- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- کتاب و رمان
- کلاغ ها به ندرت می خندند

کلاغ ها به ندرت می خندند

کتاب کلاغ ها به ندرت می خندند-crows rarely laugh book
جمعه 19 اردیبهشت 1399
آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank" rel="noopener">اختصاصی آسمونی نقد کتاب از لاله عالم
کلاغ ها به ندرت می خندند، اولین کتاب شیرین جبل عاملی در عرصه هنر نویسندگی است که به بازار روانه شده است. با ورود این کتاب به عالم نشر، نویسنده ای متولد می شود که شیوه خاص خود را در نگارش دارد. چه در سبک نگارش و چه در معرفی شخصیت ها در کتاب. اگرچه این رمان، یک داستان ساده است اما آن را می توان به زندگی های بسیاری تعمیم داد، در طول تمام این داستان 196 صفحه ای، شخصیت های بسیاری وجود دارند که هر یک تاثیر خود را بر داستان دارند اما فقط یک شخصیت است که نام مشخصی دارد گویی نویسنده با اسم نگذاشتن بر شخصیت ها می خواهد بگوید همه آنها نماینده افرادی هستند که در اطرافمان می بینیم به خصوص شخصیت اول زن داستان که در حقیقت راوی نیز هست. در طول داستان شخصیت اول اسمی ندارد و می تواند به نشانه آن باشد که نویسنده با این انتخاب تعمدا خواسته تا سرنوشت قهرمان را تعمیم دهد. آدم های رمان این کتاب زمینی هستند. اگر خوب دقت کنیم حتما یکی از آنها را در اطراف خود می بینیم. سرنوشت و زندگی شخصیت اول داستان، به نسلی گره می خورد که میان آرزوهای خودش و اطرافیانش سرگردان ماند. نسلی که در جدال سنت و مدرنیته بلا تکلیف بود. نسلی که انقدر جسور بود که از عشق بی پروا بگوید اما در حصار تصمیم پیشینیان خود چاره ای جز تسلیم نداشت. نمی توان گفت، منفعل بود اما توانایی تغییر تقدیر ناگزیرش را هم نداشت. می خواست خود حاکم سرنوشت خود باشد اما توانایی رودرو شدن با خواسته بزرگان قوم خود را نیز نداشت. ریسمان سرنوشت، تقدیر و تعصب کور بر پایش بود اگرچه قلبش به عشق گواهی می داد. از نسل پیش از او بوده اند کسانی که فریاد قلبشان را شنیدید و راهی رفتند که قلبشان می گفت اما آنان تنها آغازگران عصیانگری بودند که گاه این شیوه از زندگی نیز سرانجامی نداشت. نسلی که آموخته بود باید حرمت بزرگتر را نگه داشت، به نسلی که آموخته بودند، صلاحت را خانواده ات مشخص می کنند و اگر معیار آنها با عشق نمی خواند، تو نیز از آن بگذر. کلاغ ها به ندرت می خندند، حکایت انسان هایی است که می خندند اما با افسوس. تسلیم زندگی نمی شوند اما برای تسخیر آن، علاوه بر تصمیم، چون ققنوس در آتش می سوزد و دوباره جان می گیرد.