- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد و معرفی فیلم ماجراجویی های واقعی پسرک گرگ نما

نقد و معرفی فیلم ماجراجویی های واقعی پسرک گرگ نما
آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank" rel="follow">اختصاصی آسمونی نقد از مرجان دلپسند
"سندرم گرگینه" جز آن دسته از بیماریهایی است که بسیار عجیب و ناشناخته است و کمتر اسم آن را شنیده ایم. بیماری است که به دو صورت ژنتیکی و اکتسابی می تواند بیشتر در مردان بروز پیدا کند. در این بیماری موها به صورتی غیر عادی در قسمتهایی از بدن رشد می کند تا حدی که ممکن است اطرافیان با دیدن چهره فرد مبتلا دچار ترس و وحشت شوند. در نوع زنتیکی این بیماری رشد موها از دوران نوزادی شروع شده و به مرور زمان صخیم تر می شوند. تا جایی که افراد مبتلا ظاهری شبیه سگ یا گرگ پیدا می کنند و با القابی شبیه همین حیوانات مورد خطاب قرار می گیرند .
افراد مبتلا به این بیماری نمی توانند روابط اجتماعی عادی با دیگر افراد در جامعه داشته باشند و اغلب با یک ماسک در چهره یا یک کلاه نقابدار در جامعه طاهر می شوند. تنهایی و انزوا و عدم برقراری ارتباط صحیح بین فردی تنهابخشی از مشکلات افراد مبتلا به این بیماری است. همانطور که در فیلم "ماجراجوییهای واقعی پسر گرگ نما" محصول سال 2019 آمریکا در ژانر خانوادگی و اجتماعی نیز می توان دید. موضوع این فیلم داستان زندگی یک نوجوان سیزده ساله است که مبتلا به یک بیماری زمینه ای و ارثی است که متعاقب آن چهره ای شبیه یک حیوان درنده پیدا کرده است و به همین علت نیز نمی تواند در جامعه در حالت عادی ظاهر شود. پسر نوجوانی که با تک والد خود و پدرش زندگی می کند. مادری که بعد از تولد فرزندی گرگ نما، خانه و خانواده را ترک کرده است.

داستان این فیلم از روز تولدش و حضورش برای نخستین بار در یک شهربازی به همراه پدر شروع می شود. اما با دیدن طرز نگاه اطرافیان و دیگر مردم حاضر در صف بلیط در شهربازی از آنجا می گریزد و به خانه باز می گردد. در همان روز نیز پدر تصمیم می گیرد تا "پاول" را به مدرسه ای که مختص افرادی با بیماری های خاص ژنتیکی است، بفرستد. مسئله ای که باعث جر و بحث بین پدر و پسر و فرار او از خانه می شود. از سویی دیگر با دریافت بسته ای که حاوی یک نقشه با آدرس مادرش در پنسیلوانیا می باشد، از خانه فرار کرده و پس از مدت زمانی دویدن به یک کارناوال و سیرک میرسد. با رییس یک سیرک که مردی مسن می باشد، روبرو میشود. صاحب سیرک متوجه بیماری او شده و به شرط دادن پولی بابت هزینه سفر او به پنسیلوانیا به او پیشنهاد کاری را می دهد. به عبارتی دیگر با نشان دادن او به عنوان موجودی وحشتناک به بازدیدکنندگان در سیرک از او سو استفاده میکند. پاول بعد از اینکه متوجه می شود رئیس سیرک نمی خواهد به قول خود وفا کند با آتش زدن کارناوال از آنجا فرار می کند. غافل از اینکه با پیگیری پدرش پلیس در پی یافتن اوست. پس از فرار از کارناوال با دختر نوجوانی روبرو می شود که با مادرش زندگی می کند. مادری که رابطه عاطفی صحیحی با فرزندش ندارد. دختر نوجوانی که بازیگر تئأتر است و دیده شدن و پذیرفته شدن را دوست دارد. اما از داشتن آن محروم است. ماجراهایی که بعد از آشنایی پاول با این دختر نوجوان برای آنها به وجود می آید را می توانید از شبکه فیلیمو تماشا کنید.