- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم خانه گوچی (خاندان گوچی)

نگاهی به فیلم خانه گوچی (خاندان گوچی)
شنبه 16 بهمن 1400
نویسنده: چکاوک شیرازی
- خانه ی گوچی (خاندان گوچی)
- ریدلی اسکات
فیلم زندگی نامه ای «خاندان گوچی» روایت بنیان گذاران برند مطرح «گوچی» است که زمانی که می توانستند با اتحادی خانوادگی مقام و موقعیت خود را حفظ کنند با خودخواهی، خود برتر بینی، حماقت، زیاده خواهی باعث متلاشی شدن همه چیز شدند و به راحتی نامشان را به غیر واگذار کردند.
چنین فیلم هایی می توانند ما به ازای تصویری پیام های اخلاقی باشند که همیشه به صورت تئوری شنیده شدند و شاید می توانند ما را قدمی به سوی خودآگاهی هدایت کنند.
«پاتریشیا گوچی» دختری از خانواده ای متوسط بود که بعد از آشنایی با «ماریزیو گوچی» در یک مهمانی، خود را سر راه او قرار می دهد تا موجبات آشنایی بیشتر را فراهم کند. این کنش نشان دهنده ی خصیصه ی اخلاقی او و بیان گر این است که «پاتریشیا» آدمی زیاده طلب است که برای به دست آوردن خواسته هایش مبارزه می کند و پا پس نمی کشد.
وقتی «ماریزیو »قصد ازدواجش با «پاتریشیا» را برای پدرش مطرح می کند با مخالفت پدر مواجه می شود اما این باعث عقب نشینی اش نمی شود. «ماریزیو» به خانه ی پدر و مادر «پاتریشیا» نقل مکان می کند و آن دو زندگیشان را شروع می کنند.

اما «پاتریشیا »زیاده خواه است و وقتی عموی «ماریزیو »که از شرکای اصلی «گوچی» است از آن ها دعوت می کند که به نیویورک بروند، او با پافشاری همسرش را مجبور به پذیرفتن می کند و در همان سفر جای پای او را در «گوچی» محکم می کند.
اما روال از بین رفتن اتحاد خانوادگی زمانی شروع می شود که پسر عموی نادان «ماریزیو» فریفته ی حرف های «پاتریشیا» می شود و پدرش را با ارائه ی اسنادی از جرم های مالیاتی به زندان می اندازد.
تا این جا طمع و حماقت کار خود را شروع کرده اند. «ماریزیو »به جایگاه خوبی رسیده است اما بالاخره ذات واقعی خود را نشان می دهد.
هر چند که کل خانواده ی «گوچی» خودبرتر بینی شان را همیشه با تحقیر کردن «پاتریشیا »نشان داده اند و گویا این احساس درون رگ هایشان جاری است.
«ماریزیو »با دیدن زنی که سابقا عاشق بود به همسر و دخترش خیانت می کند و با فراموش کردن تلاش های همسرش در راه رسیدن او به جایگاه فعلی اش، ذات هیولایی خود را به معرض نمایش می گذارد.
اما «پاتریشیا »که شیفته ی زندگی پر از تجمل شده است نمی خواهد موقعیتش را به خطر اندازد؛ پس دوباره شروع به جنگیدن می کند.

او این بار برخلاف دفعه ی قبل نمی خواهد «ماریزیو »را به دست بیاورد، هر چند که در این راه تلاش زیادی کرده است، او تصمیم دارد این بار «ماریزیو »را از سر راه بردارد و با اجیر کردن آدم کش های سیسیلی به خواسته اش می رسد، که البته عمر موفقیتش دوام چندانی ندارد و دستگیر و زندانی می شود.
فیلم، متن ممتازی نداشت، اما همین که زندگی نامه ای را به صورت دراماتیک نشان می داد کافی بود که به عنوان سرگرمی از آن لذت ببریم و زمان نسبتا طولانی فیلم خسته مان نکند.
البته برطرف شدن حس کنجکاوی نسبت به زندگی خصوصی از ما بهتران هم بی تاثیر نبود.
مدتی طولانی، از فیلم ها با موسیقی متن فراوان خبری نبود و اگر موسیقی ای، فیلمی را همراهی می کرد بسیار گزیده شده بود، اما اخیرا تعداد فیلم های پر سر و صدا با موسیقی متن فراوان، زیاد شده است و تنها می توانیم دعا کنیم که این موج در ایران فراگیر نشود، چون به زودی شاهد فیلم های بسیاری می شویم که با این توجیه که " همه جای دنیا همینه" که از سر تا تهش را موسیقی چپانده اند و این در حالی است که تنها خواسته اند ، خالی فیلم هایشان را با موسیقی پر کنند. مانند فیلم اخیر منیژه ی حکمت که فقط موسیقی بود و موسیقی.