خط الرسم عربی یا خط فارسی
در این بخش آسمونی به ریشه حروف فارسی می پردازیم و قصد بر این داریم تا ثابت کنیم که حروف فارسی که هم اکنون ما استفاده می کنیم نه تنها ریشه در تاریخ عرب ندارد بلکه ، حتی خود حروف عربی هم برگرفته شده از حروف ایرانی هستند.
در روزگاری که نام آوران و بلند آوازگان بنام ایرانی مانند ابوریحان بیرون، خوارزمی، نصر فارابی، پور سینا، مولانا و ... از سوی بیگانگان به تاراج رفته و سرافرازی ها و آوازه آنها را از آن خود میدانند و ما کاری جز خاموشی نمی کنیم، چند زمانی است که تازشی همه جانبه و هدفمند و سازماندهی شده در برابر زبان و دبیره شیوا و شیرین پارسی رخداده و نویسه و دبیره پارسی را برگرفته از نویسه ی تازی میدانند و شوربختانه در بسیاری از تارنما ها و نوشتارهای ایرانی گسترش یافته تا آنجا که برای بسیاری از ما ایرانیان پذیرفته شده و به یک باور درآمده!
بسیاری به اشتباه دبیره و نویسه ی زبان پارسی را تازی می دانند و بر این باورند پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی و چیرگی تازیان بر ایران این دبیره از تازیان و سَمیره و دست نوشت قرآن از سوی ایرانیان وام گرفته شده و جایگزین نویسه و دبیره پهلوی گشته است.
این باور تا آن اندازه گسترش یافته است که نه تنها بسیاری از ما ایرانیان نیز آن را پذیرفته و نویسه و دبیره نوشتاری خود را تازی می دانیم چه بسا این دیدگاه در بسیاری تارنما های بن مایه و هتا دانشنامه های رایاتاری به همین گونه نگارششده است و بس است چگونگی هستی یافتن دبیره تازی و دبیره پارسی را در این دانشنامه ها بررسی نماییم تا ببینیم چگونه داوی این را دارند که دبیره پارسی ریشه ای تازی دارد و برگرفته از آن می باشد.
شوربختانه آنگاه می توانید ببینید چه اندازه گسترده ای از این دستبری و دستکاری آگاهانه کهن نگاری از سوی آنها و چه بسا خود ما باورپذیر شده تا آن جا که خودمان نیز این کژروی را؛ کهن نگاری آیین مند خود ساخته ایم.
اکنون پرسش و چالش این است که آیا این چنین می باشد و اینکه دبیره پارسی ریشه در دبیره تازی داشته و برگرفته از آن است یا خیر. نگارنده در این نوشتار کوشش دارد تا با اُستانش سزاواری و راستینگی دبیره پارسی، نگاهی به گردش پختگی، فرگشتگی و پیشرفت آن داشته باشد و این چفته را رد کند.
برهمگان روشن است که تازیان آن زمانه بی دانش بوده و بویی از دانش و شهریگری نبرده بودند، به همین شوند پس از چیرگی بر ایران، ایرانیان فرهیخته و دانش آموخته به دربار تازیان راه یافتند و دارای پیشه های برجسته و با ارزش شدند که نیازمند دانش و توانایی خواندن و نوشتن می بوده، روی همرفته می توان گفت روزگار شکوفایی تازیان پس از چیرگی بر ایران و راهیابی ایرانیان به دربار آنها هستی یافته است و کارسازی ایرانیانی مانند هرمزان و ... بر پیشرفت و پختگی تازیان بسیار چشمگیر می باشد و چه بسا که اگر یاری و هستی ایرانیان نمی بود اکنون دانش، زندگی و فرهنگ تازیان سده ها پس افتاده تر از این چیزی که هستند می بودند.
برای نمونه همگان میدانیم که قرآن در زمانی پس از پیامبر بزرگ اسلام و به دیدگاه بسیاری از پژوهش گران و کهن نگاران در زمان عثمان به نگارش در آمده و پس از درگذشت پیامبر که با ارزش ترین خاستگاه فَرهِش بوده، نزدیکان وی قرآن را یاد داشتند و نسک نوشته شده ای به نام قرآن نداشتیم. پس از چیرگی بر ایران و روبرو شدن با دریای دانش و هوشمندی و نوآوری ایرانیان و به کارگیری دانایی ایرانیان بود که تازیان با به کار بردن نویسه ی پارسی آغاز به نوشتن آن نموده اند و به گفته کهن نگاری نخستین قرآن پس از چیرگی بر ایران و در زمان عثمان نوشته شد.
شاید بسیاری بگویند که قرآن در آغاز به کوفی نوشته شده بوده، در پاسخ باید گفت که دبیره کوفی در زمان نوشتن فَرهِش قرآن، هستی نداشته، چراکه دبیره کوفی نخست به دبیره حیری سرشناس بود و پس از آن که مسلمانان کوفه را در زمان عمر، نزدیک شهر حیره و انبار بنا نمودند، این دبیره نام کوفی گرفت باید نگرش داشت که حیره همان بخشی است که بدست ایرانیان فرمانروایی می شد و بخشی از خاک شاهنشاهی پارسیان بوده.
بنا به گفته ابن عباس: «مردم انبار از مردم حیره نوشتن آموخته اند، و یکی از آنها دبیره را به عبدالله بن جدعان و او به حرب بن امیه آموخته و دبیره حجازی قریشیان از این راه پدید آمده» و تازیان حجاز گواه و دستکی برای اُستانش داشتن دبیره و توانایی خواندن و نوشتن داشتن خود ندارند در آن روزگار ندارند و گسترش دانش و آموزش پس چیرگی بر ایران و دیدن شیوه های آموزسی ایران و برخورداری از دریای بیکران خرد و دانش ایرانیان هستی یافت.
با نگرش به این گفتار می توان دریافت که ریشه و سر چشمه دبیره مردمان حجاز بر گرفته از دبیره مردمانی است که پارسیان بر آنها فرمان روایی می کردند و بخشی از خاک شاهنشاهی ایران بوده است باید یادآور شوم که قرآن برای همه ما مسلمان ها ارزش و ارج والایی دارد، ولی نباید فراموش نمود که ایرانیان یاری شایانی به نوشته شدن و پاس بانی از آن نمودند.
امروزه از بسیاری پژوهشگران می شنویم و می خوانیم که: «پس از آنکه تازیان ایران را بچنگ آوردند، چون بیشتر تازیان خواندن و نوشتن نمی دانستند ایرانیان را برای کارهای دیوانی کارگزینی کردند. ایرانیان دیوان سالار نیز که پی به کمبودهای « دبیره تازی [!] برده بودند کوشش کردند شیوه نگارش را بهبود بخشند.»
چگونه مردمانی که توان و دانش خواندن و نوشتن ندارند می توانند دارنده دبیره باشند که بتوانند آنرا به مردمانی دانش آموته تر از خود و دارای پیشینه و شهرنشینی پربارتر و کهن تر از خود بدهند، که اگر یارای خواندن و نوشتن داشتند دیگر ایرانیان را بکار نمی گرفتند و اگر دارای دبیره و نویسه بودند تا آن زمان آنرا به کار میگرفتند و هم اکنون نشانه هایی از آن روزگار به جا می ماند، این درست می باشد که ایرانیان دانشمند و خردمند بسیاری در دربار تازیان کارهای ارزشمندی داشتند ولی این به این شَوند بود که تازیان نیازمند توانایی ها و دانایی های آنان بودند، اگرچه نگارنده نمی گوید که هیج توانایی خواندن و نوشتن .
دانش و دبیره ای در میان تازیان نبوده، وانگهی شاید دبیره ای در آن بخش هستی داشته و شماری اندگ آنرا می دانسته اند به هر روی هر چه که بوده بسیار ساده، آغازین و نارسا بوده و توانایی، سزاواری و شایستگی این را نداشت که بتواند فراگیر شود.
به هر روی این نوشتار بر آن است تا روشن نماید که دبیره پارسی نه برآمده از دبیره نبطی و نه برآمده از دبیره کوفی است، به جای آن گونه ی فرگشته دبیره های روامَند در پیشینه ی دراز خواندن و نوشتن و دانش در ایران است و فرگشته ی دبیره های پیشین خود به مانند: دبیره ایلامی، که از 2900 سال پیش از زایش مسیح به گونه های های نیاایلامی، ایلامی باستان و میخی ایلامی دگرش یافت، دبیره پهلوی که نام یک دسته فراگیر از دبیره هایی است که برای نوشتن زبان(های) پارسی میانه ( دربرگیرنده پهلوی اشکانی) به کار می رفته اند.
این دبیره از ویرایش دبیره پارتی برپا شده است که واژه پارتی وابسته به «پهلوه» که از گونه باستانی «پرثوه» آمده است، دین دبیره (اوستایی) که در روزگار ساسانیان نویسه ای از نویسه ی پهلوی ساخته شد و اوستا بدان نوشته شد، این نویسه را به شوند نوشته شدن اوستا با آن نویسه ی اوستایی و دین دبیره نیز نامیده اند، و دبیره مانوی که بدست مانی برای نوشتن آموزه های خود پدید آمده بود و هر کدام از این ها ریشه در نویسه های پیش از خود دارند و در هنگام زمان های دراز پختگی یافته و پیشرفت نمودند و واهشته ای به نام دبیره پارسی را برای ما همچو یادگاری ماندگار به جا گذاشته اند، باید به این نکته نگرش داشت که دیل و خال گذاری و نشانه گزاری نیز از نوآوری های ایرانیان می باشد.
پس راهیابی تازیان به ایران، ایرانیان با شور و پسند خود و با نیم نگاهی به دبیره های پیشین، دبیره نوشتاری را فرگشتگی بخشیدند. براستی دبیره تازی و پارسی کنونی، دبیره ی است در راستای پیوستگی رسایی و فرگشت نویسه در سرزمین و پهنه ایران که از روی نویسه های مانوی و اوستایی و پهلوی ساخته شده است، اینک تازیان که خواندن و نوشتن نمی دانستند و روی همرفته انگشت شماری از آنها می توانستند بخوانند و بنویسند چگونه دارنده دبیره و نویسه ای بوده اند که بخواهد سرچشمه و بن مایه دیگر دبیره ها باشد ؟!!
باید نمارش نمود که پیشینه دبیره امروز ما «دبیره پارسی» بی گمان نمود نوین همان دبیره های روامَند در ایران کهن بوده است. در ایران زمین از گونه های گوناگون دبیره های پارسی نوشته های بی شمار بدست آمده است که هر یک در گردش کهن نگاری کهن ایران پدید آمد و فرگشته دبیره و نگارش پیش از خود بودند. به هر روی باید دانست که هیچ نشان و نوشته ای از هیچ دبیره ای که زادگاه آن سرزمین تازیان و تازیان خود پدید آونده آن باشند بدست نیامده است.
پس چگونه می توان پذیرفت که دبیره پارسی امروز که آشکارا پیوندش را با دبیرههای پیشین در ایران از روزگار کهن تا امروز پاس داشته است خواست گاهی بیرون از پهنه ایران داشته باشد و در سرزمینی پدیدارشده باشد که به دشواری چند نمونه انگشت شمار از دبیره نبطی و کوفی در آن یافت شده است و همان سان که پیشتر گفته شد تنها در بخش هایی که به دست ایرانیان و بویژه ساسانیان یا یونانیان سرپرستی می شد مانند حیره (در نزدیکی نجف کنونی) در آن تنها چند نمونه از نویسه پیدا شده است.
دیدگاه برخی پژوهشگران دانسته یا ندانسته به نادرستی درباره دبیره پارسی اینست که این دبیره بازمانده ایست از دبیره ای که آن را تازی می خوانند و بر این باورند که دبیره تازی بازماندة دبیره نبطی یا کوفی می باشد. از دید یافته های باستان شناسی کمابیش گمانی در این باره نیست که تازیان سرزمین حجاز نوشتن نمی دانسته اند زیرا هیچ نمونه دبیره ای هتا یک نشانه از این بخش یافت نشده است و هیچ نشانه ای تا امروز از بودن دبیره و دانش خواندن و نوشتن از تازیان حجاز به دست نیامده است. دبیره پارسی پس از اسلام گونه فرگشته دبیره های پیش از خود در شاهنشاهی های زمان اشکانیان و ساسانیان و برآیندی از پهلوی و اوستای بود.
کنون آنکه بودن دست نویسی با نام « دبیره تازی! » خود جای پرسش و شگفتی دارد، چرا که تا پیش از اسلام نشانی از بکارگیری دبیره و دیوان و آموزش در میان تازیها بویژه در میان تازیهای حجاز دیده نشده است، هر چند از تازیهای بالادست آبخوست عربستان ( حیره و غسان که یکی زیر فرمان شاهنشاهی ایران و دیگری زیر فرمان شاهنشاهی روم بود) پنج دستک و گواهی که کهن ترین آنها به 1500 سال پیش باز می گردد، بدست آمده است. از تازیهای پایین دست نیز نشانه هابی بدست آمده است که پیوند با مردم یمن دارند و آنان نیز همانند مردم حیره زیر فرمان شاهنشاهی ایران بودند.
چالش و پرسش دیگر این است که وات ها و واژه های تازی که که پژوهشگران داوی بر گستردگی آن دارند، مگر می شود که در درازای یک چرخه زمانی کوتاه نمود یابد؟ همگان می دانند که روند پیدایش و گسترش یک دبیره فرایندی دراز و زمانبر می باشد. روی هم رفته ریشه اش از چه زمانه ای است؟ پس شَوَند شباهتش به وات های اوستایی و پهلوی از چه روی است؟ هنگامی که واج های پهلوی و اوستایی بسیار کهنتر هستند؟ مگر می شود چیزی نوین تر ریشه و سر چشمه و بن مایه چیزی کهن تر از خود باشد؟ باید نگرش به اینکه نویسه ی پارسی بی خرده تر می باشد و شمار واج های بیشتری دارد «چ ژ گ پ» که در نویسه ی تازیان جایی ندارند.
دبیره و نویسه آریایی، دبیره ای بود که در درازنای کهن نگاری ایران، دبیران ایرانی در آن دگرگونی های بسیاری پدید آوردند و به یاری دبیره های پارتی اشکانی، سغدی، مانوی، سریانی، پهلوی سنگنبشته ای ، پهلوی نسکی، پهلوی، اوستایی(دین دبیره) و بسیاری دبیره ها ی دیگر آن را پدید آوردند. پرسش این که آیا در زمانی پیش از این و در روزگار پیدایش زرتشت و پس از آن آیا دست نویسی در میان تیره ها ایرانی بوده است و در همان روزگار چگونگی دانش تازیان به چه سان بوده است.
به گفته کهن نگارانی همچو هرودوت و آرتمیدور تازیان زبان ویژه خود را داشتند، وانگهی داشتن یک زبان همه گیر در میان تیره های تازی نمی تواند گواهی بر هستی داشتن فرهنگ و دانش گسترده و بکارگیری دبیره ویژه تازیان باشد، هم کنون نیز بسیاری از مردمان با یک زبان سخن می گویند و با یک دبیره دیگر آنرا می نویسند. تازیان پیش از اسلام ، تباری بیابان نشین و بی دانش مایه بودند و توان خواندن و نوشتن نداشتند. اسلام در قرآن آن زمانه بی فرهنگی را روزگار بی خردی و نادانی (جاهلیت) نامید.
چه بسا بسیاری از دودمان ها هستند که دارای زبان دیرین و کهنی هستند ولی از دانش و اندیشه و فرهنگ پیشرفته ای برخوردار نیستند. براستی که داشتن زبان یک چیز و برخورداری از پیشرفت دانشین، شهریگری، فرهنگ و دبیره چیز دیگر است ولی نمی توان کارسازی زبان را در کنار دیگر پایه های ساخته شدن فرهنگ نادیده گرفت.
نهج البلاغه به چند و چون و چگونگی روزگار نادانی و بی خردی در نکته های بسیاری پرداخته شده است. از آنگونه در سخنی سرورمان علی(ع) می فرماید: «شما ای مردمان تازی ، بدترین آیین را داشتید و در بد آب و هواترین سرزمین زندگی می کردید. در میان سنگلاخ ها و مارهای زهرآگین به سر می بردید و آب گندیده می نوشیدید و غذاهای ناپسند می خوردید. خون همدیگر را می ریختید و با بستگان همبستگی نداشتید و در همه زمان به بت پرستی و گناه کاری گرفتار بودید».(نهج البلاغه، فراز 91)
در جای دیگر می فرماید : « روزگار مردم پریشان و نگران کننده بود و بسیاری داوی فرمان روایی و سروری داشتند و همبستگی مردم به پراکندگی دگرگون شده بود و همواره در رنج و گرفتاری و نادانی به سر می بردند به گونه ای که دختران را زنده به گور می کردند و بت ها را می پرستیدند و با بستگان خویش پیوندی نداشتند و همدیگر را تاراج می نمودند».(نهج البلاغه، فراز 94)
جاحظ باستان نگار و نویسنده تازی درباره مردم این زمانه می نویسد: آنها بی دانش بودند و توانایی بر نوشتن نداشتند. ابن خلدون می گوید: تازیان در ابتدا هیچ دانش و پیشه وری یا هنروری را نمی دانستند و این به فراخور زندگی ساده و نخستین آنها بود... در ابتدا تیره های تازی آموزش و نوشتن و نگارش را نمی شناختند و به سوی آن نمی رفتند و نیازی هم به آن پیدا نمی کردند... بی دانشی در آن روزگار یک فروزه همگانی به شمار می رفت.
آغاز پیشینهی دبیره در ایران باستان که بر پایه سنگنبشته ای که در پایین دست ایران هویدا شده است به پیرامون پنج تا هفت هزار سال پیش می رسد و برای نمونه می توان از سنگنبشته های پرستشگاه سه هزار و پانصد ساله ی زیگورات نام برد ولی برای بهتر شناختن پیشینه دبیره پارسی بهتر است نگاهی به بند 20 سنگنبشته بیستون داشته باشیم که گواهی بسیار با ارزش از دیدگاه کهن نگاریی است.
داریوش بزرگ در سنگنبشته بغستان یا همان بیستون فرمان داده تا نگاشته گردد: «داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این دبیره من است که من کردم. به جز این، به زبان و دبیره آریایی هم روی سَلم (لوح) و هم روی چرم نوشته شده. جز آن، پیکر خود را هم بساختم و جز آن، تبارنامۀ خود را نوشتم. در پیش من این نوشته خوانده شد. پس از آن، من این نوشته ها را همه جا در میان کشورها فرستادم.
این سنگنبشته و رونوشت آن از این رو می توانند ارزشمند باشند که در آن داریوش شاه به روشنی دست نویسی که به گونه گسترده و شاید آگاهانه آرامی نامیده شده است را آریایی می خواند و خود بر این پافشاری می ورزد که به دستور او سلمها به این دبیره در سرزمین ها و کشور های یک پارچه شاهنشاهی پارس گسترش یافت و این می تواند آغاز به چالش کشیدن این دیدگاهِ از دید دانشین نادرست ولی گسترش یافته باشد که هخامنشیان این دبیره را از آرامیان وام گرفته و دبیره سازمانی خود ساخته اند.
اما خط پارسی در کجا و چگونه به وجود آمد؟
کاوش های واپسین در جایگاه چغاآهوان، دیدگاه کهن ترین یافته های وابسته به پیدایش دبیره در میانرودان را رد کرد و نشان داد که پیشینه پیدایش دبیره به دشت شوشان در ایران می رسد.
باستان شناس ها در کاوش های تازه چغاآهوان به یک چیز کوچک گلی برخورد کردند که نمونه های همانندی از آن در میانرودان یافت شده با این نکته که دیرینگی این آفریده به نیمه نخست هزاره پنجم پیش از زایش و دیرینه تر از نمونه های مانند آن در میانرودان بازمی گردد. برپایه گفته باستان شناس ها دیرینه ترین نمونه گل نبشته های همسان به گل نبشته چغاآهوان وابسته به پایان هزاره چهارم پیش از زادروز است که در پایین دست میانرودان یافت شده است. سَلم گلی نشان از پیدایش و روند فرگشتی دبیره دارد.
بدین سان با یافته های تازه باستان شناس ها در چغاآهوان به نگر می رسد یکی ازدیرینه ترین نمونه های دستک های آغاز نوشتار در ایران و از بخش شوشان بزرگ به دست آمده است و این خود نیز سده ها پیش از شهرنشینی میان رودان یا تیره های تازی می باشد یا سنگ نبشته هایی که در جیرفت کرمان بدست آمده نیز گواهی بر بکارگیری دبیره در نزد ایرانیان در سده ها پیش از زایش مسیح دارد، پیش از شهرنشینی های میان رودان که به گفته برخی سرچشمه پبدایش دبیره می باشد و سده ها پیش از تبارهای تازی.
دبیره پارسی که امروزه با آن سرگرم نوشتن هستیم و گاهی از روی ناآگاهی آن را دبیره تازی میخوانیم نیز، در راستای همین روند فَرگَشت و دگردیسی دبیره در ایران می باشد. دبیرانِ دانشمند و هوشمند ایرانی که همواره با یک یا چند دبیره و الفبای زمان خود مانند پهلوی، سریانی، سغدی، مانوی و اوستایی آشنایی داشته اند، می توانستند بهتر از هر کسی دبیره و دبیره پارسی امروز را پدید آورده و آیین مند ساخته باشند.
دبیره ای که ما امروز به آن مینویسیم، دنباله دبیره های پهلوی و اوستایی و مانوی و واهشته ای بس ارزشمند است که آنها نیز خود دنباله دبیره آریایی هستند که در زمان هخامنشیان و پیش از آن، در زمان مادها و شاید هتا در زمان زرتشت به کاررفته می شد.
برای بهتر روشن شدن این جستار می توان به اندازه وام گیری الفبای پارسی امروز ما از دبیره های باستانی ایرانی نمارش نمود و بینیم ریشه واج های دبیره پارسی چیست:
پنجاه درصد از واج های نویسه ی پارسی برگرفته شده از دبیره مانوی است. مانند واج های پ، خ، ف، د، هـ، و .
سی درصد از واج های نویسه ی پارسی برگرفته شده از دبیره اوستایی است. مانند واج های ب، ر، ز، غ، و .
هشت درصد از واج های نویسه ی پارسی برگرفته شده از دبیره پهلویست مانند وات ل.
همچنن دوازده درصد از واج های نویسه ی پارسی به سه نویسه ی مانوی،اوستایی و پهلوی افزوده شدند مانند واج های ط، ظ، ض، و ...
نویسه ی زبان اردو نیز بر پایه نویسه ی پارسی بنیان نهاده شده که با افزودن چهار وات دیگر به نویسه ی پارسی ساخته شده است. این چهار واج بدین گونه هستند: ٹ، ڈ، ڑ، ے. هـی دوچشم نیز در اردو با واجی دیگر نمایش داده می شود به شیوه : ھ. این چهار واج ها خود گویای فراگردآمدن نویسه ی پارسی از الفبیا پهلوی و اوستایی است.
نپذیرفتن و بکار نبردن چهار واج، گ چ پ ژ، از سوی تازیان شَوَند گردید که آن ها به جای دگردیسی و به سازی زبان خود، به دستکاری در دیگر زبان ها بپردازند و بسیاری از واژه های زیبا، دلنشین و گوش نواز ایرانی و پارسی را به سوی نابودی پیش ببرند.
آفند «زبان تازی»، آسیب هایی بر زبان پارسی زده و انگیزه فراموشی و گاهی نابودی برخی از واژه های ایرانی شده است. این دگرگونی در زبان پارسی تا آن اندازه گسترش یافته که نام زبان پارسی به فارسی دگرگون شده است. به یاری دادار نیکو گفتار، همه ی کوشش ، آرمان و آرزوی نگارنده این است که این واژگان نغز و شیوای پارسی دوباره بکارگرفته شوند و ادب سار پرگهر و کهن ایران زمین جانی دوباره گیرد، می توان با اندکی دگرگونی در گفتار و اندیشه مان واژگان زیبای پارسی را جایگزین واژگان بیگانه و بویژه تازی نماییم و به فرهنگ و زبان نیاکان نیکو گفتارمان که همانا نیک گفتاری از آموزه های زرتشت و مزدیسنا می باشد ارزش نهیم.
لطفا نام و تحصیلات نویسنده را بنویسید
آسمونی