- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- کتاب و رمان
- نگاهی به کتاب رازی در کوچه ها

نگاهی به کتاب رازی در کوچه ها
چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
لاله عالم
نگاهی به کتاب رازی در کوچه ها
چاپ چهاردهم کتاب رازی در کوچه ها نوشته فریبا وفی توسط نشر مرکز به بازار آمد.
کتاب با این جمله شروع می شود:«عبو دارد می میرد.»، نویسنده داستان را از مرگ عبو ( پدر شخصیت محوری) داستان اغاز می کند تا بهانه ای باشد برای دورهم جمع شدن خانواده و خاطرات وی از کودکی و کوچه ای که در آن زندگی می کرده است.
در صفحه های مقدماتی عمده توصیف وی از «عبو» می باشد. به طوری که خواننده تصور می کند ، قهرمان اصلی کتاب عبوست.
"عبو دارد می میرد، مثل یک پیرمرد نه ، مثل یک تمساح می میرد. پلک هایش مثل گل خشک و سنگین شده اند. به زحمت بلندشان می کند ونصفه نیمه دنیا را می بیند."
در ادامه شخصیت اصلی همچنان که به توصیف عبو می پردازد ، از رفتارهای وی با مادرش ماهرخ می گوید و انچه از ماهرخ در ذهنش نقش بسته است:"به تلافی آن خیره خیره دیدن ها بود که ماهرخ به چیزی نگاه نمی کرد حتی به من."یا در جایی دیگر می گوید:"ماهرخ روی ظرفشویی خم شده و می شوید . ماهرخ فرچه ای دستش گرفته و مستراح را پاک می کند. ماهرخ کنار باغچه چمباتمه زده و می شوید."
سپس نویسنده کمی درباره شخصیت های درجه اول و دوم شخصیت اصلی به مخاطب اطلاعاتی می دهد مثل عزیز مادر عبو که همراه خانواده پسرش زندگی می کند و حالا شخصیت اصلی بعد از سال ها دوری که باز گذشته بر سر مزار وی می رود:"یک تاکسی می گیرم و از بیمارستان یک راست به سر خاک عزیز می روم.کنار قبر می نشینم، خودتی عزیز؟"
سپس با قهرمان اصلی داستان، حمیرا، همراه می شویم تا به دوران کودکی اش برگردد و با وی به کوچه اشان پا می گذاریم. جایی که همسایه هایشان ، هریک داستانی ، رازی ، با خود دارند. از منیر که به پدر شوهرش « پاپا» می گوید تا شمس و عالیه و محسن ودایی و غلامعلی و آذر و...نویسنده با نثری روان مخاطب را با خود همراه می کند و با بازی با زمان داستان خود را پیش می برد.از همسایه هایی می گوید که دیوار به دیوار هستند . همسایه هایی که هر یک زندگی خود را دارند اما به نوعی درون زندگی همدیگر نیز هستند و از وضعیت همدیگر خبر دارند.
داستان رازی در کوچه ها از زمانی حکایت می کند که روابط بین همسایه ها بیشتر بود و همسایه ها بیشتر به همدیگر کمک می کردند. در این داستان ماهرخ که خود همسر عبوست و به نوعی تحت ظلم و سیطره شوهر و مادر شوهر ، پیشگام کمک به همسایه هاست.
رازی در کوچه ها ، مخاطب را با خود همراه می کند تا به درون کوچه و خانه تک تک همسایه ها قدم بگذارد و به داستان های اشکار و رازهای نهانشان پی ببرد.
کتاب رازی در کوچه ها همچنین با نگاهی انتقادی به خانواده ها درس می دهد ، از این که تا چه اندازه باید به فکر فرزندانشان باشند و یک لحظه غفلت می تواند چه عواقبی در پی داشته باشد.
تنها نقطه ابهام کتاب در پایان بندی اش است. پایان باز کتاب ، مخاطب را بلاتلکیف باقی می گذارد که بالاخره ماهرخ چه تصمیمی می گیرد.
در حقیقت کتاب دو پایان دارد ، پایان آذر و پایان ماهرخ. این کتاب رمان است و نه داستان کوتاه بنابراین بهتر بود که روی شخصیت یکی ازاین دو نفر و اتفاق های مربوط به ان بیشتر مانور داده می شد تا جمع بندی و پایان بندی بهتر شود.
همچنین انتظار می رفت که به عبو و ماهرخ بیشتر پرداخته شود . در مجموع کتاب رازی در کوچه ها ، کتابی است خواندنی و هشدار دهنده ، این که روابط بین فرزندان و کینه های بین انها تا چه حد می تواند ، خطرناک باشد و ای کاش وقتی افراد تصمیم به ازدواج می گیرند ، به غیر از شرایط مالی و ظاهری همدیگر ، به سلامت روان هم اهمیت بدهند و اصلا تست سلامت روان اجباری شود.چرا که والدین ناسالم اولین اثر مخربشان بر زندگی همدیگر است و اثر بعدی بر فرزندان بی گناهی که شریک ناخواسته این زندگی شده اند.