
عدل رکن دوم اصول دین
عدل برابر داد، یکی از اصول تشیع و معتزله است. عدل به معنای قضاوت و پاداش به حق است، یعنی باور به اینکه خداوند پاداش و جزای هیچ عملی را هرچند ناچیز و کوچک باشد ضایع نمیکند و بدون تبعیض به هر کس جزای عملش را خواهد داد: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره»، «پس هر کس ذرهای کار خوب انجام دهد آن را خواهد دید و هر کس ذرهای کار بد بکند آن را خواهد دید.»
دلیل انتخاب این اصل به عنوان یکی از اصول شیعه در اصل برداشت سیاسی و فلسفی از عدالت خداوند، نقش عقل در تشخیص عدل و ظلم، و نیز حسن و قبح است؛ چرا که اهلسنت نیز به دادگری خداوند باور دارند.
این اصل به این معنی است که قضاوت عقل در مورد حسن و قبح و نیز عدل و ظلم معتبر است و نمیتوان با اتصال رفتار شخصی (بهویژه سلطان یا خلیفه) به خداوند، ظلم وی را توجیه کرد و عقل را ناتوان از درک درست مفهوم حسن و قبح دانست.
البته برای مفهوم عقل در مباحث مختلف فلسفی، کلامی، فقهی و اصولی، و عرفی معانی متفاوتی وجود دارد و در این بحث، معنای منطقی و فلسفی عقل مد نظر قرار دارد.»
مطرحشدن این اصل در اعتقادات شیعه در پی اختلافات کلامی و فلسفی بین معتزله و اشاعره رخ داد. اهلسنت امروزی در برداشت از اصل عدالت خداوند به اشاعره نزدیکاند و معتزله نیز پیروان رسمی ندارند.
«عدل» در لغت به معنای «میانهروی» و اجتناب از افراط و تفریط است و اگر با «عن» متعدّی شود، به معنای عدول و انصراف میآید. این واژه به معنای «مثل» و «هماندازه» (معادل) نیز به کار گرفته میشود و گاه به معنای «بدل و جانشین» و «فدیه» است.
لکن در علم کلام و عقاید و... از حیث معانی ذیل مورد بررسی قرار میگیرد:
-
عدل به معنای تعادل و تساوی و عدم تبعیض؛ وقتی که استحقاقها مساوی باشند.
-
عدل به معنای دوری از گناهان کبیره و عدم اشتهار به فسق؛ البته بیشترین کاربرد عدل به این معنا، در علم فقه است، لکن در کلام نیز در بحث امامت و ولایت فقیه مورد استفاده واقع میشود.
-
عدل با مفهومی اخلاقی به معنای رعایت حقوق دیگران در مقابل ظلم به معنای تجاوز به حقوق دیگران.
-
عدل با مفهومی اجتماعی به معنای توزیع عادلانه امکانات اجتماعی و امکان بهرهوری یکسان مردم از امکانات تربیتی، فرهنگی، علمی، اقتصادی و رفاهی.
-
عدل به معنای متعادل و موزون و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خودش، به این منظور که آن چیز در پی تعامل با سایر امور، نظامی احسن بسازد و عالم هستی را به سوی هدفی معیّن سوق دهد. این معنا از آنجا که نگاهی به کل نظام هستی دارد، مفهومی فلسفی قلمداد میشود.
-
عدل به معنای رعایت استحقاقها در مقام تشریع و قضاوت و حسابرسی و اعطای پاداش یا اعمال مجازات و عقاب در مقابلِ ظلم به معنای کم نهادن از دستمزد مناسب استحقاق یا عقاب بیش از مقدار مناسب با جرم و عصیان.
در قرآن کریم نیز واژه عدل در معانی لغوی و اصطلاحی مختلف آن به کار برده شده است، لکن اکثر موارد آن، به صورت نفی ظلم از خداوند در مقام ثواب و عقاب در دنیا یا آخرت است.
در سایر موارد، قسط و عدل را هدفی مهم برای بعثت انبیا دانسته و انبیا و سایر مردم را به رعایت عدالت و احترام به حقوق یکدیگر و عدم تجاوز به حقوق دیگران دعوت نموده و یا به قضاوت عادلانه و منصفانه دستور داده است. به علاوه؛ خلقت آسمانها و زمین و انسان را متعادل و متوازن معرفی مینماید.
از میان معانی فوق، عدل الهی در مقام ثواب و عقاب بیش از بقیه مورد بحث و بررسی و نقض و ابرام واقع شده است.
اشاعره (پیروان ابوالحسن اشعری) معتقدند: هیچ چیزی بر خداوند ضروری و واجب نیست و اعتقاد به وجوب چیزی بر خداوند، مستلزم تحدید او و تعیین تکلیف برای او است، در حالی که هیچ بندهای حق تعیین تکلیف برای خدا و محدود کردن دایره قدرت و اراده و فعالیت آن ذات اقدس را ندارد. از اینرو؛ کسی حق ندارد که بگوید «صدور عدالت بر خدا لازم و انجام قبیح مثل ظلم بر او ممتنع است»، بلکه هر آنچه خدا انجام دهد، عین عدالت است، گرچه تمامی مؤمنان را به جهنم و تمامی کفار را به بهشت بفرستد! و این محال نیست.
منشأ اشتباه این گروه، نحوه بیانی است که معتزله در مورد ضرورت عدالت بر خداوند دارند؛ زیرا معتزله (پیروان واصل بن عطاء) با تمسک به حسن و قبح عقلی و ذاتی، رعایت عدالت در دنیا و آخرت را بر خداوند واجب میدانند که بیان آنها با نوعی تحدید و تعیین تکلیف برای خداوند همراه است!
به عبارت روشنتر؛ صدور عدل و صدق و وفای به عهد «از خدا» ضروری و واجب و صدور قبایح «از خدا» محال است، نه اینکه صدور عدل «بر خدا» واجب و صدور ظلم «بر خدا» حرام باشد. «وجوب» در اینجا به معنای «ضرورت فلسفی» در مقابل محال و ممتنع است، نه به معنای وجوب عقلی و یا شرعی به عنوان حکمی لازم بر خداوند. از اینرو؛ نقش عقل در اینجا کاشفیت از واقع و نفس الأمر است، نه صدور حکمی بر خداوند. عقل تشخیص میدهد که حتماً خدا عادل است و هرگز بر کسی در دنیا یا آخرت ظلم روا نداشته و نخواهد داشت، اما توان تعیین تکلیف برای خداوند و تحدید او را ندارد.
در پی این نزاع؛ امامیه و معتزله به عدلیه معروف شدند و عدل را به عنوان یکی از اصول مذهب به اصول دین اضافه کردند، در حالی که اشاعره همچنان تنها توحید و نبوت و معاد را از اصول دین میدانستند. البته بین ایده معتزله و شیعه نیز تفاوتهای فراوانی است، و نظر شیعه از افراط معتزله و تفریط اشعری دور است.
لازم به ذکر است که عدل به این معنا، دارای لوازمی است که در فقه یا کلام یا هر دو مورد استفاده و بررسی واقع شدهاند.
آنها عبارتاند از:
الف. عدل در تکوین:
هر مخلوقی متعادل و متوازن خلق شده است و اجزای آن به گونهای تعبیه شدهاند که بتوانند در مجموع، آن موجود را به کمال لایق برسانند. از آن سوی به هر موجودی در عالم آفرینش نقشی خاص داده شده، تا کل عالم هستی نیز به صورت منسجم و هماهنگ به سوی هدفی از پیش مقرر شده، حرکت نماید.
ب. عدل در عالم تشریع:
عدل تشریعی دو ملازمه دارد:
-
قبح عقاب بلا بیان: خداوند کسی را به خاطر ترک تکلیف از روی جهل، (البته اگر قاصر باشد نه مقصر) عقاب نخواهد نمود. از اینرو؛ اگر کسی با مبلغ و منذری مواجه نگردید تا با دین آشنا شود و توان مهاجرت و تحقیق را نیز نداشت، مستضعف محسوب میشود و به دلیل اعمال جاهلانه خویش عقاب نمیگردد. از آن سوی در مواردی نیز که دستوری خاص از جانب شرع نرسیده است، حکم به جایز بودن آن عمل میشود.
-
قبح تکلیف بما لا یطاق: خداوند بیش از توان انسان از او تکلیفی نخواسته و عُسر و حَرَج را از کسانی که معذورند، برداشته است. از هر کسی تنها در حد توانش انتظار میرود و اعمالش نیز طبق تواناییهایش ارزیابی میگردد. اگر نیک باشد، پاداش داده میشود و اگر زشت باشد، معاقبه میگردد.
ج. عدل در محشر:
خداوند در روز قیامت با توجه به موارد فوق به عدالت حکم میکند.
د. عدل در اجرای حکم:
خداوند در اجرای حکم نیز به عدالت عمل میکند؛ نیکان را پاداش و بدکاران را عقاب مینماید.
قابل توجه است که در ادعیه امامان معصوم(ع) همواره از عدالت خداوند به او پناه برده شده است و در قرآن نیز صفت عدل به صورت سلب ظلم به خداوند نسبت داده شده است. رمز آن این است که اطاعت از حق و عبادت او آنگونه که شایسته او است، و شکر نعمات او به گونهای که جبران نعمات و هدایای الهی را بنماید، در توان کسی نیست؛ چرا که توفیق اطاعت و شکر او نیز خود تفضّلی دیگر و موهبتی دیگر است و شکری جدید را میطلبد.
از اینرو؛ خداوند در مقام ثواب و عقاب اهل فضل و جود و احسان و عفو و مغفرت است، نه اهل عدل و احسان و تفضل و کرم و جود از حیث ارزش اخلاقی برتر از عدالتاند. در نتیجه، او فوق عدل است؛ چون حاکم و مولای مطلق و خیر محض و رحمت واسعه است.
شایان ذکر است که اعتقاد به عدالت الهی در تمامی ابعاد آن، دارای آثار علمی و عقیدتی و عملی فراوانی است. این اعتقاد، در ارایه دلیلهای اثبات نبوت و امامت و معاد مورد استفاده قرار میگیرد و در استنباط احکام نیز نقشی عظیم را ایفا میکند. با امید به عدل الهی در قیامت، صبر در مقابل ظلم و ستم دیگران (در صورت عجز از دفاع و دفع ظلم) آسانتر و مؤمنان به انجام حسنات و سبقت بر خیرات و اقامه عدل و قسط در جامعه و رعایت حقوق یکدیگر تشویق میشوند.
سلام علیکم و رحمت الله . به لطف خداوند، به دولت محترم و مردمی جناب آقای دکتر رییسی یاری رسانید تا عدالت را گسترش دهند.*. حی علی خیرالعمل .*. خدا خیرتان بدهد .