1212امروزه بسیاری از افرادی که به ازدواج نیاز دارند: الف: همسر نسبتا مناسبی برای خود، نمی توانند انتخاب کنند....
1212
![[www.PixBaz.com] [www.PixBaz.com]](https://files.asemooni.com/storage/cdn/2015/11/Choose-wisely-love-life.jpg)
امروزه بسیاری از افرادی که به ازدواج نیاز دارند: الف: همسر نسبتا مناسبی برای خود، نمی توانند انتخاب کنند. ب: از ازدواج میهراسند. ج: آگاهی لازم برای ازدواج ندارند. افزون بر آن شاید یک سوم ازدواجها به جدایی، یک دوم آنها به تحمل و تنها یک چهارم آنها به زندگی به فرجام میانجامد.
جوانانی که در سن ازدواج هستند، همانند دورههای نوجوانی در کنار خانواده خود، حضوری غیر دلخواه و غیر دلپذیر دارند، همه این واقعیتها به آسیبهای اجتماعی می افزاید و دردسرهای زیادی را برای خود فرد، خانواده و جامعه ایجاد میکند.
یکی از راههای پیشگیری و کاهش این گرفتاری، گشایش مراکز تخصصی و فوق تخصصی راهنمایی و مشاوره در زمینه همسرگزینی و آموزش در زمینه ازدواج است.
در این راستا در این مرکز به افراد نیازمند و مراجع یاری میشود تا
بسیاری از ما دچار ایرادهای تربیتی هستیم. شرایط تربیتی نادرست و ناسالم خانوادگی و اجتماعی از ما افرادی خودخواه، زیادهخواه، راحتطلب، زورگو، غیرمنصف، غیرمسئول، ناامن و محدودگر و خودباوری پایین ساخته است و چنین ساختار مسموم تربیتی موجب زندگیهای نافرجام و بدفرجامی شده که در پیرامون ما زیاد دیده میشود. در چنین مرکزهایی افراد از نو تربیت میشوند (Re-education) یعنی به جای خودخواهی که آفت زندگی مشترک است به دگردوستی، از زیادخواهی به منطقی خواهی و بهجا و به اندازه خواهی ، از راحتطلبی به کوشا، از زورگو به دموکرات و آزادمنش، از غیر منصف به منصف، از غیر مسئول به مسئول، از احساس نا امنی به برخورداری از احساس ایمنی، از محدودنگر و حالنگر به آیندهنگر و گستردهنگر تبدیل شود و به برخورداری از خود باوری (اعتماد به نفس) بالا خواهد رسید. اگر این دگرگونی تربیتی در همه جوانان صورت گیرد، تعداد خانوادههای ناراضی کنونی معکوس میشود. یعنی بیشتر خانوادهها به خوشبختی نسبی خواهند رسید.
در این مرکز افراد برای یکدیگر بر پایه تناسب یا همانندیهای زیر سنجیده میشوند:
وقتی گزینش اولیه صورت گرفت، برپایه این باور که زندگی کردن پدیدهای وراثتی، ژنتیکی و سرشتی نبوده بلکه امری کاملا آموختنی است، کار به اصلاح تعریف زندگی، اصلاح داستانهای عشقی، اصلاح تفریحات، عادتها، بر فراز ارزشها، دیدگاهها، آغاز شیوههای درست اندیشی، درست رفتاری، درست گفتاری، درست نشان دادن عواطف و احساسات صورت میگیرد. مهمتر از همه برپایه این باور که کسانی که خوب گوش میکنند هرگز دعوا نمیکنند و آنهایی دعوا میکنند که خوب گوش نمیکنند، شیوههای درست گوش کردن به آنها آموزش داده میشود تا پی ببرند که بین گوش کردن و شنیدن تفاوتهایی وجود دارد: شنیدن کاری است نافعال، غیر ارادی و غیر هدفمند و غیر انتخابی، در صورتیکه گوش کردن فعال، هدفمند، ارادی و انتخابی، منشأ بسیاری از سوءتفاهمهای خانوادگی است.
در ادامه میآموزند، برای رسیدن به خانواده دلخواه، باید تلاش کنند تا به این هدفها برسند.
در آن صورت یکی شدن جسم و روان پدید خواهد آمد.
اگر کمی به پیرامون خود نگاه کنیم، خواهیم دید جامعه سنتی در طول یک الی دو نسل در حال جابهجایی به جامعه مدرن است. بقالیها به خواروبار فروشی سپس به سوپرمارکتها و آنها در حال تبدیل شدن به هایپر مارکت ها و مراکز خرید با الگوی جامعههای توسعه یافته هستند. اتومبیلی که خیابانهای ما را به یک پارکینگ تبدیل کرده، آپارتمان نشینی که تمام خانههای مستقل و ویلایی را بلعیده و به مجتمعها و برجها تبدیل کرده، به کارگیری ابزارهای الکترونیکی و اینترنت همه از نشانههای این دگرگونی تند و سریع است. گشایش پرسرعت رستورانهای "فست فود" یکی دیگر از این نشانههاست،به همین دلیل همسرگزینی شایسته در هزاره سوم نیز باید با این روند توسعه همراه شود در غیر این صورت باید با تورم قوانین جوانان در ازدواج روبرو بوده که خود گرفتاریهای خانوادگی و اجتماعی پدید خواهد آورد.
با این مقدمه مراکز ضابطهمند، قانونمند زیر نظر سازمانها و نهادهای مرتبط و با همکاری متخصصان با تجربه میتوانند کمک به حل این مشکل اجتماعی بنمایند و جایگاهی اثرگذار و ارزشمند داشته و خلاء و جای خالی این نیاز را پر خواهند کرد.
دیدگاه کاربران (0 نظر)