رئال مادرید در ابتدای قرن 21 پروژه کهکشانی های 1 را استارت زد که با شکست روبرو شد. اما دلیل این شکست چه بود؟
سال 2009 و زمانی که کریس رونالدو به تازگی بازیکن رئال مادرید شده بود، در یک برنامه تلویزیونی بحث بر سر این بود که آیا مانوئل پیگرینی سرمربی رئال جرات دارد این ستاره را نیمکت نشین کند؟ کارشناس برنامه جیم کولازوس در این باره به مربی سابق رئال ماریانو گارسیا رمون گفت:
ماریانو! تو یک بار رونالدوی برزیلی را روی نیمکت نشاندی.
پاسخ مربی شیوا بود:« بله. و به قیمت از دست دادن شغلم تمام شد!»
سرفصل های این مطلب:
فلورنتینو پرز در چنین شرایطی کمک مربی پرتغالی آلکس فرگوسن را به خدمت گرفت. سیاست او در آن سالها مشخص بود و باید هر سال یک بازیکن بزرگ به تیم اضافه می شد. رئال پرز به مرور تبدیل به تیمی می شد که بازیکننانش یا فوق ستاره بودند یا بازیکنانی عادی. ستاره هایی که نمی شد آن ها را از ترکیب تیم بیرون گذاشت.
فصل 03-2002 بود. در هفته پایانی لالیگا و دیداری که رئال برای قهرمانی نیاز به پیروزی مقابل بیلبائو داشت، در قسمتی از ورزشگاه طرفداران تابلویی آورده بودند که در آن ستاره های مادرید ترسیم شده بود. یکی از رئالی ها به تابلو نگاه کرد و آه کشید:« شما فکر می کنید آن ها تنها بازیکنان باشگاه هستند.» او در این فکر تنها نبود. ایوان هلگرا می گوید:
هر چقدر هم که بگویید یک بازیکن عالی است، اگر تعداد زیادی از پیراهن های او فروش نرود، او یک ستاره نیست.
مک منمن هم درباره تاثیر حضور ستارگان در روند بازی رئال می گفت:
دل بوسکه مربی تیم هم فکر می کرد که چنین وضعی عادلانه نیست. او یک بار به من گفت که دست هایش بسته است. آن جا قوانین از بالا اعمال می شد. حکومت مادرید- پرز.
فلورنتینو پرز رییس باشگاه متوجه شد که بی اعتمادی ها از رختکن تیم سرچشمه می گیرد. وقتی عدم علاقه سرمربی تیم به فروش برخی از بازیکنان را دریافت کرد، بیشتر از یک سال با مربی خود در یک پرواز سفر نکرد. تا قبل از آخرین بازی رئال، هنوز قرارداد دل بوسکه و کاپیتان تیم فرناندو هیرو تمدید نشده بود. طوری با کاپیتان رفتار می شد که انگار که به او یک خداحافظی اجباری را تحمیل می کنند.
پس از قهرمانی در لالیگا، قرار بود که تیم در تکسیستا جشن بگیرد. رستورانی در شمال سانتیاگو برنابئو. در آنجا هیرو فهمید که دیگر جایی در تیم ندارد. روز بعد دل بوسکه متوجه این موضوع شد. پرز می گفت که یک مربی مدرن می خواهد. دل بوسکه یک چپی سبیلو با تیپ قدیمی، اصلا با نظر پرز جور در نمی آمد. حتی با وجود کسب 6 جام در 4 سال از جمله دو قهرمانی اروپا.
آن جدایی هنوز هم درد آور است. دل بوسکه می گوید:
البته که مادرید خانواده من بود.مردم می گویند دل بوسکه از چی شکایت دارد؟ او باید سپاسگزار باشد. من هستم! اما کسی حق ندارد به من درس مادرید دوستی بدهد. خیلی در مورد این موضوع فکرکرده ام و سپاسگزارم. خیلی زیاد؛ اما درد دارم...این درد هرگز آرام نخواهد شد.
مادرید پس از سه سال درخشش، این بار هیچ جامی نبرد. دل بوسکه در پایان فصل 03-2002 از باشگاه جدا شد. بعد از او بازیکنان بسیاری از باشگاه جدا شدند؛ بیش از 10 بازیکن. به علاوه هیرو، مورینتس و ماکله له هافبک دفاعی تیم. زیدان تاکید می کند:
دل بوسکه رفت، هیرو، مورنتس. ماکله له هم همین طور. یک مرد در هر خط. این معنای بسیار دارد زمانی که قانون می گوید: هرگز تیم برنده را تغییر نده. ما تیمی بسیار تهاجمی داشتیم. حتی روبرتو کارلوس هم حمله می کرد. ماکله له تنها کسی بود که همیشه، همیشه موقعیت خود را حفظ می کرد. او ستون تیم بود، وقتی باشگاه را ترک کرد، کمبودش احساس می شد.