- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم بی حسی موضعی

نگاهی به فیلم بی حسی موضعی
آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank">اختصاصی آسمونی نوشته ایلیا آل خمیس
**حکایت عشق در بی حسی موضعی**
ترکیبی از سورئال و سمبلیسم که نهایتا سماع وار به مشرق زمین می رسد انگار.در این میان "حبیب رضایی "شمنی می شود در انتخاب و با بازی زیبایش مکمل اتمسفر نگاه "حسین مهکام".بی حسی موضعی فیلمی متفاوت است در این روزهای همه شبیه هم.فیلمی بر پایه ی عرفان مشترک،آمیخته با طنزی در درون.طنزی که از بی حسی زمانه می آید.هیچ چیزی سرجایش نیست وهمین باعث شده که فیلم با تمامی پراکندگی ظاهری اش ،دارای منطقی روایی گردد.
شخصیت های فیلم در نگاه اول ،ولنگارانه دیده می شوند اما به مرورمتوجه رهایی آنها می شویم نه بی بندوباری. بی حسی موضعی را باید ازجنبه روانشناسانه دید."جلال "با بازی "حبیب رضایی" دانشجوی مطرود فلسفه است.کنش هایش باید بر پایه تحصیلاتش سنجیده شود.خواهرش "ماری "با بازی "باران کوثری "فردی دو قطبی ست ."شاهرخ" با بازی پارسا پیروزفر و همسر یک شبه ی ماری،قمار باز است و راننده ی تاکسی با بازی "حسن معجونی "شکست خورده ای در زندگی.دوست اهنگساز شان هم در عالمی دیگر.جمع خراباتی ها در شبی به هم می رسند و اتفاقات شبانه ای که گره می خورند.این حکایت انسان حیران معاصر است.
بی حسی موضعی حکایت جامعه ی بی هویت قرن بیست و یکمی ست.همان بی هویتی که "ادوارد سعید "دربابش سخن ها دارد.حکایت عشق است در جدال با نهیلیسم."حسین مهکام "در بی حسی موضعی در نقش "دن خوان" ظاهر می شود و تعاریف به هم می خورد.او از جهان های موازی با ما سخن می گوید و از فراموشی نام خود.فیلمش سیر و سلوکی عارفانه از جنس شمن های مکزیکی دارد .حیرانی انسان معاصر در پی پناه گاهی که جانش به آرامش برسد."حسین مهکام" در انتخاب اسم سما برای دختری که هرگز دیده نشد را باید تحسین کرد.سما ، عشق زمانه ی ماست.عشقی که پیدا نیست.
اینجاست که سورئالیسم ذهن او به سمبلیسم نزدیک می شود و از اتفاقات شبی ،شعری عاشقانه می سازد در جهان انسان های بی هویت که در نهایت به رقصی زیبا منتهی می شود.رقصی از سر بی حسی موضعی در شبی که مرگ و زندگی معنای شان را از دست می دهند.