- آسمونی
- مجله اینترنتی
- دین و اندیشه
- اسلام
- آقا سلام...

آقا سلام...
آقا سلام...
خدا رو شکر ، دوباره تونستم بگم ،
سلام آقاجان ، خدا رو شکر بین این همه خطا و جهالت
باز تونستم یه خوبی بنشونم .
خدا رو شکر ، توی تاریکی وب رهوت دلم تونستم یه سوسویی از نور بوجود بیارم ، که باز خودش نوید و امید گشایش و نمردنه دله . پس دلم هنوز یه نفسی میکشه .
نمیدونم شاید این سلام کردن منم یه فریبه دله
بعضی اوقات میبینی یه نفر به بدی خودش عادت میکنه . حتی پیش کسی مثل آقا ،
یه نفر دیگه بد بودن و گناه و خطا براش شرمی به همراه نداره که بخواد خجالت بکشه.
بخواد پشیمون باشه ، بخواد سرافکنده باشه ، یا خجالت زده ، شاید این سلامم از بی شرمی باشه نه از ارادات و محبت و توبه
نمیدونم شاید همین خرابی و ویرانی و آواره بودن دلم باعث بشه دلت برحم بیاد و یه نگاهی به من بکنی آقا.
که از قدیم گفتن ،
شه را مگر خرابی ما سوی ما کشد
غیر از خرابه که گنج منزل نمی کند.
هر گنجی باشه جاش توی خرابه هست و ویرانه ،
اما
شاید نه توی خرابه ای که بوی گنداب هم گرفته باشه ، که دل من غرق لجن شده
اول یه آب روان و پاک باید جاری باشه این گنداب رو با خودش ببره، آبی که از جنس دل باشه
آبی که قدرت بردن زنگار دل رو داشته باشه
اون آب همون اشکه ، آره مگر آسمون چشام بارونی بشه و بباره و گرنه .......
سلام آقاجان ،
دلم تنگ شده برای سلام دادن به شما ، نمیدونم تقاص کدوم گناه من گرفتن این ذکر بوده
فکر نمیکردم گناهی اونقدر بزرگ باشه که عذاب و مجازاتش نتونستن و گرفته شدن سلام باشه
من فکر میکردم بزرگترین بلا و مجازات برای بزرگترین گناه همون جهنم وعده داده شده خداست
تو قرآن نگفته بودی خود سلام رو میگیری
خدایا تو ارحم الراحمینی ، همیشه با فضلت برخورد کردی با رحمت و مهربونیت ، چرا بد عادت میکنی ما رو به مهربونیت بعد یهو اینطور بی چیز و بی سرمایم میکنی خدا
شاید تو اخلاق من تغییری پیش بیاد شاید یه روز عصبانی بشم ، یه روز ناراحت باشم دست از مهربونی بردارم ، اما تو که اینطور نیستی ، تو که خدایی خدا
نمیدونم میترسم ، میترسم بخشیده نشم - اما فرصت بده خدا
اللهم اغفرلی الذنوب التی تهتک العصم ، اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل النقم ، اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم ، اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعا ، اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء
همیشه میترسیدم آقا تو رو از خودم ناامید کنم ،
همیشه سوالم از خودم این بود ، اصلا کسی هستم یا بودم که آقا بخواد امیدی به من داشته باشه ، طوری بودم که یه نیمچه حسابی هم روی من کرده باشه
می بینم نه ، نبودم
نبودم
اگر قبلا دو شب ، سه شب در هفته آل یاسین خوانه شما بودم ، با آل یاسینت میومدم پشت خیمت زانو میزدم ،
الان اون دو سه شب رو خودم از خودم گرفتم ، نمیگم دنیا از من گرفته ، نه این خودم بودم بی معرفتی و جهالت خودم بود
اما روزی صد بار یاد اون شبها رو میکنم ، بارها از اول تا آخر آل یاسین رو توی ذهنم مرور میکنم ، حتی قطره قطره اشکها رو جلوی چشام میارم و احساس میکنم که داره غلطان میشه
وعدا غیر مکذوب ، السلام علیک حین تقوم ........
سلام آقاجان
آره دوست دارم بازم اونقدر گریه کنم تا چشام درد بگیره ، یا اونقدر سلامت کنم تا صدام بگیره
نمیدونم دارم تقاص کدوم گناه رو میدم
آقاجان سلام نکردن به تو دیوانه ام کرده ، مثل یه مرده متحرکم ، مرده ای که فقط حرکت میکنه
شاید بدون اراده و تصمیم ، بدون روح و انرژی .
بدون سلام به تو من مردم مرده مرده
آره همه میگن عید رسیده ، تعطیلات ، تفریح ، سرگرمی ، وقت آزاد یا حتی هوای پاک و خوب
نه من هیچ کدوم از اینا به دردم نمیخوره ، به کارم نمیاد ،
من السلام علیک حین تقرء و تبین خواسته دلمه و به کارم میاد
درسته آقا جان من اونی که تو میخواستی نشدم ، برعکس یه بنده بیچاره و ذلیل و خوار و از پا افتاده بیشتر نیستم
اما دنیایی هم نیستم ، دنیایی ها اقلاً دنیا رو دارن به تفریح و خوراک و سرگرمی و بازی دنیا خوشن و لذت میبرن
من اونا رو نمیخوام ، برام لذتی نداره ، اصلا آرزوش رو هم ندارم ، حتی به طرفش هم کشیده نمیشم
هر روز کارم شده فکر کردن به همین جملات و بعدش هم سرگردونی و سردرد که حتی از بس فکرم مشغول ایناست از سردردم هم فراموش میکنم
خدایا یه قوت و انرژی بده ، خدا تو دارنده همه قدرتها و تواناییها و خواسته هایی
از قدرت و توانایی خودت کمی به من ببخش ، بی حساب ببخش ، بی حساب و کتاب ببخش
سلام آقاجان
آقا زندگیم رو حلال کن ، زندگی که تو نپسندی حرامه ، زندگی که از تو دور بشه بوی حرام میده
زندگی که تو رو توش نمیتونه داشته باشه حرامه
آقای من زندگیم رو حلال کن ، همیشه خوندم و شنیدم ، خوراک و مال حلال آدم رو به طرف خدا ، و بر عکس حرام ، از خدا دور میکنه.
پس آقای من . کمکم کن ، رزق و روزی حلال نصیبم کن ، اونقدر که پیش اهلم خجل نباشم ، و محتاج دیگران نشم ، و اونقدر بده که به من توانایی شکرش رو دادی.
آقا سلام...
- نویسنده مجتبی فاطمی