
جان سخت چک اول را به موقع می زند
شنبه ۱۳ بهمن ۱۴۰۳
سعید لشگری
بسم الله الرحمن الرحیم
درباره سریال جان سخت
جان سخت چک اول را به موقع و محکم زد
🔹 «جان سخت» نام مجموعه نمایش خانگی به کارگردانی مصطفی تقی زاده است که پخش آن از هفتم دی ماه ۱۴۰۳ در شبکه نمایش خانگی فیلم نت آغاز شد و تا امروز ۵ قسمت از آن پخش شده است و در همین ۵ قدم اول موفق شد تا نظر مثبت بینندگان و منتقدین را به خود جلب کند .
در واقع جان سخت در همان قدم اول و با پخش اولین قسمت از سریال توانست چَک اول را به موقع و محکم بزند و قدم اول را خوب برداشت و توانست مخاطب را با خود همراه کند .
عوامل سریال جان سخت :
نویسنده و کارگردان : مصطفی تقیزاده
تهیهکننده : سعید خانی
فیلمبرداری : مسعود سلامی
تدوینگر : مرتضی سوری
آهنگساز : بامداد افشار
بازیگران :
مهرداد صدیقیان در نقش فرزاد
الناز حبیبی در نقش نگار
مجتبی پیرزاده در نقش اشکان
ماهور الوند در نقش هانیه
امیرحسین هاشمی در نقش حمید
مجید یوسفی در نقش شاهین
فرهاد اصلانی
مسعود کرامتی در نقش رحیم پدر فرزاد
نسرین مقانلو در نقش مادر وحید
علی عمرانی در نقش ناصر پدر وحید
مرتضی تقیزاده در نقش حامد گودرزی
مهدی صباغی در نقش احمد گودرزی
حسین پورکریمی در نقش وحید گودرزی
علی اوسیوند در نقش پدر اشکان
و
بهناز جعفری _شهرام قائدی _المیرا دهقانی _
اردشیر کاظمی _وحید آقاپور _ بیتا عزیزی _ نوشین تبریزی _آرزو تاجیک _روزبه رئوفی_احمد صمیمی_ حسین فرضیزاد _ منصور شهبازی _ یعقوب صباحی _کوروش شادابفر _ محمد اشکانفر _ میثم مجاوری _ سحر لطفی الهام _ سینا قاسمی _سیدجواد حسینی _ حسن علیرضایی
🔹جان سخت؛ داستان عشق و نفرت ، داستان دوستی ها و دشمنی هاست .
بعضی از دوستان انتقاد کردند که جان سخت مروج خشونت است !!!
اما کاملا بر عکس ؛
اتفاقا اصلا مروج خشونت نیست بلکه ضد خشونت است.
عواقب خشونت را نشون میدهد
عواقب بازی خوردن
عواقب بازیچه دست دیگران شدن و
عواقب عشق های پوشالی را نشان میدهد.
جان سخت برشی متفاوت از حقیقت زندگی امروز فرزندان ماست . بچه هایی که بدون هدف برای آینده ، دنبال خوش گذرانی و شادی های زودگذر هستند و به راحتی بازی میخورند و خیلی ساده عمر خود را میبازند .
در جان سخت میبینیم که دوستان بدتر از خاله خرسه چه بلایی سر انسان میآورند .
و میبینیم که یک آن غفلت ، یک عمر پشیمانی درپی خواهد داشت .
و در جان سخت شاهد آخر و عاقبت دوستی ها و عشق های پوشالی هستیم .
جان سخت داستان یکی از هزاران محله تهران و داستان زندگی و مراودات بچه محل هاست .
البته در سریال هیچ نشانه ای وجود ندارد که بفهمیم این محله کجاست ؟ شرق است یا غرب ؟
و به همین علت برای بعضی از دوستان سوال شده و بعضی انتقاد میکنند که ؛
این محله کجاست که نصف جوانانش هنرمند و نوازنده با کلاس و نصف دیگرش یقه چرک و قمه کش و قشر ضعیف هستند ؟
جالب اینکه که هر دو قشر در بزن بزن و کتک کاری و کری خوانی چیزی از هم کم ندارند که حتی در صحنه دعوا چک اول را هم هنرمندان میزنند !!!
ظاهراً پایین شهر است اما چرا بچه های محل اهل تور صحرا و آفورد سواری و تفریحات لوکس هستند ؟ اگر پایین شهر می باشد، کجاست که خانواده های اصیل و سنتی آن اجازه میدهند دخترهاشون با چندتا پسر شب توی بیابون بمونند ؟!
اگر بالای شهر است چرا خانه های مردم قدیمی و فرسوده است ؟ چرا همه اهل دعوا و بزن بزن هستند ؟
و به نظرشان این محله از هیچ نظر ما به ازای بیرونی ندارد ، برگرفته از تخیلات نویسنده است .
این دوستان سخت در اشتباه هستند و متأسفانه شناختی از بطن جامعه در جنوب شهر ندارند .
از میدان هاشمی و مالک اشتر و جیحون تا خواجه نظام و گرگان و نظام آباد ، از جوادیه و نازی آباد و امامزاده حسن تا پیروزی وافسریه و.... در کل نیمه پایین نقشه تهران از انتهای غرب تا منتهای شرق ، پر است از محلاتی همچون محله سریال (جان سخت ) ، محلاتی قدیمی و اصیل با مردمی از نظر اقتصادی متوسط رو به پایین و حتی ضعیف .
بله! ما در این محلات ، هم هنرمند داریم هم دکتر و مهندس و معلم و کارآفرین و.... ، در محلات پایین و در قشر ضعیف و متوسط رو به پایین هم هنرمند داریم که اتفاقا بسیاری از نوابغ و چهره های برجسته هنر کشورمان در همین محلات رشد کردند .
اما هنرمندان و دکتر و مهندس های این قشر با هنرمندان و دکتر مهندس های بالا شهر در اخلاق و کردار و منش متفاوت هستند .
بچه های بزرگ شده در این محلات چه مهندس و دکتر و هنرمند باشند چه ورزشکار یا کاسب و مغازه دار یا خلافکار و بیکار فرقی نمیکنه ، اهل رفاقت و تاوان دادن هستند ، برای رفاقت تاوان میدهند ، برای غیرت برای ناموس برای رفیق برای برادر برای خانواده حاضرند از خود و از حق خود بگذرند .
و این یک حقیقت است که شر و دعوا و غدبازی هم جزو میراث فرهنگی همین محلات است که فارغ از رشته تحصیلی به جوانانش ارث میرسد.
جوانان این محلات شاید پول نداشته باشند اما همه چیز را دیدند و همه چیز را میدانند و اتفاقا دوست دارند خوب بپوشند و خوب تفریح کنند وخوب لذت ببرند .
کار میکنند ، خودشون و خانواده هاشون ازشکم خود میزنند ، پس انداز میکنند ، تا بچه هاشون خوب بپوشند ، خوب تفریح بکنند ، حداقل در ظاهر چیزی از هم سن های خود کم نداشته باشند . تور صحرا که هیچ بادی جامپینگ و پاراگرایدر و کارتینگ و .... هم میرویم.
🔹 یکی از خنده دارترین جملاتی که این روزها بین منتقدین مد شده و درباره این سریال هم گفته شد این است که : ( در نیومده !!! رابطه ها در نیومده !!! صحنه در نیومده!!! شخصیت ها در نیومده ! کاراکترها شخصیت نیستند تیپ هستند !!! کاراکتر ها در نیومده !!! ) .
واقعا خنده دار است ، شخصیت در نیومده یعنی چی ؟
چرا یک جمله را یاد میگیرید بدون که بهش اشراف داشته باشید همه جا تکرار میکنید ؟
در قسمت اول سریال با ۹ کاراکتر و شخصیت اصلی سریال آشنا میشویم که اتفاقا هر ۹ نفر دارای شناسنامه و شخصیت مجزا هستند .
بنده بیننده میتوانم درباره شخصیت هر کدام از این ۹ نفر چند خط شناسنامه بنویسم ، قطعا نویسنده برای هرکدام از این کاراکترها شناسنامه ای مجزا و کامل نوشته که اتفاقا توسط هنرپیشه ها جان گرفتند و زنده شدند .
🔹 تا امروز که این متن را مینویسم ۵ قسمت از سریال جان سخت پخش شده و در همین ابتدای راه توانسته نظر مثبت مخاطبین را به خود جلب کند و مورد استقبال عمومی قرار گرفته .
جان سخت بسیار عالی و موفق شروع شد .
حقیقتا پایان قسمت اول این سریال بسیار غافلگیر کننده بود ، مطمئنم تمام ببیندگان سریال در پایان قسمت اول مثل ما غافلگیر و متعجب شدند.
🔹 قسمت اول ؛ پلان اول ؛ فیلم با صحنه دویدن و فریاد کشیدن دیوانه وار یک جوان (فرزاد با بازی مهرداد صدیقیان ) در بیابان آغاز میشود .
پس از آن فیلم با بازگشت به گذشته از جایی آغاز میشود که یک اتوبوس در جاده ای در دل کویر با صدای موسیقی بلند پیش میرود .
از همان آغاز متوجه میشویم که الحمدالله این فیلم مشکل ریتم ندارد . پلان های کوتاه و حرکتی ، لوکیشن اصلی را که کویر است به ما معرفی میکند و همچنین از ابتدا زیبایی های کویر به تصویر کشیده میشود .
لازم به یادآوری است که یکی از نقاط ضعف بسیاری از فیلمهای ایرانی ، نبود پلان معرف خوب است ، در اکثر فیلمها از یک لوکیشن پرت میشیم داخل لوکیشن بعدی بدون که موقعیت محل با تصویر و نمای معرف، معرفی شده باشد .
🔹اتوبوس در جاده پیش میرود و بالاخره به محل مورد نظر در دل کویر میرسد ، جایی که جوانان آفرود سوار با موتورها و ماشین های خاص خود در حال رانندگی و لذت بردن از طبیعت کویر هستند .
اتوبوس می ایستد و دسته دسته جوانان ، دختر و پسر از اتوبوس پیاده میشوند و ما متوجه میشویم که گروهی از جوانان به تور کویر آمده اند و در همان ابتدا و با اولین دیالوگ ها متوجه میشویم که بین افراد حاضر در این تور ، ۲ گروه از جوانان با هم مشکل دارند .
گروه اول ؛ گروه وحید( حسین پورکریمی ) و ۲ دوستش حامد و محسن .
گروه دوم ؛ گروه فرزاد با ۵ نفر از دوستانش (شاهین ، نگار ، حمید ، هانیه ، اشکان ) .
این دو گروه هر دو بچه های یک محل هستند اما از سالهای کودکی همیشه با هم دشمن بودند .
گروه دوستان فرزاد یک گروه موزیک خیابانی هستند .
در ادامه متوجه میشیم که فرزاد و نگار قرار است باهم ازدواج کنند .
اما نگار قبلا به مدت ۱/۵ سال دوست دختر و عشق وحید بوده و وقتی با وحید بهم میزنه ، با فرزاد که از کودکی رقیب و دشمن وحید بوده دوست میشه .
نگار به عمد برای آتش زدن وحید با فرزاد که دشمن قدیمی وحید است دوست میشود.
🔹 در ابتدای این متن درباره شخصیت پردازی ها در این سریال صحبت کردم ، در قسمت اول تک تک دیالوگ ها حساب شده و با فکر نوشته شدند ، هر دیالوگ خلاصه و چکیده چند صفحه شخصیت پردازی و پیش داستان است .
🔹مثلا شخصیت اشکان که دانا و مغزمتفکر و بچه باشخصیت جمع است در همان ابتدا به حمید و شاهین میگه :
وحید و رفیقاش دنبال بهانه هستند بپیچنند به پروپای ما ، اصلا نبینیدشون و سگ محلشون کنید .
شاهین و حمید اعتراض میکنند و میگویند : بخوان بپیچنند به ما ،ما هم که فلج نیستیم
و اشکان در ادامه میگه : بخاطر فرزاد میگم .
بعد از این همه مدت اومدیم تفریح از شانسمون اینها هم هستند
شاهین : اصلا اینها به تور و کویر نمیخورند ، نمیدونم اینجا چیکار میکنند .
اشکان : اینها مار زخمی هستند و منتظرند نیش بزنند
حمید : کل دنیا از من بدشون میاد من از این سه تا
اشکان : به فرزاد درباره چیزهایی که گفتم هیچی نگید
شاهین : چرا ؟
اشکان : بخاطر نگار ....
🔹کل زمان این گفتگو یک دقیقه هم نمیشود اما در همین چند خط دیالوگ ، شخصیت شاهین و حمید و تفاوتشان با اشکان مشخص میشود.
مشخص میشود که شاهین و حمید فقط در ظاهر با اکیپ ارازل تفاوت دارند وگرنه در عمل کپی برابر اصل با حامد و محسن و وحید هستند .
در همین چند خط متوجه میشیم این دوتا اکیپ از بچگی همدیگه رو میشناسند و دشمن هم هستند .
متوجه میشویم که فعلا سوژه اصلی اختلاف این دوتا اکیپ فرزاد است و دلیل اختلاف دختری به نام نگار است ( الناز حبیبی ) .
زیر یک دقیقه ، با چندتا دیالوگ کوتاه ، کلی اطلاعات مختلف دقیق به زیبایی منتقل میشود .
این خودش یک کلاس فیلمنامه نویسی است . موجز و کامل و بموقع .
🔹یکی از نکات برجسته قسمت اول لوکیشن کویر و موتور تریل و موتور سه چرخ و ماشین سواری و تفریح و آفرود و ضبط و موسیقی .. است که با پلان های زیبا به تصویر کشیده شدند ، ظاهراً گرفتن پلان های زیبا جزو تخصص های مصطفی تقی زاده است ، چیزی که قبلاً در سال گربه هم دیدیم ، سال گربه اگر از نظر محتوا چیزی نداشت ، اما از نظر بصری کلی پلان های زیبا ، گربه زیبا و قاب های زیبا و... داشت .
🔹 در همان پلانهای اول در بک گراند صحنه میبینیم یک شاهین ، ماری را شکار و با خود به آسمان میبرد .
بعضی از تماشاگران فکر کردن این صحنه طبیعی و مستند به طور اتفاقی و شانسی موقع ضبط صحنه اتفاق افتاده ، اما حقیقت این است که این تصویر با جلوه های ویژه ، به زیبایی ساخته و در نقطه طلایی قرار داده شده و همین نکات ریز باعث جذابیت بصری و جذب بیشتر تماشاگران شده است.
🔹خلاصه اینقدر سکانس کویر زیبا بود که حقیقتا من و همسرم هم تصمیم گرفتیم یک تور کویر بریم ، اگر من مدیرتولید این سریال بودم حتما سازمان ایرانگردی و وزارت میراث را اسپانسر کار میکردم .
🔹جدا از نماهای باز و زیبا، اما ظاهراً آقای کارگردان کلا علاقه ای به نمای کلوزآپ ندارد ، چیزی که اتفاقا در سال گربه هم جایش خالی بود ( نمای بسته c.u) .
در این سریال هم جای کلوزآپ خالی است ، برای مثال صحنه ای که بازیگر نقش حامد ( مرتضی تقی زاده) در معدود سکانس هایی که واقعا میدرخشد ، آنجایی که موفق میشود گریه مادر خود را دربیاورد ، روی تراس میرود و از جان مایه میگذارد ، نما متوسط (m.s) و باز است که باعث میشود تمام زحمت بازیگر حیف شود .
به صحرا و قسمت اول باز گردیم ؛
در کویر آنجایی که اشکان موفق میشود برای یک ربع ماشینی جور بکنه و دوستانش سوار جیب میشوند ، با شروع آفرود سواری دوستان در کویر همش منتظر بودم یک اتفاقی بیوفته ، ماشین چپ کنه و دو نفر بمیرند حداقل دست و پایی بشکنه ، اما نشد و ماشین سواری به سلامت تمام شد . بدون هیچ غافلگیری خاصی ، از جان سخت دلسرد شدم ، نمیدانستم که کارگردان ، انتهای غافلگیری را برای پایان قسمت اول نگه داشته .
پایان قسمت اول واقعا عالی و حیرت آور بود ، اتفاقی افتاد که فکرش را نمیکردیم و حقیقتا غافلگیر شدیم .
🔹شب در کویر گروه فرزاد و دوستانش کنسرت موسیقی برگزار میکنند و زیبایی های شب کویر چند برابر میشود .
شب در کویر همه مشغول تفریح و شادی هستند بجز اکیپ سه نفره وحید که دور از جمع یک گوشه تنها نشستند و پیک پیک حرس میخورند .
هرچقدر کویر آرام و زیبا و خشک بود
حال دل وحید آشوب و بارانی بود .
🔹 درس بزرگی که جوانان ما در این قسمت از سریال میتوانند بگیرند ؛ تاثیر دوست بد در سرنوشت انسان است .
همانطور که محسن مدام میره تو مخ وحید و اینقدر وحید را شیر میکند تا بالاخره وحید با فرزاد درگیر میشود و با طناب پوسیده دوست نادانش به چاه قبر هدایت میشود .
🔹فقط یک نکته منفی اینجا هست که باید بهش اشاره کنم و آن هم عادی سازی چت کردن و علف و حشیش کشیدن است ، یک اکیپ دوستان ۵ نفر آدم سالم هرگز وجود یک بنگی را در جمع خود تحمل نمیکنند . شاهین از اکیپ دوستان فرزاد معتاد است .
🔹وحید دوتا برادر دارد ، یکی حامد ( مرتضی تقی زاده ) برادر کوچک وحید که روزهای آخر سربازی را سپری میکند و دیگری احمد برادر بزرگتر (مهدی صباغی ) که زندانی است .
🔹 ادامه سریال داستان انتقام یک برادر مرده و فرار قاتل و کمک دوستانش برای فرار و احتمالا دنبال رضایت رفتن و .... است .
اما اسم سریال ( جان سخت ) به ما یادآوری میکند که باید همچنان منتظر غافلگیری های بیشتر باشیم.
✍️ظاهراً کارگردان سریال آقای مصطفی تقی زاده ، آدم خوش قولی است ، چرا که به اکثر افرادی که در فیلم سال گربه قبول کردند در نقش های کوچک یک سکانسی بازی کنند ، در این سریال نقش اصلی داده . این صفتی شایسته است .
اما در انتخاب نقش حامد یا نقش وحید باید بیشتر دقت میکرد .
به هیچ عنوان باور پذیر نیست که وحید برادر بزرگ حامد باشد .
درست است که مرتضی تقی زاده نقش اول این سریال برادر کارگردان است .
اما مرتضی تقی زاده خودش بازیگر است ، فارغ از برادرش ، سالها در تئاتر خاک صحنه خورده و جایزه گرفته و پله های ترقی را با زحمت و یکی یکی طی کرده است.
اما در این سریال تا اینجای کار نتوانسته از این فرصت عالی نهایت استفاده را ببرد ، علیرغم سکانس های درخشان چند سکانس ضعیف هم دارد.
مثلا سکانسی که خبر مرگ وحید را میشنود .
حقیقتا این سکانس پتانسیل بسیار بالایی برای درخشش بازیگر داشت و باید طوری بازی میکرد که این سکانس در کنار سکانس های ماندگار تاریخ سینمای ایران قرار بگیرد . اما حیف که مرتضی تقی زاده خوب از این فرصت استفاده نکرد .
وقتی به یک جوان خبر مرگ برادر جوانش را میدهند قیامتی به پا میشود ، برادر نعره هایی میکشد که تمام دلها میلرزند ، باید تمام مردم کوچه میریختند و حامد را میگرفتند تا بلایی سر خودش نیاورد .
در سکانس بعد میبینیم که یقه زیرپوش حامد پاره شده ، صحنه پاره کردن لباس و توی سر و صورت زدن را باید میدیدیم ، حامد باید زمین و زمان را بهم میریخت و نعره میزد و سر بر دیوار میکوبید و یقه جر میداد و .... این سکانس یک سکانس رویایی برای درخشش است ، حیف .
و یا سکانس خاکسپاری و بهشت زهرا ، خیلی بد بود.
اصلا اینطوری نیست یا حداقل برای قشر خانواده وحید و دوستانش اینطور نیست که خیلی شیک یک عده با کت و شلوار و عینک زده کوشه ای ایستاده و آرام گریه کنند .
سکانس خاکسپاری یک جوان که خواهر و برادر جوان و اکیپ دوستان دارد هم برای خودش قیامت و محشری جداست که دل هر بیننده ای را آتش میزند .
از مصطفی تقی زاده که ثابت کرده کارگردانی توانست ، بیش از این انتظار میرفت .
🔹 نقش حامد بسیار نقش سخت و حساسی است و هر بازیگر دیگری هم که این نقش را بازی میکرد با چالش مقایسه با قیصر مواجه میشد.
جوانی که به دنبال انتقام از قاتل برادرش باشد ، خواه ناخواه مارا یاد قیصر میاندازد و این مقایسه ایجاد میشود .
مخصوصا در سکانس هایی که مشابه آن را در فیلم قیصر دیدیم، مثل سکانسی که حامد با پدر و مادرش صحبت میکند ، مارا یاد سکانس ماندگار قیصر و خان دایی میاندازد .
🔹یکی از نکات برجسته کار های مصطفی تقی زاده این است که خودنمایی نمیکند ، دنبال پلان های محیرالعقول و حرکت دوربین های عجیب و غریب نیست . اتفاقا ریل و پنتر و کرین و دکوپاژ های حرکتی و ترکیبی هم دارد ، اما مثل بعضی از کارگردانان خودنمایی نمیکند . ساده و روان داستانش را تعریف میکند.
🔹 البته دکوپاژ های خاص و زیبا مثل پلان درآغوش کشیدن فرزاد و توسط پدرش که تصویر الهام در شیشه پنجره می افتد ، هم زیبا و هم تاثیرگذار بود ، اما کارگردان سعی در خودنمایی ندارد .
🔹 فقط یک نکته ناراحت کننده وجود دارد و آن است که انگار آقای کارگردان که نویسنده هم هستند با گروه دوستان هنرمند فرزاد همزادپنداری پیدا کرده و شخصاً مواظب گروه فرزاد است و هوایشان را دارد تا یکوقت کتک نخورند .
و شدیداً از گروه وحید و دوستانش متنفر است و
هرچی صفت بد است برای اکیپ وحید درنظر گرفته است .
اینطور به نظر میرسد که سعی شده بیننده با فرزاد و دوستانش همزاد پنداری پیدا کند و دلش برای آنها بسوزد .
اما حقیقتا اینطور نیست ، به عنوان بیننده شدیداً از گروه فرزاد بدم آمده و آنجایی که فرزاد را همچون گوسفند در صندوق عقب مخفی میکنند، از حقارت فرزاد احساس خوبی پیدا کردم .
یا مثلا سکانس دیدار فرزاد و خواهرش ؛ قرار است چه حسی به ما منتقل کند ؟ دلسوزی ؟ خوشحالی از این دیدار ؟ خیر ! کاملا برعکس ، حس نفرت از فرزاد را ایجاد کرد ، که بچه مردم را کشته و فرار کرده اما به خواهرش میگوید ؛ اصلا نگران چیزی نباش!!! .
به اعتقاد بنده ؛ مظلوم این دشت وحید و مادرش ( نسرین مقانلو ) هستند .
نسرین مقانلو که خود هنوز داغدار فرزند جوان دلبندش است ، در این سریال همچون نگینی میدرخشد.
البته تا اینجا همه بازیگران سریال خوب بودند
حتی مرتضی تقی زاده هم در اکثر سکانس ها عالی است و فقط اگر آن دو سکانس را متفاوت بازی میکرد در تاریخ سینما ماندگار میشد .
ریتم سریال عالی است
موسیقی میتوانست بهتر باشد نتوانست خاص باشد اما بد نیست .
فیلمبرداری و نورپردازی و دکوپاژ بسیار هماهنگ هستند و همپوشانی دارند ، به خوبی داستان را روایت میکنند و دنبال خودنمایی نیستند .
در کل سریال جان سخت ، برعکس بسیاری از سریال های این روزها که چندش آور و پر از خون و قتل و تجاوز هستند و برعکس سریال های پر ادعایی که اصلا اجتماعی نیستند چون مابه ازای بیرونی ندارند ، یک اثر اجتماعی است که نمره بسیار خوبی از مردم گرفته و باید این سریال را دید .
امیدوارم آقای مصطفی تقی زاده که ثابت کرده کارگردانی تواناست در ادامه مسیر فیلمسازی خود بتواند رسالت خود را کامل کند و به عنوان هنرمندی تاثیرگذار در راه برطرف کردن ناهنجاری های اجتماعی قدم هایی مثبت بردارد .
سعید لشگری
نقدی جذاب وکامل ممنون
چه نقد خوب و کاملی احسنت منی که بیننده جان سخت بودم ترغیب شدم یکبار دیگه از اول و با دقت بیشتری ببینم ممنون از این همه دقت نظر و نکته سنجی 🌹
عالی نوشتین واقعا ریزبینی و این قلم احسنت داره خدا قوت