- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- بازیکنان بدون باشگاهی که در جام جهانی بازی کردند!
بازیکنان بدون باشگاهی که در جام جهانی بازی کردند!
مهدی زارعی- به جرأت ميتوان گفت مهمترين اتفاق در فوتبال كانادا تا قبل از رسیدن به جام جهانی قطر، در سال 1985 و در سنت جانز نيوفاوندلند اتفاق ميافتد. جايي كه كانادا در برابر هندوراس به برتري دست يافت تا براي اولين بار به جامجهاني فوتبال صعود كند. اما بعضي تماشاگران كه براي تماشاي بازي راهي استاديوم محل برگزاري مسابقه شده بودند، راه خود را گم كردند! باب لناردوزي بازيكن آن روز كانادا، خاطرات آن بازي را چنين بيان ميكند:
بعضي از هندوراسيها كه به كانادا آمده بودند، به استاديوم نرسيده بودند. آنها به جاي آمدن به سنت جانز، راهي سنت جان نيوبرانزويك رفته بودند و مجبور شده بودند مسابقه را از تلويزيون يك «بار» تماشا كنند. اما با اين حال، برخي از هندوراسيها، خودشان را به نيوفاولند رسانده بودند. يادم ميآيد گوينده پشت ميكروفن ميگفت: «خانمها و آقايان! بياييد ميهماننوازي خود را نشان دهيم. گروهي تماشاگر هندوراسي از راه رسيدهاند. لطف كنيد كمي جابهجا شويد تا بتوانند وارد استاديوم شوند!» اما ما فكر ميكرديم بيش از حد داريم به آنها لطف ميكنيم. اگر تماشاگران كانادايي به هندوراس رفته بودند، ميدانيد چه برخوردي با آنها ميشد؟! بله! فضاي عجيب و غريبي بود.
در آنها سالها فوتبال كانادا در اوج عصر طلايي خود قرار داشت. عصري كه 5 باشگاه كانادايي در ليگ پرستاره فوتبال آمريكاي شمالي بازي ميكنند. اما ليگ فوتبال آمريكاي شمالي در آستانه سال 1985 منحل ميشود و فوتبالستهاي حرفهاي مجبور ميشوند براي تأمين زندگي خود در هر جايي كه فرصتي برايشان پيش آمد، رفته و بازي كنند.
لناردوزي با خنده از سختيهاي آمادهسازي ميگويد:
آماده شدن مشكل بود. زيرا اكثر نفرات فوتبال سالني بازي ميكردند. بعد از انحلال ليگ فوتبال آمريكاي شمالي، تنها جايي كه فوتباليستها فرصت بازي داشتند، رقابتهاي داخل سالن بود. ساير نفرات هم تيم نداشتند. جالب اين جاست كه من قرعهكشي جام جهاني را در تاكوما و در حالي تماشا كردم كه مشغول بازي فوتبال بودم!
كانادا در چنين شرايطي راهي جام جهاني شد.
وقتي با اتوبوس براي بازي اول خود در برابر فرانسه، به استاديوم ميرفتيم را به خوبي در خاطر دارم. وقتي تيمها را با اسكورت پليس به استاديوم ميبردند، مكزيكيها از دو طرف خيابان صف ميكشيدند. دستهايشان را بالا ميبردند و با انگشتهايشان نشان ميدادند كه فكر ميكنند نتيجه مسابقه چند چند خواهد شد. اما قبل از مسابقه ما آنها مجبور شدند براي نشان دادن تعداد گلهاي فرانسه از هر دو دستشان استفاده كنند! يعني ميگفتند كه فرانسه 10 گل ميزند و كانادا هيچ! آن جا بود كه پيش خودمان فكر كرديم كه مسابقهاي جالب در پيش روي است.
لناردوزي درباره تك گل اين بازي چنين ميگويد:
فرانسويها توپي را از سمت راست سانتر كردند روي دروازه ما. توپ مدت زيادي روي هوا بود و فكر ميكنم همين مسأله سبب شد تا مسير حركت عجيبي پيدا كند. پاولدولان داشت به طرف توپ ميرفت و من پشت سر او بودم. من ايستادم زيرا فكر ميكردم پاول به توپ ميرسد. اگر ميدانستم كه نميتواند به توپ برسد، حتماً ميدويدم و توپ را با سر به كرنر ميفرستادم تا خطر دفع شود. اما يك نفر از پشت سر من، توپ را با ضربه سر به عقب برگرداند و پاپن خيلي راحت توانست توپ را به گل بدل سازد.
لناردوزي از بازي با مجارستان چنين ياد ميكند:
پس از آن بازي بود كه خوشحالي حضور در جام جهاني را كنار گذاشتيم و گفتيم: ما در بازي با فرانسه كه يكي از بختهاي اصلي قهرماني بود، تنها با يك گل ديرهنگام شكست خورديم و بنابراين، چيزي را از دست نداديم. با توجه به اين كه شكست سنگين (0ـ6) مجارستان از شوروي را ديده بوديم و بازي بعديمان با مجارستان بود، پيش خودمان گفتيم: اين بسيار عالي است. به جاي اين كه حواسمان باشد كه ما تيم ضعيفتر هستيم و بايد تلاش بيشتري كنيم، متأسفانه به اين نتيجه رسيديم كه حريف بعديمان چندان قوي نيست و ميتوانيم از بازي دوم امتياز بگيريم. اما اين بدترين اشتباه ما بود.
قبل از جام جهاني، خيلي از كاناداييها روي گلزني ما در جام، شرطبندي كرده بودند و اگر ما موفق ميشديم حتي يك گل به ثمر برسانيم، خيليها پول زيادي كسب ميكردند. از قضا من فرصت خيلي خوبي پيدا كردم تا اسمم را در كتابهاي ركود ثبت كنم. روي يك ضربه کرنر، توپ به چند نفر برخورد كرد و در چند متري دروازه، درست افتاد در برابر پاي من. هيچ كس نزديكم نبود ولي مضطرب شدم. با خودم گفتم بايد سريع شوت بزنم. خلاصه اين كه با نوك پا، توپ را شوت كردم ولي قدرت شوتم آن قدر كه بايد نبود. اما دروازهبان حريف لطف بزرگي به من كرد و شيرجه رفت. در صورتي كه نيازي به شيرجه نبود! گفتم: خدا را شكر! زيرا در اين حالت مردم حداقل فكر ميكردند من بد شوت نزدهام بلكه اين دروازهبان حريف بوده كه توپ را به خوبي مهار كرده است! خيلي ناراحت بودم. زيرا اولاً خيلي دلم ميخواست در جام جهاني گلزني كنم و ثانياً به خاطر گل نزدن من، خيليها كلي پول از دست داده بودند.
به اين ترتيب كانادا با شكست در برابر فرانسه، مجارستان و اتحاد جماهير شوروي و بدون زدن حتي يك گل، جام جهاني مكزيك را ترك كرد.
تلاشهاي تيم ملي كانادا باعث تأسيس ليگ فوتبال كانادا ميشود. اما ليگ تازهتأسيس، چندان دوام نياورد و چندي بعد منحل شد. البته اين روزها اوضاع تغيير كرده است و در حال حاضر سه باشگاه پرشور كانادايي در رقابتهاي ليگ MLS حضور دارند. لناردوزي در مقايسه صعود كانادا به جام جهاني معتقد است:
«صعود ما به جام جهاني براي اولين بار، آن طور كه بايد و شايد بر فوتبال كانادا تأثير نگذاشت. از آن زمان تاكنون سالهاي زيادي گذشته است ولي ما تا امروز نتوانستيم به جام جهاني صعود كنيم. در صورتي كه آن روزها خيليها ميگفتند كيفيت فوتباليستهاي كانادايي از فوتباليستهاي آمريكايي بهتر است. اما آمريكاييها به جام جهاني 1990 صعود كردند و ميزبان جام جهاني 1994 شدند. ميراث ميزباني جام جهاني، براي آمريكا تأسيس ليگ MLS بود. از آن موقع تا امروز، فوتبال دو كشور در دو جهت متضاد حركت كرده است. بنابراين بايد گفت كه متأسفانه صعود ما به جامجهاني 1986 ميراث قابل توجهي برجاي نگذاشت.