- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های ورزشی
- بیوکرافی ران کلارک

بیوکرافی ران کلارک
استرالیای دهه 60 اگرچه رویهم رفته یک سرزمین ورزشی بشمار می آمد، ولی علیرغم قهرمانان بزرگی که تربیت کرده بود، چندان به دوومیدانی توجه نداشت. در فصول تابستان کریکت و در زمستان راگبی و فوتبال مورد علاقه ترین رشته های ورزشی به شمار می آمدند. شنا و دوومیدانی هم فقط در آستانه بازی های المپیک یا بازی های کشورهای مشترک المنافع بود که اندکی ورزشکاران را به سوی خود جلب می کردند.
در سال 1962 هنگام بازگشت ران کلارک به رقابتهای دوومیدانی، گرچه دونده با استعدادی به شمار می رفت ولی هرگز تصور نمی شد که روزی اسم او از مونترال تا ریو و از زنگبار تا سایگون برسر زبان ها بیفتد. ران کلارک اگر در اروپا زندگی می کرد، همه جا نامش بر سر زبان ها بود، اما در استرالیای دهه 60، مثل هزاران جوان دیگر به سر می برد و این کم توجهی مردم به جای این که برایش موجب دلسردی شود، عامل راحتی و آسایش او شد. زیرا عاملی شد که زندگی خصوصی آرام و راحتی برای کلارک فراهم شود. خود او هم معتقد بود که همین بی توجهی، یکی از علل موفقیت هایش شد.
اگر من اروپایی یا آمریکایی بودم کوچک ترین حرکت من تحت کنترل قرار می گرفت و من به صورت جزئی از اموال عمومی در می آمدم. در استرالیا در خارج از استادیوم کسی به من فکر نمی کند و این امر به من امکان می دهد که تمرینات خود را در آسایش و راحتی کامل انجام دهم. به طور معمول من فقط هنگامی با خبرنگاران روبرو می شوم که پیروزی تازه ای بدست آورده باشم، درهرحال این امر همیشه محدود به داخل استادیوم است.
کلارک به شکل عجیبی در المپیکها بدشانس بود و هرگز طلای المپیک را به دست نیاورد؛ به طوری که با وجود 17 بار شکستن رکورد جهانی در مسافت های مختلف، فقط یک برنز از المپیک 1964 به دست آورد. چرا؟او مسابقات خود را به خوبی به خاطر می آورد:
5000متر توکیو در واقع سه حریف اصلی داشت: شول، ژازی ومن. قهرمانانی مثل نوربوت و دلینکر نمی توانستند کار مهمی انجام بدهند. اما علت موفقیت آن ها بود که ما از فکر از دست دادن عنوان قهرمانی المپیک دچار وحشت شده بودیم. در توکیو من مثل یک تازه کار و تازه وارد رفتار کردم. در مسافت ده هزار متر من برای اولین مرتبه با قهرمانان بزرگ این رشته روبرو می شدم، شاید همین توجیهی برای شکست من باشد، ولی در 5000 متر من دچار اشتباه بزرگی شدم، می بایستی مثل ژازی صبر می کردم. من تصور می کردم من و ژازی می توانیم ریتم و آهنگ سریعی را به مسابقه بدهیم و بعد از 3500 متر همه را از پا دراندازیم. ولی به هر حال من نمی توانستم پیروز شوم؛ زیرا حتی در این صورت نیز عنوان قهرمانی نصیب ژازی می شد و شاید من به جای مقام نهم، مقام دوم را بدست می آوردم. ژازی نیز در این مسابقه دچار اشتباه شد، او تصور کرد که خطر از جانب من او را تهدید می کند در صورتی که اگر مثل شول در داخل گروه اصلی دوندگان مانده بود بدون شک پیروز می شد.
با این حال چنان تمرینات سنگین و علمی انجام می داد که ضربان قلب خود را در حالت عادی به عدد 26 رسانده بود! او درباره خودش چنین توضیح می داد:
من فقط برای بهبود وضع جسمانی خود فعالیت دوومیدانی را از سر گرفتم. از وقتی که مسابقه را کنار گذاشته بودم خیلی چاق شده بودم ولی هنگامی که با کنار رفتن لینکلن و هرب الیوت احساس کردم استرالیا فاقد دونده باارزش دیگری است تصمیم گرفتم فعالیت را جدی دنبال کنم و خود را برای بازی های کشورهای مشترک المنافع آماده سازم. وقتی که من مسابقه را شروع می کنم فقط برای پیروزی است، ولی در هر حال فراموش نمی کنم که دوومیدانی قبل از هر چیز یک ورزش است. این بود که تصمیم گرفتم فعالیت را جدی دنبال کنم و خود را برای بازی های کشور های مشترک المنافع آماده سازم. حریفان من در مسابقات دوستان من هستند و به مثابه دشمنانی نیستند که با تمام قدرت باید خرد شوند. طبعا آدم آرام و ملاحظه کاری هستم و از صحنه های خشن و جنجالی که بیشتر شایسته سینما است تا ورزش، خوشم نمی آید.
کلارک دوومیدانی را خیلی زود شروع کرد و اولین فعالیت های او در این زمینه مربوط به چهارسالگی اش بود. در ابتدا او قصد داشت مثل پدرش در عالم راگبی حرفه ای بدرخشد، ولی مربی راگبی مدرسه شان به علت ضعف جسمانی او را کنار گذاشت؛ چون امیدی نداشت که ران بتواند بازیکن خوبی در میادین راگبی باشد. در یک چنین وضعی بود که کلارک به دوومیدانی روی آورد، زیرا در مدرسه شان، ورزش دیگری غیر از راگبی و دوومیدانی رایج نبود.