در سال 1980 یونایتد پرس اینترنشنال مسابقات المپیک زمستانی لیک پلاسید را «هرج و مرجی آشفته» توصیف کرد و خبرنگار مایوسی از بریتانیا آن را «اینک آخرالزمانِ المپیک» خواند.
در سال 1974 میلادی، کمیته نامزدی لیک پلاسید اعلام کرده بود که آمادهسازی برای المپیک زمستانی 1980 تنها 22 میلیون دلار هزینه خواهد داشت گرچه تورم، افزایش هزینهها، رشد بیرویه قیمتها و چندین رسوایی مشهور سبب شد که بودجه نهایی به بیش از 150 میلیون دلار رسد. لیک پلاسید روستایی ملالآور در منطقهی کوهستانی دورافتادهی ادیرانداک در شمال نیویورک بود و 2700 نفر جمعیت داشت. یک چراغ راهنمایی و یک دبیرستان داشت، و فاصلهاش تا نزدیکترین بزرگراه حدود 50 کیلومتر بود که راه رسیدن به آن نیز جادهای دوبانده و خراب بود. از ترسِ راهبندان، مسئولان تعداد تماشاگران را در هر روز به 51.000 نفر محدود کرده بودند و اتومبیلها را به یکی از سه پارکینگ آنجا هدایت میکردند که شانزده کیلومتر از لیک پلاسید فاصله داشت. تماشاگران از آنجا باید سوار اتوبوس میشدند تا به محل مسابقات برسند. دستکم، برنامه چنین بود. اما پس از مشاجرهای تند میان اتحادیه تیمسترز و شرکتی کانادایی که وظیفهی سازماندهی بازیها را برعهده داشت، تنها 117 اتوبوس در روز افتتاحیه فعال بود. تماشاگران ساعتهای متمادی منتظر ایستادند. در مقطعی، 12000 نفر در برفی به عمق بیش از بیست سانتیمتر در دمای هوای منهای ده درجه سانتیگراد گیر افتاده بودند و در کمال تعجب برخی از آنها کتانی و صندل به پا داشتند. آنچه در ابتدا کابوسی از سر اشتباهِ محاسباتی به نظر میرسید، حالا به تهدید سلامت بدل شده بود. فرماندار، هیو کری، اعلام موقعیت اضطراری کرد و به پلیس ایالتی دستور داد تا محوطهای ویژه با فاصله پنجاه کیلومتری از لیک پلاسید تعیین کنند و تنها شهروندان و تماشاگرانی را به آنجا راه دهند که بلیت مسابقات را خریدهاند.
کری تعداد زیادی اتوبوس مدرسه به آنجا فرستاد و از گریهوند، شرکت اتوبوسرانی شهری، خواست تا وارد عمل شود. در همین مدت، بیش از هزاران نفر از کسانی که بلیت مراسم افتتاحیه را داشتند، تماشای آن را از دست دادند زیرا در سالن دیگری گیر افتاده بودند که یازده کیلومتر از آنجا فاصله داشت. خانوادهی پنج نفری هوراک از کالیفرنیا برای رقابتهای اسکیت سرعت بلیت خریده بودند اما هنگامیکه به لیک پلاسید رسیدند، بازیها تقریبا تمام شده بود. خانم هوراکِ خشمگین گفت:
وقتی رسیدیم، آخرِ رقابتهای هزارمتر زنان بود. با حساب هزینهی بلیت هواپیما، از دسترفتنِ تعطیلاتمان و همه چیزهای دیگر تقریبا 1500 دلار به هدر دادیم. نمیدانم از چه طریقی و چگونه اما اگر راهی باشد، شکایت خواهیم کرد
خانواده هوراک خوشاقبال بودند. آنها دستکم یکی از رقابتها را تماشا کردند. افراد دیگری بودند که بلیت داشتند اما در زمانِ مسابقه، در اتوبوس یا پارکینگ نشسته بودند و هرگز به بازی نرسیدند. برطبق گزارشی، در روز سوم المپیک 44.795 نفر بلیت بازیها را داشتند اما تنها 29.500 نفر موفق به تماشای رقابتها شدند. شاید بدترین مورد، مسابقه هاکی میان امریکا و نروژ بود که تیم امریکا در حضور تنها 1100 طرفدار به پیروزی رسید. هم مطبوعات محلی و هم رسانههای خارجی رقابتها را به باد تمسخر گرفتند. خبرنگاری ایتالیایی گفت:
در میان بدترین اتفاقاتی که تابهحال شاهد بودهام، این دومیناش است. اولی جنگ جهانی دوم بود