شعر کودکانه "صابون"
کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو هرکول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم
یه تو پ دالم گلگلیه سلخ و سپیدو آبیه میندازمس هوا میله نمیدونی تا کوجا میله من این توپو نداستم و.... اینم بزارین لطفا" برای ما مهد کودکی ها ...
خیلی خوشم اومد
شعرخیلی جالب وزیبا یی بود تصاویر خیلی قشنگی هم داره دستتون دردنکنه ممنونم
عالی بود