- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم پای چپ من، قهرمان زخمی
نگاهی به فیلم پای چپ من، قهرمان زخمی
دوشنبه 2 اسفند 1400
نویسنده: چکاوک شیرازی
- پای چپ من
- 1989
قطعا این فیلم در زمان اکرانش نقدهای بسیاری دریافت کرده است. اما فیلم "پای چپ من" فیلمی چنان عمیق و تاثیرگذار است که لازم است بارها و بارها راجع به آن نوشته شود.
"پای چپ من" که در آن از تکنیک استفاده از قهرمان زخمی استفاده شده، روایت زندگی نامه ی " کریستی براون" است که مانند گیاهی به دنیا آمد و پزشکان از او قطع امید کردند اما مادرش این موضوع را نمی پذیرد و از او که تنها پای چپش می تواند حرکت کند، یک نقاش و بک نویسنده می سازد.
در روش قهرمان زخمی فیلم ساز سعی می کند با خلق قهرمانی آسیب پذیر و حتی زخمی مخاطب را به قهرمان پیوند دهد؛« کریستی» نه تنها معلول (فلج مغزی) است و ناتوان از حرف زدن بلکه در خانواده ای فقیر و پر جمعیت هم متولد شده است.
بنابراین امیدواریم که داستانی گیرا و تاثیرگذار داشته باشیم که صد البته داریم، زیرا معلولیت و نقص جسمی، ذهنی یا عاطفی و معنوی بر شدت مبارزه و تلاش می افزاید و ما را بیش از پیش با قهرمان پیوند می دهند. هر چند که از نظر من قهرمان این فیلم مادری است که مانند ستونی محکم سقف خانه را نگاه داشته است و چنان اتحادی بین فرزندانش به وجود آورده که کسی را یارای مقابله با آنان نیست.
مادری که پسرانش را با این که از سرما رنج می برد، به دلیل دزدیدن ذغال سنگ برای زمستان توبیخ می کند. او مانند ملکه ای مقتدر زندگی اش را اداره می کند و عشق را به اعضای خانواده ش تزریق می کند. اما ما هم چنان با رنج «کریستی »همراه هستیم، از ناتوانی اش در یافتن دختری که با او همراه باشد تا خشمی که از خودش بروز می دهد به شدت حس سمپاتی را در مخاطب بر می انگیزد. ما «کریستی» را در مراحل مختلف زندگی اش می بینیم اما گذر زمان را تنها از روی دیالوگها و گاهی گریم و لباس افراد تشخیص می دهیم و این موضوع باعث شده که داستان کش دار و حوصله سر بر نباشد.
چه بخواهیم چه نخواهیم باید «کریستی» را به عنوان شخصیت اول داستان بپذیریم چون هر چه باشد داستان در مورد اوست. بنابراین کاراکتر او را به عنوان قهرمان داستان بررسی می کنیم. او ضعیف و نیازمند است، اما جذاب هم هست زیرا به کمک نیروی عشق مادرش که باعث شده هیچ کس در خانواده او را به چشم یک معلول نبیند، اعتماد به نفس نسبتا خوبی دارد. او را همراه برادرشان می بینیم در کافه دعوا راه می اندازد و از دختر مورد علاقه اش خواستگاری می کند.
پس او را دوست داریم اما می دانیم که او ضعف های اخلاقی هم دارد مثلا نقشه ی دزدی می کشد و یا نمی تواند خشمش را کنترل کند پس فاصله مان را با او حفظ می کنیم، در نتیجه کاراکتری داریم که در اولین گام با موفقیت خلق شده است.
در گام دوم او آرزومند است. این طور به نظر می رسد که او خواهان زندگی بهتر در شرایطی بهتر است اما به عقیده ی من او بیشتر از هر چیز خواهان دریافت عشق حقیقی و ازدواج است. او با همه ی توانش در این راه می کوشد که البته موفق هم می شود.
حریف او نه تنها مشکلات جسمی و عاطفی اش هستند بلکه غریبه هایی هم پیدا می شوند که با زبان تلخشان به او طعنه بزنند و آزارش دهند، اما «کریستی» چندان با جامعه دست به گریبان نیست زیرا حمایت خانواده اش را با خود دارد.
حریف اصلی او عشق هایی هستند باعث سرخوردگی «کریستی »می شوند.
اما او در نبردش سرسخت و مقاوم است او می تواند موقعیت اجتماعی خوبی را کسب کند و هر چند که در تجربه ی عشقی اولش با شکست مواجه می شود و ناتوان از کنترل خشمش باعث ایجاد ناراحتی زیادی می شود اما بالاخره طریقه ی صحیح را می آموزد و به مکاشفه ی نفس می رسد.
این بار برخلاف دفعه ی گذشته وقتی مادر با چشمان نگران او را تنها می گذارد «کریستی» می تواند به خودش غلبه کند و آماده ی شنیدن نه از طرف مقابل می شود.
حالا که او به تعادل جدیدی در زندگیش می رسد و توانسته به هیجاناتش غلبه کند بخت با او یار می شود و پرستارش درخواست ازدواجش را می پذیرد.
فیلم به شخصیت پدر و خواهرها و برادرهای کریستی هم هر چند بسیار سطحی، می پردازد و در عین حال نشان می دهد که باز هم مادر مقتدر خانواده چگونه در کنار همه شان قرار می گیرد و چگونه یاری شان می دهد.
یکی از امتیاز های دیگر فیلم این است که درست است که ما با خانواده ی فقیر طرف هستیم اما این فقر و تنگدستی ما را آزار نمی دهد. ما فقرشان را لمس میکنیم اما آن قدری به آن نزدیک نمی شویم که نتوانیم تحملش کنیم.
مضمون فیلم عشق و اتحاد و اقتدار بود که به خوبی بیان شده بود.