- آسمونی
- مجله اینترنتی
- عکس و خواندنی
- کپشن، استاتوس، پیامک
- پیامک های زیبا برای باران
پیامک های زیبا برای باران
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانهات خواهد کرد
اگر ببارد ، از شوق
اگر نبارد ، از دلتنگی . . .
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم
تا شبنمی شود بر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دست نوازشم را
به موهایت هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
دستانم را کنار زد
چمدانش را برداشت
در را بست
و باران گرفت
چیک
چیک
چیک
پرستار در گوشم میگوید :
اگر آرام باشی سرمت که تمام شد
باران را باز میکنم !
باران زیباترین ترانه خداست
که طنینش زندگی را برای ما تکرار می کند
نکند فقط به گل آلودگی کف کفش هایمان فکر کنیم
نبودنت در من قدم می زند و من زیر باران
تو دور میشوی ، من خیس
این دلبری های بهار است
نیامده دیوانه می کند کوچه را از تنهایی !
باران آرام تر ببار
تنهایی من سقف ندارد !
چشم هایم را می بندم
باران شنیدنی ست…
میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی
پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید
چقدر این صدا برایم آشناست
صدای هق هق گریه آسمان را می گویم امیر افبی
صدای بارش باران را بارها آن را از اعماق وجودم شنیده ام
صدایی است که رنگ تنهایی دارد و بوی فراق و درد دوری
در میان دست هایت عشق پیدا میشود
زیر باران نگاهت، نسترن وا میشود
با عبور واژه ها از گوشه ی لب های تو
مهربانی خوب معنا میشود
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل…خوب است! مثل همین باران بی سوال که هی می بارد… که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!
با ابرها چه غصهی پنهانیست؟ این عصرِ چندشنبهی بارانیست؟ وقتی که میبُریم مدام از هم این عشق نیست، چاقوی زنجانیست
غلط کرده باران حالا که مرا به تو بد عادتداده بی تو می بارد روز و شب بی خستگی وقتی خودت نیستی، باران هست
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل…خوب است! مثل همین باران بی سوال که هی می بارد… که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!
آمدن را از باد و باران بیاموز رفتن را از دل ِ من
نجره ی باران خورده ات را باز کن چند سطر پس از باران چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده دلم برایت تنگ است
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد ، ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم ، به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم
اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند
بغضهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد
مثل باران چشمهایت دیدنی است ٬ شهر خاموش نگاهت دیدنی است. زندگانی معنی لبخند توست ٬ خنده هایت بی نهایت دیدنی
اگر میدونستی چقدر دوستت دارم … برای اومدنت بارون رو بهانه نمیکردی ، رنگین کمان من
در حسرت موجم ، باران کفافم نیست. درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست
باران یا دوش آب، چه فرقی میکند؟ وقتی عاشقی زیرِ هیچکدام آواز نخواند…
کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .
میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی. پس لااقل باران را بهانه کن. دارد باران می آید
شیشه پنجره را باران شست از دل من اما ، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
باز باران ، بی طراوت ، کو ترانه؟! سوگواری ست ،رنگ غصه ، خیسی غم ، می خورد بر بام خانه ، طعم ماتم . یاد می آرم که غصه ، قصه را می کرد کابوس ، بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهای خیسش…..
چشمهای من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست ابرها میبارند و آرام میشوند اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند کاش تا ابرها آرام نشده اند بیایی
خدا ابر رو به گریه میاره تا گلها بخندن، پس هر وقت بارون آمد یادت نره بخندی…
علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه ، پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم
همواره تنهاییم در جمع یاران هم در یک کویر خشک در زیر باران هم
باران رحمت خدا همیشه می بارد, تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم!
قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ٬ اما یک گل تشنه ٬ همیشه منتظر باریدنشه , یک اس ام اس ممکنه ساده برسه ٬ اما قلب فرستندش خیلی به یادته
چه سنگین گذشت عصرباران گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود تا حرفهایم در بستری از بغض بخوابند
حس میکنم روی صورتم دنیا چکه میکند حس میکنم قطره قطره, نم نمک عاشقم میکنی بارون که میبارد هوا تر میشود تا تو چشمک بزنی بارون که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه من عاشق تر گریه میکنم و رو به آسمان فریاد میزنم دوستت دارم
مرا چه باک ز باران که گیسوان تو چتری گشوده اند مرا چه باک ز مرگ که بوسه های تو پیغام های قیامند بدرودهای تو تکرارهای سلامند
نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون ، ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست
یادگاری واسه بارون ، آرزوهایی که خاک شد / وقتی رفتی زیبا ، انگار روح از تنم جدا شد
توی زندگیت بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه میکوبی ، ابر باش که منتظرت باشند که بباری
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم