
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟ دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
***
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن! ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟
***
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
***
مثل من آواره شو از چار دیواری درآ! در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
***
خُرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
***
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
شعر از مهدی فرجی
ممنون آقای فرجی واقعا عالی بود :wink: ممنون آسمونی جون راستی ی مدت نبودم انقد دلم واسه آسمونی و همه دوستان آسمونی تنگ شده بود امیدوارم ک همه خوب و سرخوش و سلامت باشید :oops:
دمتون گرم ، فکر کنم اینو واسش بخونم از خوشالی منفجر شه ، چون کاملا بهمون میخوره ، دوست دارم هزار تا آسمونی. :wink:
kheyli ziba bood faghat mikhastam bedoonam shaere aslish hamine chon shabihesho ziad khoondam!!!
با تشکر از خانم فیروزه اسدزاده بابت معرفی این شعر