- آسمونی
- مجله اینترنتی
- هنر
- عکاسی
- معرفی عکاسان بزرگ جهان

معرفی عکاسان بزرگ جهان
عکاسی صد و شصت سال بیش عمر ندارد و با وجود این، در زمان حاضر مبدل به یکی از اساسیترین قالبهای هنری جهان شده است.
از جمله عکاسان معروف جهان میتوان برایان کو، دیوید آلیسون، ایمی بدیک، تریبینز، پاتریس دانیل، کالین فورد، فیلیپ گارنر، رابرت هرشکوویتز، والدمار یانوسچاک، ایان جفری، روپرت مارتین، ترنس پپر را نام برد.
در این بخش آسمونی به معرفی سه نفر از هنرمندان معروف عکاسی در دنیا پرداخته ایم.
نام : رابرت
نام خانوادگی : دوانو
تاریخ تولد : 1912/04/14
تاریخ فوت : 1994/01/04
محل تولد : ژنتیلی پاریس
محل فوت : مونت روژ پاریس
رابرت دوانو عکاس فرانسوی بود که در دهه 1930 با استفاده از دوربین عکاسی لایکا در خیابانهای پاریس عکاسی میکرد. او همراه آنری کارتیه-برسون از پیشگامان فوتوژورنالیسم به حساب میآید. دوانو غالباً به خاطر عکاسی خیابانی اش شناخته شده و معروف ترین نمونهٔ کارش "بوسه در جلوی کاخ شهرداری" (1950) میباشد.
اما او هزاران قطعه عکس گرفت؛ که {از طریق آن ها} میکوشد تا نبض حیات پاریسی را به چنگ آورد. مثل عکاس هم دوره اش، براسایی، دوانو هیچ کاری را بیشتر از این نمیپسندید که در خیابانها قدم بزند، بدون این که هیچ گاه بداند قرار است با چه منظرههایی مواجه بشود.
کار دوانو بر بسیاری از عکاسان و کارگردانان فیلم فوق العاده تاثیرگذار بوده است. استعداد وی در مهارتش برای ضبط کردن لحظهای تلخی، بیهودگی یا صرفاً بیگانگی آشکار قرار دارد. خواه سوژه دریانوردی باشد که به عکسهای دیواری اش از دختران زیبا خیره شده؛ "عکسهای دیواری" (1952)، یا سگی با دو چرخ که جایگزین پاهای عقبی اش شدهاند؛
"سگ بر روی چرخ ها" (1977) یا پرترهای از پابلو پیکاسو با قرصهای نان به جای دست هایش؛ "پیکاسو و قرصهای نان" (1952)، کار دوانو حس متمایزی از شوخ طبعی و هم چنین {حس} همدلی عمیقی برای سوژههایش را در بر دارد.
رابرت دوانو برای تصاویر متفاوت، سرزنده و متواضعانه از ترکیب های مفرح، آمیختگی طبقات اجتماعی، عجایب در کافه ها و خیابان های پاریس عصر خود به شهرت رسید و کارش تحت تأثیر آندره کرتس، اوژن آتژه و آنری کارتیه برسون بود و بیش از بیست کتاب، نگرش سحر شده او را از زندگی و ضعفهای اخلاقی انسانی به عنوان مجموعه ای از لحظات صلح و ستیز به تصویر می کشد.
او فریفته موضوعاتش بود؛ عکسهایش هرگز موضوعات را مسخره نکرد؛ به این دلیل او از عکاسی از زنانی که سرهایشان را برای مجازات ارتباط با آلمانها تراشیده بودند، امتناع کرد. او در این باره گفت: "من از زندگی این گونه که هست؛ عکاسی نمی کنم، اما از زندگی آنطور که دوست دارم عکاسی می کنم."
آثار دوانو جایگاه و اهمیت متفاوتی به فرهنگ کودکان خیابان بخشید؛ او بارها و بارها به موضوع کودکان در حال بازی در شهر روی آورد که از جانب والدین آزاد بودند؛ موضوع کودکان همیشه برایش از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.
نام : استیو
نام خانوادگی : مک کوری
تاریخ تولد : 1950/02/24
محل تولد : فیلادلفیا
سبک عکاسی :
درونمایهی کارهای این عکاس آمریکایی، که از سال 1986 عضو آژانس عکس مگنوم بوده است، خطر برای کشف کردن چیزهای تازه است. بسیار پیش آمده که برای گرفتن یک عکس زحمت و رنج بسیاری به جان خریده است. او زمانی به عنوان یک عکاس مستند جسور شناخته شد که در سال 1979 و در هنگامهی حملهی گستردهی ارتش سرخ شوروری به افغانستان و اشغال آن کشور، لباس مجاهدان پشتون را به تن کرد و همراه آنها از مرز پاکستان به درون افغانستان رفت و مدتی بعد با چاپ عکسهایش در نیویورکتایمز، تایم و نشنال جئوگرافی نخستین تصاویر را از تراژدی آن جنگ در برابر دنیای غرب قرار داد.
جذابیت مک کوری نه از شجاعت او نشات می گیرد نه به شهرت او باز می گردد،نه به آن تک چهره زیبای شربت گل در سال 1984 پیشاور پاکستان. مک کوری نمونه بارزی از انتخاب صحیح زندگی عکاسانه است، محلی را که به آن علاقه دارد انتخاب کرده و نزدیک به سی سال است که تارخ آن را ثبت می کند، در مهمترین رویدادهایشان شرکت کرده و به آداب و سنن آن ها تا آن جا نزدیک شده است که می تواند به راحتی بر جنبه های احساسی عکاسی خود رنگ و بوی فرم دهد و ساختار منسجمی را بر روی فضا های اغلب مملو از رنگ به وجود آورد.
مک کوری به طرز شگفتی بر انسان منفرد تکیه دارد، پرتره های بیشمار او گواه این مدعا است هرچند در تمامی عکس های شاخص او حتی اگر اجتماعی انسانی شکل گرفته علیرغم آن که گرد هم اند گویی بهانه چیز دیگری است و تاکید بر استقلال فرمی فیگورها در آغاز این ساختار معنایی خود نمایی می کند، این نوع نگاه مک کوری را می توان در عکس های متعدد او از ایستگاه های قطار و یا عکس های او از ژاپن هم دید.
مک کوری به رنگ همانقدر اهمیت می دهد که به سوژه عکس در واقع اهمیت ارائه عکس برای او چیزی کمتر از موضوع ندارد، هرچند می توان موارد نقض آن را در عکس های قدیمی تر یافت، از جمله در عکسی از لبنان که کودکان مشغول بازی با یک لوله توپ جنگی هستند نوع متفاوتی از آن شاخصه های کلی عکاسی مک کوری دیده می شود و یا عکس هایی که از مجاهدین افغانی در ابتدای دهه 80 گرفته است.
کتابی که از او به دستم رسید بسیار به احترامی که نسبت به استیو مک کوری داشتم افزود، چاپ زیبای کتاب و توضیحات مختصر ولی به غایت مفید نویسنده آن برآن داشتم تا به بهانه این کتاب درباره مک کوری بنویسم.در پائین هشت عکس را که می توان ویژگی های کلی عکس های مک کوری را در آن دید به انتخاب خود اوردم.
نام : انسل
نام خانوادگی : آدامز
تاریخ تولد : 1902/02/20
تاریخ فوت : 1984/04/22
محل تولد : سانفرانسیسکو
سبک عکاسی :
موضوع عکسهای انسل آدامز، بیشتر طبیعت و چشم اندازهای غرب آمریکا بود. فرم بیانی در تصویر برای آدامز اهمیت بیشتری از واقعیت داشت. او نگاتیو را مواد خام عکاسی میدانست و به چاپ به عنوان مرحله اجرا و به ثمر رساندن اثر، اهمیت بسیاری میداد. این حرکت قبلاً توسط استیگلیتز شروع شده بود و نگاه آدامز متأثر از آشنایی با او بود.
آدامز دخل و تصرفی که به قابلیتهای اساسی نگاتیو آسیب نزند را در عکاسی پی میگرفت و در همین راستا ابداعات زیاد برای تحول در چاپ و دستکاری نور و قابلیتهای بصری داشت. او خودش میگوید: «من یک کنتراست و زمان نوردهی معینی را به عنوان پایه و اساس به دست آوردم بعد با تغییرات نور و عمل سوزاندن و بعضی اوقات با استفاده از فیلترهای گوناگون کنتراست، نگاتیو را چاپ میکنم.»
آدامز با تأکید بر فرایند چاپ، راههای تازهای را در تکنیک چاپ عکس، پیش پای عکاسان گذاشت. از او به عنوان مردی که علاوه بر هنرمند بودن، یک تکنیسین خلاق چاپ عکس هم بوده، یاد میشود. سبکی که آدامز پیش گرفته بود توسط استیگلیتز شروع شده بود استیگلیتیز دوستدار آن بود که همه عکس هایی را که می اندازد دارای واقعیت هایی باشد که عاری از دروغ باشد و مخاطب را تحت تاثیر بگذارد
او که از سخنگویان برجسته عکاسی صریح بود، در عکسها، نوشتهها و آموزشهای خود نشان میدهد که عکاسی باید به واقعیت احترام بگذارد، وی مخالف دستکاری عکاس در نگاتیو است و میگوید عکاس میتواند بدون متوسل شدن به فنون تاریکخانه ای، زیبایی متنوع و ناب طبیعت را ارایه کند.
آدامز به طبیعت عشق میورزید و عکسهایی که از مناظر طبیعی و حیات وحش گرفتهاست شهرت بسزایی دارند. و همچنین او عقیده داشت: عکاسی یک مرحله از امکانات بیانی انسان است؛ تمامی هنر، بیان چیز واحدی است، رابطهٔ روح انسان با روح انسانهای دیگر و با دنیا.
Ansel Adams را به سختی میتوان در ذیل تعریف محدود و حقیر «عکاس طبیعت» قرار داد. چیزی که او را با دیگر عکاسان طبیعت - که اصلا تعدادشان کم نیستند - متمایز میسازد، نگاه بسیار آراسته و شاعرانهی او به طبیعت است. او بیش و پیش از اینکه عکاس طبیعت باشد یک ستایشگر طبیعت است.
عکسهای او قبل از هر چیز انسان را به یاد «سهراب سپهری» میاندازد. اگر در اشعار سهراب سپهری بوی علف را میتوان عمیقا استشمام کرد، این درست همان خصوصیتی است که در عکسهای Adams نیز تکثیر یافته است. با عکسهای Adams میتوان ایمان آورد، میتوان برای ساعتی طولانی به یک چشم انداز خیره ماند و شیدایی و عصیان طبیعت را توامان به نظاره نشست.