین می برد. در آخر در یک باشگاه بدن سازی با لیندا و چد آشنا می شویم. حضور این دو به بار کمدی ماجرا افزوده است. چد با بازی برد پیت جوانی سرخوش است که بدون این که بداند چه می کند در مهلکه ای گیر می کند و جانش را از دست می دهد. اما لیندا ( فرانسیس مک دورمند) مانند روحی سیال در بین این قصه ها در رفت و آمد است و هسته ی اصلی ارتباط آدم های فیلم با یکدیگر است.
یکی از دغدغه های او داشتن اندامی مناسب است تا مورد توجه قرار بگیرد و بتواند از این طریق جلب توجه کند . به همین دلیل به دنبال پول زیادی است که برای این عمل نیاز دارد. او که همه ی تلاشش را برای راضی کردن رییسش کرده تا به او مساعده بدهد، با گیر آوردن سی دی اطلاعات مربوط به کاکس تصمیم به اخاذی می گیرد اما دلیلش برای این کار و رفتاری که در این رابطه به همراه چد انجام می دهند تلخی ماجرا را گرفته و یک اخاذی را تبدیل به صحنه هایی خنده دار کرده است.
اما فیلم همه ی بدی ها را تقبیح و در نهایت همه ی کاراکترها را تنبیه می کند. آن ها شاید احساس کنند که دانا هستند و می توانند همه ی برنامه هایشان را پیش ببرند و به سرانجام برسانند اما واقعیت چیز دیگری است که بعد تلخ تری از خودش را نشانشان می دهد.