- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سبک زندگی
- خانواده و اخلاق
- چرا مردها به عشق اهمیت کمتری می دهند؟
چرا مردها به عشق اهمیت کمتری می دهند؟
«میدونم دوستم داره» اما همیشه این احساس را دارم که رابطه ما، برای من مهمتره تا برای او. هر وقت که از سرکار به خانه بر میگردم برای دیدنش لحظهشماری میکنم اما وقتی اون به خونه میرسه به نظر نمییاد که اونقدرها هم هیجانزده باشه، نمیتونم بفهمم چرا؟ «همیشه کارهای خاصی برای نامزدم انجام میدم. به مناسبتهای ویژه براش کارت پستال میفرستم، برای بعضی مناسبتهای به خصوص از قبل برنامهریزی میکنم و... اگه اون هم به همین اندازه که من دوستش دارم، دوستم داره چرا این کارها را اون برای من انجام نمیده!» بسیاری از زنان با این جملات ارتباط برقرار میکنند چرا که خیلی از زنها با مردهایی زندگی میکنند که اهمیت کمتری به رابطه و ازدواجشان میدهند. این واقعیت ندارد که مردها اهمیت کمتری برای عشق و روابط قائل هستند، بلکه حقیقت این است، رازهایی در این باره وجود دارد که ما زنها میبایست آنها را درک کنیم. مردها هویت خود را بیشتر از ناحیه شغل و موفقیتهایشان تعریف میکنند در حالی که زنها هویتشان را صرفا براساس روابط خود بیان میکنند.
موفقیت، مهمترین مسئله برای مردان برای مردها موفقیت از هر مورد دیگری مهمتر است چرا که بقای جسمانی و فیزیکی خانواده را تضمین میکند. زنها نیز بقای خود را در گرو حفظ روابط احساسی و نیز بچههای خود میبینند، بنابراین چنانچه شما نیز به مانند همسرتان تمام وقت کار میکنید ممکن است چشمانداز شما از تعادل بین شغل و عشق، خیلی با ذهنیت همسرتان از تعادل میان این دو، منطبق نباشد. در تحقیقاتی که در سال 1978 توسط «ویجن دردوبیلی» انجام شد اینگونه نشان میدهد که 75 درصد مردانی که با آنها مصاحبه شده بود، گفته بودند، مهمترین مورد در زندگیشان، شغلشان است. در حالی که 75 درصد از دختران و زنان گفته بودند، مهمترین جنبه از زندگیشان، خانواده آنهاست. ما زنها این تفاوت در اولویتهای مردانه و زنانه را به مثابه مدرک و سندی دال بر این که مردها ما را زیاد دوست ندارند، میگیریم. این موضوع واقعیت ندارد حقیقتی که در این رابطه وجود دارد این است که: چنانچه مردی نسبت به شغل و تواناییهای حرفهای خود احساس خوبی نداشته باشد به سختی میتواند توجه خود را به روابط عشقی و احساسیاش معطوف کند. چنانچه مرد زندگیتان در رابطه با شغلش مایوس و سرخورده است یا نگران پروژهای باشد یا زیر فشار اقتصادی و یا احساس کند در یکی از مراحل موفقیتش درمانده و فضایی برای رشد در اختیار ندارد از لحاظ احساسی و عاطفی، تمام و کمال در دسترس شما نخواهد بود.
بخش عمدهای از توجه و انرژی ذهنی او مدام در گرو نگرانیها و درگیریهای شغلیاش خواهد بود و ممکن است آگاه و یا ناخودآگاه این روش را ادامه بدهد. برای او مشکل خواهد بود، کاملا احساس آرامش و راحتی کند، بیآنکه در زندگیاش احساس موفقیت داشته باشد. موضوع این نیست که دوستتان ندارد و یا به شما عشق نمیورزد و یا اینکه به شما احتیاج ندارد حتی موضوع این نیست که شغلش را بیش از شما دوست دارد. مطلب تنها این است که شغلش تاثیر درگیرانهتری بر احساس رشد شخصی و اعتماد به نفس او دارد تا رابطهاش با شما. درک این موضوع و پذیرش آن برای ما زنها اندکی مشکل است. ارزشیابی ما با ارزشیابیهای مردها متفاوت هستند. برای ما زنها صرفنظر از این که تا چه حد در شغل خود موفق هستیم مادامی که زندگی احساس مشایهای دریافت کردهایم و به هیچوجه به معنای مزاحمت و یا تداخل نخواهد بود. به همین خاطر است که ما از مردها توقع داریم تا نگرانیها و ناراحتیهای شغلیشان را به مجرد آنکه ما را میبینند دور بیندازند. این صرفا برای ما زنها مطلوب است و لزوما به این معنا نیست که برای مردها نیز خوشایند باشد. متاسفانه این عادت مردان که هویتشان را با شغل و موفقیتهایشان تعریف میکنند و اعتماد به نفس و خودباوریشان را صرفا به دستیابی هدفهایشان معطوف میکنند، باعث شده است که تا همین اواخر به آمار بیماریهایی نظیر فشار خون بالا، حملات قلبی و اعتیاد به موادمخدر تمامی اینها نشانگر اضطراب و نگرانی فکری بیشتر مردان است و همین طور عدم قابلیت و توانایی مردها در راحتی و استراحت کردن است.
- منبع : پی سی پارسی