رئال مادرید در ابتدای قرن 21 پروژه کهکشانی های 1 را استارت زد که با شکست روبرو شد. اما دلیل این شکست چه بود؟ بخش دوم این مقاله را با هم می خوانیم.
سرفصل های این مطلب:
بعد از جدایی ماکله له ، بار سنگینی بر دوش جایگزین او بود. دیوید بکهام معروف ترین و پولسازترین فوتبالیست زمین. یکی از مدیران باشگاه می گوید:« مشکل از جانب بکهام نبود. بازی و رفتار او بسیار کامل بود اما نمایش حضور او برای ما از بازی مهم تر بود. او پول سازترین بازیکن تاریخ بود.»
مادرید سریعا یک تور در شرق دور به راه انداخت. یکی از بازیکنان می گفت:« در یکی از تورها فکر می کردم که من همیشه در سفرم؛ نه تمرینی، نه استراحتی.»
لوییز فیگو در این باره می گوید:« اگر مهم ترین چیز راه انداختن سیرک باشد، شانس کمی برای قهرمانی خواهید داشت.» او ادامه می دهد:« یک نکته مربوط به قوانین یک باشگاه فوتبال است و دیگری درآمدزایی برای باشگاه. اما لحظاتی وجود داشت که این تعادل به هم می خورد. ما به نقطه ای رسیده بودیم که از مسیر فوتبال خارج شده بودیم. مسیری که برای آن پول می گرفتیم. اما با دلبستگی های غیر فوتبالی وارد رختکن شده بودیم. ما حتی برای کامل شدن فیلم گل، همیشه یک بازیگر هم روی نیمکت داشتیم.( فیلم گل درباره حضور یک بازیکن انگلیسی در رئال مادرید بود که گل قهرمانی رئال را در لیگ قهرمانان اروپا به ثمر می رساند.)

از اواسط فصل و در شرایطی که تیم صدرنشین لیگ بود، مادریدی ها می دیدند که فرم ایده آل مادرید در ابتدای فصل رو به زوال است. کی روش خیلی زود فهمید که دیگر اقتداری ندارد همان طور که تیم کاملی ندارد. زمانی که شایعات حضور مایکل اوون به عنوان کهکشانی بعدی، او در یک محفل خصوصی به شوخی گفت:
فکر کنم مجبور شویم با فیفا لابی کنیم، شاید اجازه دهند در یک نیمه زمین بازی کنیم.!
حتی به صورت عمومی تاکید کرد: یک فراری نمی تواند بدون چرخ حرکت کند. او تلاش برای قهرمانی در لالیگا و جام باشگاههای اروپا بدون ماکله له را مثل تلاش برای بالا رفتن از اورست بدون اکسیژن دانست.

او در فکر خروج از باشگاه در کریسمس بود. اما به امید تغییر دست نگه داشت. شاید می توانستند از بحران خارج شوند و به مقامی برسند. بالاخره صدرنشین لیگ بودند. اما خسته و جدا افتاده، مادرید چهار بازی آخر فصل خود را باخت. یک رکورد جدید برای باشگاه. والنسیا قهرمان لیگ شد و درست قبل از رسیدن مادرید به خط پایان، دشمن رو به رشد از آن ها سبقت گرفت و برای ساختن امپراتوری جدید خود آماده می شد. بارسلونا بعد از چهار سال فصل را بالاتر از رئال مادرید تمام کرد؛ بعد از 6 سال بدون جام، در دو سال آینده قهرمان دو لیگ و یک جام باشگاههای اروپا می شدند.
همه این ها از قول خرید دیوید بکهام شروع شد. بدبختی کار در این بود که ابتدا بارسلونا قصد خرید بکهام را داشت اما رئال این بازیکن را از چنگ رقیب خارج کرد و بارسلونا اقدام به خرید رونالدینیو کرد. رئال هم به فکر رونالدینیو بود اما رونالدینیو برای تیم کهشکانی رئال بیش از اندازه زشت بود!
امپراتوری مادرید در حال ریزش بود. آن ها سه فصل را بدون بردن جام معتبری سپری کرده بودند. از سال 1953 بعد از آمدن آلفردو دی استفانو چنین خشکسالی را تجربه نکرده بودند. گران ترین و محسورترین تیم تاریخ تحقیر شد و پرز در فوریه 2006 استعفا کرد. پادشاه بالاخره از برهنگی خود با خبر شده بود( اشاره به داستان لباس پادشاه)
او فرهنگی ساخته بود که محکوم به شکست بود. تحریک تیم های لیگ، نابرابری و بی عدالتی، به کار گرفتن مدیران ورزشی در موضوعات نامربوط و گرفتن قدرت استقلال مربیان. وقتی پرز سقوط کرد، مربی تیم خوان رومن لوپز کارو آزاد شد:« از حالا بازیکنان بازی می کنند نه نامها»
پرز پس از خروج دل بوسکه پنج مربی را به خدمت گرفت اما هیچ کدام جامی را نبردند. کی روش تنها یک نایب قهرمانی جام حذفی به دست آورد. جانشین او خوزه آنتونیو کاماچو هم جایش را به گارسیا رمون داد. پس از واندرلی لوگزارمبورگو و سپس لوپز کارو. همه این ها در دو سال آمدند و رفتند. طی مدت سه سال 4 مدیر ورزشی، 6 مربی و بیش از 440 میلیون یورو هزینه شد تا بازیکنان جدید به خدمت گرفته شوند. 19 بازیکن به تیم آمدند و 31 بازیکن آن را ترک کردند. اما هیچ چیز تغییر نکرد و کهکشانی ها تا سال 2008 همچنان در حسرت فتح لیگ باقی ماندند.
دیدگاه کاربران (0 نظر)