- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سرگرمی
- عکس و متن طنز
- پیامک بچه گودزیلا
پیامک بچه گودزیلا
بچه ای انگشتش رو کرده بود تو دماغش، بهش نگاه کردم گفتم تو مهد کودک چی بهت یاد دادن؟
میگه به تو چه… تو دانشگاه بهت یاد ندادن تو کار دیگران دخالت نکنی؟؟؟ :|
امروز گودزیلامون بهم گفت 5تا دوس دختر دارم چش حسود کور بشه
تازه جلوی دوستام بم گفته میخوای با خواهر دوس دخترم رفیقت کنم ،
هیچی دیگه من الان بالای برج میلادم الان میپرم پایین
گودزیلای خواهرم سه سالشه رفتیم پارک بعد از چند دیقه با یه قیافه جدی اومده میگه دایی اعصابم خورده میگم چرا؟؟
میگه اون دختره بهم بوس نمیده!!!!
من دیگه هیچ حرفی برا گفتن ندارم.
دیشب گودزیلامون بهم گفت گ… نخور گفتم بابزرگترت درست حرف بزن بی ادب سرشوانداخت پایین اروم گفت خوب بخور… خدا این چیه افریدی
گودزیلای بی ادبمون زد تو دهن خالم بعد بالهجه ی بابا پنجعلی گفت خوابوندم دهنت.
بجون خودش عینه واقعیته :(
آبجیم با شوهرش داشت بحث میکرد؛ ییییههو گودزیلا شون پرید وسط گفت بابا تمومش می کنی یا بگم مامان دهنتو جررررررربده :/
یا روح القدوووس :/
امروز مامان بزرگ و بابابزرگم از مکه برگشتن. مادر غلام که همسایه باشه با یه جعبه شیرینی اومد دیدنشون.
گودزیلای داییم برگشته میگه حاج خانم چرا زحمت کشیدین شما خودتون شیرینی هستید!!!
یه لحظه چشممون افتاد به دسته مبل دیدیم تو دهن غلامه!
اصلا یه…
ﺍﻣﺮﻭﺯﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ 5 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶﮔﻔﺖ ﭘﺪﺳﮓ…
ﺍﻭﻧﻢ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ :ﻧﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺁﻫﻮﺋﻪ…
اینا هیولان ..
گودزیلامون اومده میگه
امروز معامله ی پایاپای انجام دادم!
میگم چطوری؟
میگه دوستام گفته بودن درس میخونیم نخوندن،
من گفته بودم نمیخونم، خوندم!!
یاامام زمان پس کی..؟؟
ﺍﺯ ﭘﺴﺮﻋﻤﻮﯼ 6 ﺳﺎﻟﻢ ﻣﯿﭙﺮﺳﻢ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺭﻓﺘﯽ ﯾﺎ ﺑﻪ
ﻣﺎﻣﺎﻧﺖ..؟
ﻣﯿﮕﻪ :ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ!
ﺍﯾﻨﺎ ﮔﻮﺩﺯﯾﻼﻥ ﺑﺨﺪﺍ :( (((((((((((
به گودزیلای خواهرمیگم مامانت میخاد برات آبجی بدنیابیاره با عصبانیت رفته پیش خاهرم گفته :ببینم کسی توی شکمته؟!!!!!
من:)))
خواهرم :| ||
گودزیلامون; – (
گودزیلامون 4 سالشه. داشتیم میرفتیم بیرون پرسید کجا میرید؟ گفتیم میریم آمپول بزنیم بعد آروم خندیدیم.
برگشته میگه چرا میخندید مگه تو قرآن ننوشته هیچ قومی قوم دیگر را مسخره نکند؟؟؟؟؟؟!!!
من :|
خالم :/
قوم های دیگر :|
گودزیلامون، دختره 5ساله، به خالم گفته مامان سینا تو مهد بوسم کرد مامانشم گفته کار خوبی نیست
بعد چند دیقه گفته آه حالم بده حالت تهوع دارم فک کنم حامله ام!
خالم :یعنی چه؟
گودزیلا :فک کنم به خاطر بوس سیناست
در ضمن پای ثابت gem tv هستند ایشون
گودزیلامون انگشتش کرده تو دماغش بش نگاه کردم گفتم تو مهدکودک چی بت یاد دادن؟؟
میگه؛
ب تو چه، تو دانشگاه بت یاد ندادن تو کار دیگران دخالت نکنی؟؟
تو صف نون بودم دیدم دوتا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث میکردن
اولی :برو بابا!
دومی :به من نگو بابا به من بگو عمو، وقتی میگی بابا من نسبت بهت احساس مسئولیت پیدا می کنم!
من 8سالم بود، پشت کمدمو به امید راه پیدا کردن به سرزمین نارنیا بررسی می کردم!
پسره همسایمون داشت با دختر همبازیش از مهد میومد ، با خنده بهش میگم : وقتی با یاری ، پس چی کم داری ؟
کره خر میگه : خونه خالی
اینا بچن ناموسا ؟؟؟؟؟؟
گودزیلامون زده بود آیینه میز توالتم رو شکونده بود زنگ آیفون رو که زدم اومد توراه پله گفت
خاله ببخشید آیینه تون رو شکوندم بدو بدو رفتم تواتاقم دیدم بله زده ترکونده نشستم رو تخت
اومده میگه خاله چقدبداخلاق شدی میگم چرا میگه چرا از در اومدی بوسم نکردی؟
عمم ب گودزیلاش (2سالو 8ماهشه) میگه:
میخوای بری دسشویی شلوارتو بیرون در نیار بعد برو تو، زشته! همون تو در بیار!
گودزیلاهم رفت تو دسشویی شلوارشو دراورد بعد اومد بیرون گذاشت رو مبل رفت تو :|
به داداشم (گودزیلامون) میگم یه چیزه شیرین بگو برا جملک بنویسم :میگه تو را بس که ماموره عذابت منم…..
والا من تا بیست سالگی یه لاستیک کهنه بر میداشتم با چوب میزدمشو تو کوچه ها میدوئیدم حالا اینا تو سنه 9 سالگی فیلسوف شدن…
رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه؟
یه دختر بچه 5 ساله ای اونجا بود گفت پَ نَ پَ سزارینه!!
به جون خودم
من تا 12 سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن!