- آسمونی
- مجله اینترنتی
- دین و اندیشه
- قرآن کریم
- تفسیر سوره الشوری
تفسیر سوره الشوری
تفسیر سوره الشوری
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
حم
حا،میم
عسق
عین،سین،قاف.
کَذلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ اللّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
اینگونه خداوند عزیز حکیم به تو و کسانی که قبل از تو بوده اند وحی می کند.
لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
آنچه در آسمان ها وآنچه در زمین است از آنِ اوست و او بلند مرتبه وبزرگ است.
نکته ها:
* در قرآن کریم کلمه قَبْلِکَ خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زیاد استعمال شده است،یعنی پیش از تو پیامبرانی آمده اند،امّا در هیچ جا بعدک نیامده است و این نشان دهنده خاتمیّت پیامبر اسلام می باشد.
* با اینکه پیامبر اسلام خاتم انبیاست،امّا نامش قبل از دیگران آمده و این نشان عظمت والای اوست.
عزّت،قدرت،حکمت و عظمت الهی همه و همه در وحی الهی تبلور یافته است،لذا نباید وحی و کلام الهی را ساده انگاشت.
* پیامبران بزرگوار،به سرچشمه عزّت و قدرت و عظمت الهی متصل هستند،پس هر کس با آنان در افتد،نابود خواهد شد.
* یکی از دلائل اعجاز قرآن این است که از حروف و کلمات عمومی و عادّی،جملات و ترکیب هایی ساخته که احدی مشابه آن را نمی تواند بیاورد.
پیام ها:
- وقتی می خواهید مطلبی را عنوان کنید برای شنوندگان خود حسّاسیّت و جاذبه ایجاد کنید. حم. عسق
- شیوه و محتوای وحی به انبیا،مشابه یکدیگر است. کَذلِکَ
- یکی از سنّت های الهی وحی است. کَذلِکَ یُوحِی ...
- همه انبیا به یک سرچشمه متصل اند و از یک منبع،وحی دریافت می کنند.
کَذلِکَ یُوحِی
-وحی از سرچشمه عزّت است،با آن در نیفتید که نابود می شوید. یُوحِی ...
اَلْعَزِیزُ
- وحی از سوی خدای عزیز و حکیم است و اطاعت از آن،به شما عزّت و استواری می دهد. الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
- نزول وحی بر اساس حکمت است،لذا به هر کس وحی نمی شود. یُوحِی ...
اَلْحَکِیمُ
-وحی از سرچشمه حکمت است و لذا مطالب آن ماندگار است و خدشه بردار نیست. یُوحِی ... اَلْحَکِیمُ
- عزّت خداوند آمیخته با حکمت و کاردانی اوست. الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
- نظام تشریع(وحی و هدایت)حقّ کسی است که نظام تکوین(آسمان ها و زمین)در اختیار اوست. لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ...
- وحی برای رشد ماست وگرنه او کاملاً بی نیاز است. لَهُ ما فِی السَّماواتِ ... اَلْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
- مالکیّت حقیقی از آنِ خداست،دیگران خیال مالکیّت می کنند. لَهُ ما فِی السَّماواتِ ...
- مالکیّت مطلق خداوند بر جهان هستی،پشتوانه عزّت و حکمت اوست.
اَلْعَزِیزُ الْحَکِیمُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ ...
تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ وَ الْمَلائِکَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
نزدیک است که آسمان ها(از عظمت وحی)از فرازشان بشکافند در حالی که فرشتگان همراه با سپاس،پروردگارشان را تسبیح می کنند و برای کسانی که در زمین هستند آمرزش می طلبند.آگاه باش که فقط خداوند، بسیار بخشنده و مهربان.
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ اللّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
و کسانی که به جای او سرورانی را به پرستش گرفته اند خداوند مراقب آنان است و تو بر(ایمان آوردن آنان)وکیل نیستی(تا با اجبار وادارشان کنی).
نکته ها:
* وحی چیست که از عظمت آن نزدیک است آسمان ها بشکافد،آسمان هایی که طبقه طبقه هستند، سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً محکم هستند، سَبْعاً شِداداً و در محکمی نمونه و ضرب المثل هستند. أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها آسمان هایی که هزاران کهکشان در بردارند و هر کهکشان منظومه ها و هر منظومه کراتی که بعضی میلیون ها برابر زمین هستند و عقل و علم بشری تاکنون به نزدیک ترین آنها نیز احاطه پیدا نکرده است.این است عظمت وحی.
* در سوره مبارکه مریم آمده است: تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ
اَلْجِبالُ هَدًّا أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً
مشرکان برای خداوند فرزندی می پنداشتند،نزدیک است به خاطر این عقیده فاسد آسمان ها متلاشی شود.
* فرشتگان علاوه بر آنکه تدبیر نظام هستی را بر عهده دارند،برای انسان ها نیز دعا می کنند،فرشتگانی که هرگز معصیت نمی کنند لا یَعْصُونَ اللّهَ ما أَمَرَهُمْ برای افراد گناهکار دعا و استغفار می کنند.آری،پاکان باید به فکر دیگران نیز باشند.البتّه استغفار فرشتگان پرتوی از لطف الهی بر بندگان است چون آنها جز دستور خدا کاری نمی کنند.
* بر اساس این آیه فرشتگان برای تمام اهل زمین دعا می کنند. یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ بر اساس آیه سوره مبارکه غافر فرشتگان برای مؤمنان دعا می کنند. وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا و جالب اینکه این استغفار به شرطی کارآیی دارد که مؤمنان خود نیز استغفار کنند.
فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ
* در عفو خدا شک نکنیم.در جمله أَلا إِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ چند نوع تأکید آمده است.
( أَلا ، إِنَّ ، هُوَ ،جمله اسمیّه،قالب غفور به جای غافر و الف و لام در الْغَفُورُ )
* خداوند با مردم اتمام حجّت کرده است،وحی را سنّت خویش قرار داده و پیامبر را واسطه وحی،ولی مردم باز هم به سراغ دیگران می روند. مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ اللّهُ
* در قرآن و روایات معمولاً حمد و ستایش در کنار تسبیح مطرح است. یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ، سبحان ربی الاعلی و بحمده
پیام ها:
- آسمان ها از وحی متأثّرند،چگونه بعضی انسان ها اثر نمی پذیرند. یُوحِی ...
تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ
- یکی از آداب دعا و استغفار این است که ابتدا ستایش خداوند را بجا آوریم.
یُسَبِّحُونَ ... یَسْتَغْفِرُونَ
- دعای فرشتگان مستجاب است. یَسْتَغْفِرُونَ ... إِنَّ اللّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (آری،
دعا در حقّ دیگران دارای تأثیر است)
- هیچ مسئولیّت و کاری(حتّی تدبیر امور هستی)نباید مانع دعا و استغفار شود.
(فرشتگانی که تدبیر امور هستی را به عهده دارند،دائماً مشغول تسبیح خداوند و دعا برای انسان ها هستند). یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ... یَسْتَغْفِرُونَ
-استغفار دو لطف قطعی را به دنبال دارد:مغفرت و رحمت. یَسْتَغْفِرُونَ ... اَلْغَفُورُ الرَّحِیمُ
- چون وحی از بالا نازل می شود و آسمان ها مسیر آن است سَبْعَ طَرائِقَ از هر آسمانی که عبور می کند نزدیک است شکافته شود. یَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ
- شرک با همه ابعادش محکوم است. اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ
-مشرکان بدانند که خداوند عقاید و اعمالشان را برای کیفر حفظ می کند. اللّهُ حَفِیظٌ عَلَیْهِمْ
- عدم پذیرش مردم نباید سبب دلسردی شود،پیامبر باید به وظیفه خود عمل کند. وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
- وظیفه پیامبر،ابلاغ وحی است،اگر مردم به سراغ دیگران رفتند پیامبر وظیفه ای ندارد. ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
- پیامبر به هدایت مردم اشتیاق و اهتمام فراوان داشت. ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
- پیامبر مسئول ارشاد مردم است،نه اجبار آنان به پذیرش. ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّهِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ
و بدین سان قرآنی عربی را به تو وحی کردیم تا مردم مکّه و کسانی را که اطراف آن هستند هشدار دهی و از روز جمع(قیامت)که شکی در آن نیست بیم دهی گروهی در بهشت و گروهی در آتش سوزانند.
نکته ها:
* بر اساس روایات مراد از امّ القری،مکّه است.در برخی روایات می خوانیم:اولین نقطه ای که سر از آب بیرون آورد مکّه بود،لذا آن را مادر آبادی ها خوانده اند.
* یکی از اسامی قیامت یَوْمَ الْجَمْعِ است،روزی که همه مردم یک جا جمع می شوند،روزی که جسم با روح،عمل با انسان،ظالم با مظلوم و کیفر و پاداش با عامل آن جمع می شود.
در آیه ی قبل خطاب به پیامبر فرمود:تو وکیل مردم نیستی،در این آیه می فرماید:
وظیفه ی تو هشدار و انذار است.
* سؤال: با اینکه قرآن کریم بارها تردید و تعجب کفّار را درباره معاد نقل کرده است پس چرا می فرماید:شکی در آن نیست. لا رَیْبَ فِیهِ ؟
پاسخ:در قرآن یازده بار جمله لا رَیْبَ فِیهِ درباره معاد و چهار بار درباره ی قرآن و یک بار درباره أجل آمده است،یعنی با دیدن نمونه های رستاخیز در طبیعت و پدید آمدن بهار و پاییز و آفرینش خودتان سزاوار نیست در امکان زنده شدن دوباره مردگان شک و تردید کنید.نه آنکه هیچ کس شک نمی کند بلکه نباید شک شود.
پیام ها:
- همان گونه که انبیای پیشین به زبان قوم خود سخن می گفتند،قرآن نیز به زبان عربی وحی شده است. وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا ... قُرْآناً عَرَبِیًّا
- الفاظ قرآن به همین صورت که هست بر پیامبر نازل شده است. أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا
- قرآن،به زبان عربی است و ترجمه آن به هر زبانی که باشد حکم قرآن را ندارد. قُرْآناً عَرَبِیًّا (چون فهم بشر نمی تواند حقایق عبارات و الفاظ قرآن را به صورت کامل درک کند و ترجمه بر اساس فهم شخص مترجم است.)
- هدف اصلی از دریافت های الهی بازدهی آن است. أَوْحَیْنا ... لِتُنْذِرَ
-کسی که دیگران را هشدار می دهد،باید خود آگاهی و بینش لازم را داشته باشد. أَوْحَیْنا ... لِتُنْذِرَ
- در شیوه ی تبلیغ ابتدا مخاطبین و نیازهای آنان را بشناسیم.(اولین نیاز جامعه جاهلی،هشدار بود). لِتُنْذِرَ
- در تبلیغ به اولویّت های منطقه ای،مکانی و استراتژی توجّه شود.(به نقاط مرکزی و محوری اولویّت دهید.) أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها
-تبلیغ باید از خود و اطرافیان خود آغاز شود. لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری
- دعوت پیامبر اسلام تدریجی و دارای مراحل متعدّد بوده است. لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها
- در میان موارد انذار،مسأله معاد نقش ویژه ای دارد. وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ
- فصاحت قرآن در انذار مردم نقش مهمی دارد. عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ (بنا بر اینکه مراد از کلمه عربی فصاحت باشد)
- قیامت با آنکه روز جمع است،روز فصل و تفکیک نیز هست. فَرِیقٌ فِی الْجَنَّهِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ
وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَ الظّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ
و اگر خدا می خواست مردم را امّت یگانه قرار می داد(ولی سنّت خدا بر دادن اختیار به مردم است)و هر کس را که بخواهد در رحمت خود وارد می کند و برای ستمگران هیچ سرپرست و یاوری(در آن روز)نیست.
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ فَاللّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
آیا به جای خداوند سرپرستان دیگری گرفته اند،با آنکه تنها خدا سرپرست (واقعی) است و اوست که مردگان را زنده می کند و اوست که بر هر کاری تواناست.
نکته ها:
* خداوند حکیم است و همه کارهایش حکیمانه است،اگر چه فکر انسان به حکمت کارهای او نرسد.بنابراین در مواردی که قرآن می فرماید:هر که را خدا بخواهد عزیز یا ذلیل می کند، معنایش این است:کسانی که از طریق ایمان و عمل صالح،لیاقت دریافت عزّت و هدایت را پیدا کنند خداوند آنها را در مسیر رحمت و هدایت خود قرار می دهد،امّا کسانی که با کفر و نفاق و لجاجت زمینه سعادت را در خود کور کنند خداوند برای آنان کاری نمی کند.
اگر شما وارد منزل شدید و دیدید دزد در خانه است،فوراً در را به روی او قفل می کنید تا پلیس را خبر کنید.در این صحنه گرچه شما در را به روی او بسته اید،ولی سارق خودش اسباب بسته شدن در را فراهم کرده است.خداوند نیز دلهایی را مهر می زند،گروهی را گمراه یا ذلیل می کند،ولی این قهر الهی به خاطر سوء عقیده و عمل خود آنها است.
* کلمه ولی مفرد و کلمه أَوْلِیاءَ جمع آمده است،زیرا خداپرستان تنها ولایت خدا را می پذیرند ولی کسانی که از خدا جدا شوند هر لحظه یک سرپرست دارند.
پیام ها:
- سنّت خداوند بر این است که انسان ها را آزاد بگذارد تا راه خود را انتخاب نمایند وگرنه می توانست همه را اجباراً در راه حقّ قرار دهد. وَ لَوْ شاءَ اللّهُ
- منحرفین از راه حقّ،در حقیقت به خود ظلم می کنند. وَ الظّالِمُونَ
- ظالم از هر نوع کمکی در قیامت محروم است. ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ نه کمک از مقام برتر مِنْ وَلِیٍّ و نه کمک از زیر دست و دوستان. وَ لا نَصِیرٍ
- نظرات و افکار انحرافی را پاسخ دهید. أَمِ اتَّخَذُوا - فَاللّهُ هُوَ الْوَلِیُّ ...
-پذیرش غیر خدا،قابل سرزنش و توبیخ است. أَمِ اتَّخَذُوا
- ادّعا باید همراه با دلیل باشد. فَاللّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَ هُوَ یُحْیِ الْمَوْتی وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
- هرگونه ولایت و سرپرستی که در راستای ولایت الهی نباشد،نامشروع و باطل است. فَاللّهُ هُوَ الْوَلِیُّ
-ولایت خداوند مطلق،گسترده و ابدی است. هُوَ الْوَلِیُّ
- ولایت،حقّ کسی است که قدرت داشته باشد. هُوَ الْوَلِیُّ ... وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ
وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَی اللّهِ ذلِکُمُ اللّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ
و هر چه را در آن اختلاف دارید پس حکمش با خداست،این است خدایی که پروردگار من است.تنها بر او توکّل کرده ام و تنها به سوی او انابه می کنم.
نکته ها:
* تا وقتی که انسان هست اختلاف نظر نیز هست و تا اختلاف نظر هست مراجعه به قانون الهی و دین لازم است.پس نمی توان ادّعا کرد که به دین نیازی نیست.
* در این آیه،کلمه ی تَوَکَّلْتُ در قالب ماضی و کلمه أُنِیبُ در قالب مضارع ذکر شده که شاید بتوان گفت:توکّل برخاسته از ایمانی ثابت ولی انابه در هر روز و هر لحظه لازم است.
* کلمه عَلَیْهِ و إِلَیْهِ مقدّم بر تَوَکَّلْتُ و أُنِیبُ آمده است،یعنی نه بر دیگری توکّل کنید و نه به دیگران مراجعه نمایید.
پیام ها:
- دین،تنها پاسخ گوی مسائل اخلاقی و اعتقادی نیست،بلکه در هر چه از مسائل سیاسی،اقتصادی و...اختلاف دارید دین پاسخگوست. وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ
- در اسلام بن بست وجود ندارد. وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ ... فَحُکْمُهُ إِلَی اللّهِ
- حل اختلاف از شئون ربوبیّت است. ذلِکُمُ اللّهُ رَبِّی
- به هنگام اختلاف به خدا رجوع کنید و بر او توکّل و انابه نمایید و هر حکمی صادر کرد از انجام آن نگران نباشید. فَحُکْمُهُ إِلَی اللّهِ ... عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ
-توکّل و انابه نتیجه ایمان به ربوبیّت خداست. اللّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ
فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
آفریننده آسمان ها و زمین،برای شما از خودتان همسرانی قرار داد و از چهار پایان نیز جفت هایی،به این وسیله شما را کثیر می کند.او را هیچ مانندی نیست و او شنوا و بیناست.
نکته ها:
* کلمه ی فاطِرُ یعنی آفرینش چیزی که قبلاً مشابه نداشته است.البتّه فطر در لغت به معنای شکافتن و جدا کردن است و این تعبیر شاید اشاره به این باشد که زمین و آسمان در آغاز توده ای واحد و متراکم بوده است که در اثر انفجار شکافته شده و کرات تفکیک شده اند.واللّه العالم
* خداوند را نمی شود با هیچ چیز شبیه و همتا دانست.او حی است امّا حیاتش از حیات همه ی موجودات زنده جداست.در بند دعای جوشن کبیر می خوانیم:
یا حیا قبل کل حی،یا حیا بعد کل حی،یا حی الذی لیس کمثله حی،یا حی الذی لا یشاکله حی،یا حی الذی لا یحتاج الی حی،یا حی الذی یمیت کل حی،یا حیا لم یرث الحیاه من حی،یا حی الذی یرزق کل حی،یا حی الذی یحیی الموتی،یا حی و یا قیوم لا تأخذه سنه و لا نوم
اگر تنها به صفت حیات خداوند توجّه کنیم می بینیم خداوند قبل از هر زنده و بعد از هر زنده است،زنده ای است که شریک در حیات ندارد،محتاج به زنده ای دیگر نیست و همه ی زنده ها را می میراند.
پیام ها:
- آفرینش آسمان ها و زمین کاملاً ابداعی و ابتکاری است. فاطِرُ
- هدف از زوجیّت بقای نسل است.( یَذْرَؤُکُمْ به معنای تکثیر است که بعد از کلمه ازواج آمده است)
- خداوند از داشتن همسر منزّه است.(در انسان و حیوان،زوجیّت هست،ولی خداوند همسر ندارد) لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ
- با اینکه هیچ چیز مثل خدا نیست لکن او با همه پیوند دارد،شنوا و بیناست و همه ی آفریده ها را زیر نظر دارد. لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
-دیدن و شنیدن خداوند با سایر دیدن ها و شنیدن ها متفاوت است. لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
کلیدهای آسمان ها و زمین برای اوست،برای هر که بخواهد رزق را توسعه می دهد و یا تنگ می گیرد،همانا او به هر چیز آگاه است(و توسعه و تضییق او بر اساس علم و حکمت است).
نکته ها:
* مَقالِیدُ جمع مقلید به معنای کلید است.کلید وسیله بستن و باز کردن است و کسی که کلید زمین و آسمان را دارد می تواند رزق را باز کرده یا ببندد.
* کلیدهای هستی گاهی عوامل مادی است که واسطه فیض می شوند،نظیر باران که وسیله
زنده شدن خاک و زمین می گردد، فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ گاهی نیز اسمای الهی است که نمونه آن را در دعای سمات می خوانیم:اسئلک باسمک الذی اذا دعیت به علی مغالق ابواب السماء للفتح بالرحمه انفتحت...خداوندا! تو را به آن اسمی می خوانم که اگر بر درهای بسته ی آسمان ها خوانده شود،با رحمت تو گشوده می شود.
توسعه یا تنگی رزق نشانه ی مهر یا قهر الهی نیست،زیرا قرآن می فرماید: فَلا تُعْجِبْکَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها سرمایه و فرزند کفّار سبب شگفتی تو نشود زیرا که خداوند اراده کرده آنان را با همین امکانات در همین دنیا عذاب کند.
اگر چه توسعه یا تنگی رزق و معیشت در دست خداست لیکن انسان نباید از تلاش باز ایستد.قرآن فرمان می دهد: وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ به سراغ فضل الهی بروید و برای کسب مال تلاش کنید.
رزق همیشه مادّی نیست،چرا که در دعا می خوانیم: اللهم ارزقنی توفاق الطاعه و بعد المعصیه خداوندا! توفیق بندگی خودت و دوری از گناه را روزی من کن.
* قرآن کلیدهای توسعه را به ما آموخته و می فرماید:
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ اگر شکر کنید،شما را با دادن روزی زیاد می کند.
اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ... یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً از پروردگارتان استغفار کنید،او برای شما باران می فرستد.
وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُهر که نسبت به خدا پروا داشته باشد،او را از بن بست نجات داده و از راهی که محاسبه نمی کند،روزی می دهد.
پیام ها:
- عوامل مؤثّر در هستی،تنها به دست خداست. لَهُ مَقالِیدُ
- توسعه و تنگی رزق تصادفی نیست،به دست خدای حکیم است. یَبْسُطُ الرِّزْقَ ... وَ یَقْدِرُ
- توسعه ی رزق به زرنگی بستگی ندارد به دست خداست. لِمَنْ یَشاءُ
- تقسیم رزق توسط خداوند،عالمانه است. إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ
از(احکام)دین آنچه را به نوح سفارش کرد،برای شما(نیز)مقرّر داشت و آنچه به سوی تو وحی کردیم و آنچه ابراهیم و موسی و عیسی را بدان سفارش نمودیم آن بود که دین را به پا دارید و در آن دچار تفرقه نشوید، آنچه مردم را بدان دعوت می کنی بر مشرکان سنگین است.خداوند هر که را بخواهد به سوی خویش بر می گزیند و هر که را به درگاه او رو آورد به سوی خویش هدایت می کند.
نکته ها:
* در این آیه،نام هر پنج پیامبر اولوا العزم آمده است:نوح،ابراهیم،موسی،عیسی علیهم السلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله.
* محور دعوت انبیا یکی بوده است و همه آن بزرگواران مردم را به توحید و معاد،تقوی و عدالت،نماز و روزه،احسان به والدین و رسیدگی به محرومان دعوت می کردند.
* شَرَعَ از شَرِیعَهٍ به معنای راهی است که مردم را به ساحل رودخانه های بزرگ می رساند،مانند شریعه ی علقمه برای رسیدن به آب رود فرات.از آنجا که احکام دین،راه رسیدن به کمالات است،به آن شریعت گفته می شود.
* در قرآن،کلمه ادیان نداریم،چون دین الهی یکی بیش نیست.
پیام ها:
- خداوند براساس علم بی پایان خود،شریعت ها را برای مردم قرار داد. إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ شَرَعَ لَکُمْ ...
- دین و شریعت در راستای منافع انسان است. شَرَعَ لَکُمْ
- نوح،اولین پیامبری است که دارای شریعت جامع بوده است. شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً
- اسلام دین جامع است و تعالیم همه ی پیامبران پیشین را در بردارد. ما وَصّی بِهِ نُوحاً ... وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی
-وحدت واقعی در سایه دین الهی امکان دارد. أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا
- مانع اقامه دین و اجرای احکام آن اختلافات دینی است. أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا
- وحدت مؤمنان برای مشرکان سخت است. لا تَتَفَرَّقُوا ... کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ
-مشرکان را به حقّ دعوت کنید گرچه بر ایشان سنگین است. کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ
- نبوّت،منصبی الهی است و خداوند افرادی را که لایق می داند برمی گزیند.
یَجْتَبِی إِلَیْهِ
- خداوند،انبیا را قبل از آنکه رهبر مردم شوند برای بندگی خویش بر می گزیند. اللّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ
- انسان با اعمال خویش زمینه دریافت الطاف الهی را به وجود می آورد.
یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ
وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ
و(از دور پیامبران)پراکنده نشدند مگر پس از آنکه علم(به حقّانیّت آنان)برایشان حاصل شد،به خاطر روحیه کینه و حسادت که میانشان بود،و اگر سنّتِ سابق خداوند(در مورد مهلت دادن به کفّار)تا زمانی معیّن نبود،میان آنان حکم می شد (و اهل باطل هلاک می گشتند)و همانا کسانی که پس از آنان کتاب آسمانی را به میراث بردند،درباره ی آن دچار شک و تردید هستند.
نکته ها:
* در این آیه یک بار جاءَهُمُ الْعِلْمُ آمده و یک بار أُورِثُوا الْکِتابَ یعنی با آنکه حقّ را می دانند و وارث کتاب آسمانی هستند باز هم راه تفرقه می پیمایند.
* شک،گذرگاه خوبی است ولی توقف گاه خوبی نیست.آن شکی که به طور طبیعی پیدا شود و مقدّمه تحقیق و بررسی گردد،ارزش دارد،ولی اگر شک برخاسته از لجاجت و سوء ظن و سبب رکود و بی اعتنایی شود،ضد ارزش است.
پیام ها:
- با وجود سفارش پیامبران به وحدت بازهم مردم اختلاف کردند. لا تَتَفَرَّقُوا ... وَ ما تَفَرَّقُوا ...
- بیشتر تفرقه هایی که در دین پدید آمده است از جانب عالمان و دانشمندان است. تَفَرَّقُوا ... مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ
- سرچشمه اکثر تفرقه ها حسادت و ظلم و فزون طلبی است. وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاّ ...
بَغْیاً بَیْنَهُمْ
- دلیل مهلت های الهی ربوبیّت اوست تا هر کس در سایه آزادی و فرصت، جوهره خود را نشان دهد. سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ
-مهلت دادن یکی از سنّت های الهی است. إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی
- مهلت های الهی تا زمان معیّنی است. إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی
- شکی که همراه با سوءظنّ باشد،شک مخرّب است. لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ
فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللّهُ مِنْ کِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ لا حُجَّهَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ اللّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ
پس(ای پیامبر)به خاطر آن(که اهل کتاب دچار شک و تردید یا عناد و لجاجت با تو هستند،آنان را به راه حقّ)دعوت کن و بر آن پایداری نما آن گونه که فرمان یافته ای و خواسته های آنان را پیروی مکن و(به آنان)بگو:
به هر کتابی که خدا نازل کرده است ایمان دارم و فرمان یافته ام تا میان شما به عدالت حکم کنم.خداوند،پروردگار ما و شماست.اعمال ما برای ما و اعمال شما برای شماست (و هیچ کدام مسئول کارهای دیگری نیستیم) هیچ حجّتی میان ما و شما(ناگفته)نمانده است.خداوند(در قیامت)میان ما جمع خواهد کرد و بازگشت همه به سوی اوست.
نکته ها:
* عدالت ورزی،حاصل یک سری باورها و اعتقادات است:شناخت راه حقّ و وصایای انبیای الهی،کنار زدن هوس ها،ایمان به حضور در دادگاه الهی و دریافت پاداش متناسب با عمل.
در این آیه فرمان عدالت در کنار همه این باورها آمده است.
پیام ها:
- در برابر تفرقه های برخاسته از فزون طلبی،باید در راه دین،استوار بود.
فَلِذلِکَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ
- تبلیغ دین همراه با مشکلاتی است که باید تحمّل نمود. فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ
- استقامتی ارزشمند است که بر اساس حقّ و وظیفه باشد وگرنه حاصلی جز لجاجت ندارد. وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ
- آنچه که مخالف فرمان خداست،پیروی از هوس های مردم است. کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ
-پیروی از هوس های مردم آفتِ دعوت به راه حقّ است. وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ
- رهبر الهی باید به اصول دعوت خود پایبند باشد و در برابر خواسته های نامشروع مردم تسلیم نشود. قُلْ آمَنْتُ بِما ...
- اسلام،تمامی کتب آسمانی را می پذیرد. آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللّهُ مِنْ کِتابٍ
-عدالت خواهی خواست همه ادیان الهی است. لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ
- انبیا باید حاکم و با نفوذ باشند تا بتوانند عدالت را در جامعه پیاده کنند. لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ
- بیان مشترکات بهترین زمینه دعوت است. اللّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ
وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ داحِضَهٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ
و کسانی که درباره خداوند پس از آنکه دعوت او را پذیرفته اند به جدال (می پردازند)دلیلشان نزد پروردگارشان باطل و بی پایه است و بر آنهاست خشم الهی و برایشان عذاب سختی است.
نکته ها:
* محاجه از حج به معنای قصد است و به آن نوع گفتگویی گفته می شود که قصد گوینده اثبات یا ابطال چیزی باشد.
* هنگامی که راه روشنی برای شما ثابت شد به خاطر شک و وسوسه از آن دست بر ندارید و هنگامی که به کسی ایمان پیدا کردید با شایعه او را رها نکنید.وقتی که یک راه و رسم و یا عادت و سنّتی نیکو و منطقی در جامعه تثبیت شده آن را به جدل نکشید.
پیام ها:
- بعد از آنکه از راه عقل و فطرت خدا را شناختید مجادله نکنید. یُحَاجُّونَ فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما اسْتُجِیبَ لَهُ
- شرک فاقد اعتبار است و مشرکان منطقی ندارند. حُجَّتُهُمْ داحِضَهٌ
- تلاش برای به تردید انداختن مؤمنان،موجب خشم و عذاب الهی است.
یُحَاجُّونَ ... عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ
اَللّهُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السّاعَهَ قَرِیبٌ
خداست آنکه کتاب آسمانی و میزان را به حقّ نازل کرد و چه می دانی شاید قیامت نزدیک باشد.
نکته ها:
* یکی از نام های قیامت السّاعَهَ است،زیرا ناگهانی و غیر مترقبه فرا می رسد.
پیام ها:
- در قرآن کریم باطل راهی ندارد. أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ
- قرآن حقیقتی بس والا دارد که برای سعادت ما آفریده شده است. أَنْزَلَ الْکِتابَ
- قرآن،میزان و وسیله ی تشخیص حقّ از باطل است. الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ
- پیامبر اکرم نیز از زمان و ساعت قیامت بی خبر است. وَ ما یُدْرِیکَ
-به آرزوهای موهوم و طولانی که موجب تأخیر توبه و عمل صالح است گرفتار نشوید که شاید قیامت نزدیک باشد. لَعَلَّ السّاعَهَ قَرِیبٌ
یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السّاعَهِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ
کسانی که ایمان به قیامت ندارند(نسبت به وقوع آن)شتاب می ورزند، ولی کسانی که به آن ایمان دارند از آن می ترسند و می دانند که قیامت حقّ است،بدانید محقّقا کسانی که درباره قیامت به جدال می پردازند در گمراهی دوری هستند.
نکته ها:
* اگر افراد گم شده،نزدیک باشند،امیدی به پیدا شدن و نجاتشان هست،ولی اگر دور باشند،پیداشدنشان سخت یا محال است. لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ
* کفّار و مشرکان همواره در برابر هشدارهای انبیا نسبت به قیامت شتاب زدگی داشتند و می گفتند: مَتی هذَا الْوَعْدُ زمان این تهدیدها چه وقت است،چرا عملی نمی شود.
* گرچه در بسیاری کارها از عجله انتقاد شده است لکن در مواردی نظیر اقامه نماز،دفن میّت،ازدواج در جوانی،پرداخت بدهی،توبه و پذیرایی از مهمان،عجله مورد سفارش است.
* یُمارُونَ به معنای اصرار در تردید است و مشفق از شفقت به معنای هراس همراه با مراقبت است.
* حقّ،صفتی است که در قرآن برای امور مختلفی آمده است:
خداوند. ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ پیامبر. أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ
قرآن. أَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ دعوت. لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ
معاد. یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ سنجش. وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ
پیام ها:
- شتاب زدگی ما،در تدبیر الهی نقشی ندارد و نارواست. یَسْتَعْجِلُ
- بیان دو دیدگاه و مقایسه میان آنها عامل رشد و انتخاب بهتر است. لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا
- ایمان باید بر اساس علم باشد. وَ الَّذِینَ آمَنُوا ... یَعْلَمُونَ ...
- ایمان به معاد سبب ایجاد خوف از آن می شود.(زیرا قیامت محل بروز حوادث هولناک است.) آمَنُوا مُشْفِقُونَ
-علم و ایمان و خوف در کنار هم مفیدند،اگر یکی از آنها نباشد کارساز نیست (چنانچه ابلیس و بلعم باعورا و فرعون علم داشتند امّا ایمان و خوف نداشتند.) وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ
- اصل شک در معاد گمراهی است و ایجاد شک و اصرار بر آن در دیگران گمراهی دور است. ضَلالٍ بَعِیدٍ
- توقف و تداوم در جدال مورد انتقاد است. یُمارُونَ فِی السّاعَهِ
اَللّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ
خداوند نسبت به بندگانش با مهر و لطف رفتار می کند،هر که را بخواهد (و صلاح بداند)روزی می دهد و اوست توانای غالب.
مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِیبٍ
آن که کشت آخرت بخواهد برای او در کشتش می افزاییم و آن که کشت دنیا بخواهد از آن به او می دهیم و در آخرت هیچ نصیبی ندارد.
نکته ها:
* در معنای لطف،نرمی و دقّت نهفته است.خداوند لطیف است یعنی به دقایق امور احاطه
دارد و هر کاری را،به سهولت و آسانی انجام می دهد.
* اراده آخرت نشانه ی:وسعت دید،دل کندن از دنیا،ایمان به وعده های الهی،رنگ بقا دادن به فانی ها و در یک جمله نشانه عقل و انتخاب احسن است.
* در آیه ،انسان به کشاورز،عمل او به کشت،نیّت او به بذر و دنیا و آخرت،به مزرعه و محل برداشت تشبیه شده است.
* آخرت از دنیا مهم تر است زیرا:
.برای آخرت خواهان توسعه و رشد است. نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ
.آخرت خواهان از دنیا بهره کمی می برند ولی دنیاخواهان هیچ بهره ای از آخرت ندارند. ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِیبٍ
.آخرت خواهان به همه اهداف خود می رسند. نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ ولی دنیاخواهان تنها به گوشه ای از اهداف خود می رسند. نُؤْتِهِ مِنْها
پیام ها:
- بر خلاف مخلوقات که لطیف آنها قوی نیست و قوی آنها لطیف نیست، خداوند هم لطیف است و هم قوی. لَطِیفٌ ... اَلْقَوِیُّ
- قدرت خداوند هرگز شکست نمی پذیرد. الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ
- رزق الهی برخاسته از لطف خداست. لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ
- قدرت و لطف خدا ضامن روزی رسانی به مردم است. لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ ... وَ هُوَ الْقَوِیُّ
-انسان در انتخاب راه آزاد است. مَنْ کانَ یُرِیدُ ... مَنْ کانَ یُرِیدُ ...
- ارزش کار انسان وابسته به اهداف دور و نزدیک و نیّت اوست. یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ - یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا
- همه داده ها از خداست. نَزِدْ لَهُ - نُؤْتِهِ مِنْها و عطای خدا متناسب با نیّت و
انتخاب انسان است. مَنْ کانَ یُرِیدُ ... .مَنْ کانَ یُرِیدُ
-نقش انسان تنها در انتخاب و تصمیم است،مقدار کامیابی مربوط به اراده خداست. نَزِدْ لَهُ - نُؤْتِهِ مِنْها
- هدف قرار دادن دنیا سبب محرومیّت کامل از آخرت است.یرث حرث الدنیا...
ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصِیبٍ
أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللّهُ وَ لَوْ لا کَلِمَهُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّ الظّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ
آیا خدایانِ باطلِ مشرکان،احکامی از دین که خداوند به آن اذن نداده برای مشرکان قرار داده اند و اگر فرمان قطعی(خداوند مبنی بر مهلت دادن به منحرفان)نبود قطعاً میان مشرکان(به هلاکت)حکم می شد و همانا ستمکاران برایشان عذابی دردناک است.
نکته ها:
* امام علی علیه السلام به فرزندش می فرماید: لو کان لربک شریک لأتتک رسله اگر پروردگارت شریکی می داشت پیامبرانی از جانب او نزد تو می آمدند.این آیه همان معنا را می فرماید:آیا شرکایی که برای خدا می پندارید مکتب و آیینی به شما عرضه کرده اند؟
* امام زین العابدین علیه السلام درباره ی مهلت های الهی می فرماید: کان جزائی منک فی اول ما عصیتک النار خدایا کیفر من در اولین معصیت دوزخ بود(ولی تو به من مهلت دادی).
پیام ها:
- انسان نیازمند قانون است و این نیاز را خدا می تواند برآورده سازد،نه دیگران.
أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ
- شریعت بر حقّ تنها با اذن الهی محقق می شود و بدون اذن او هیچ چیز جنبه
شرعی و الهی ندارد. ما لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللّهُ
- بدعت در دین و تشریع قوانین خارج از اذن خدا شرک به اوست. شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ما لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللّهُ
- سنّت قطعی خداوند آن است که همه ی مردم مهلتی برای نشان دادن جوهره خود داشته باشند. وَ لَوْ لا کَلِمَهُ الْفَصْلِ
-مهلت دادن به منحرفین یک لطف الهی است تا شاید به فکر توبه یا ایمان بیفتند و اگر این لطف نبود انسان با اولین گناه خود به کیفر نابودی می رسید.
لَوْ لا کَلِمَهُ الْفَصْلِ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ
- شرک ظلم است و مشرک ظالم. أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ ... إِنَّ الظّالِمِینَ
تَرَی الظّالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمّا کَسَبُوا وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فِی رَوْضاتِ الْجَنّاتِ لَهُمْ ما یَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ
ستمکاران را خواهی دید که از آنچه انجام داده اند هراسانند در حالی که (کیفر)آن به آنان خواهد رسید و کسانی که ایمان آورده و کارهای نیکو انجام داده اند در باغ های بهشت هستند،برای آنان نزد پروردگارشان هر چه را بخواهند(فراهم است).این است آن فضل بزرگ.
نکته ها:
* رَوْضَهٍ به محلی گفته می شود که دارای آب و درخت فراوان باشد.
پیام ها:
- عملکرد بد انسان ارمغانی به جز دوزخ برای او ندارد. مُشْفِقِینَ مِمّا کَسَبُوا
- ترس از عذاب در روز قیامت هیچ سودی ندارد. مُشْفِقِینَ ... وَ هُوَ واقِعٌ بِهِمْ
- در بهشت لذات مادی و معنوی همراه یکدیگرند. رَوْضاتِ ... عِنْدَ رَبِّهِمْ
- محرومیّت های دنیوی و اجتناب از محرمات در روزگاری جبران خواهد شد.
ما یَشاؤُنَ (تمام خواسته های مادّی ومعنوی مؤمنان در بهشت فراهم است)
-با اینکه بهشتیان اهل ایمان و کارهای نیکو هستند لکن آن همه نعمت ها به خاطر فضل الهی است نه سزای کارشان. الْفَضْلُ الْکَبِیرُ
- از خدای کبیر جز فضل کبیر انتظاری نیست. هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ
ذلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللّهُ عِبادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ
این(فضل بزرگ)چیزی است که خداوند به بندگانش،آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند بشارت می دهد.(ای پیامبر! به مردم)بگو:من از شما بر این(رسالت خود)هیچ مزدی جز مودّت نزدیکانم را نمی خواهم و هرکس کار نیکی انجام دهد،برای او در نیکویی آن می افزاییم.همانا خداوند بسیار آمرزنده و قدردان است.
نکته ها:
* در آیه قبل خواندیم که پاداش مؤمنان نیکوکار،باغ های بهشتی و رسیدن به تمام خواسته ها و فضل بزرگ پروردگار است.در این آیه سخن از پاداش کسی است که با هدایت خود صدها میلیون نفر را به این باغ ها و خواسته ها رسانده است،یعنی پیامبر اسلام.
اگر هدیه یک شاخه گل تشکّر و پاداش لازم دارد،نجات بشریّت چه پاداشی خواهد داشت.
با نگاهی به قرآن می بینیم که شعار تمام انبیا این بود که ما جز از پروردگارمان پاداشی نمی خواهیم.در سوره شعراء از آیه تا آیه ،سخن حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعیب علیهم السلام و در سوره سبأ آیه ،سخن پیامبر اسلام چنین است: مزد و پاداش من تنها بر خداوند است. إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلَی اللّهِ
البتّه شکی نیست که مراد انبیا این بود که ما پاداش مادی نمی خواهیم،ولی اطاعت کردن وهدایت شدن شما را می خواهیم،زیرا همه آنان پس از آنکه در سوره شعراء درخواست مزد را منتفی دانستند،به مردم سفارش تقوا و اطاعت از خداوند می کردند. فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ پس انبیا پاداش مادی نمی خواهند،ولی مزد معنوی و هدایت مردم را خواهانند که این مزد در واقع به نفع خود مردم است،نظیر اینکه استادی به شاگردش بگوید:من از تو مزدی نمی خواهم و پاداش من تنها یک چیز است و آن اینکه تو درس بخوانی که در واقع این پاداش برای شاگرد است.
* مزد رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله چیست؟ پیامبر اسلام نیز از مردم درخواست مزد مادی نداشت،ولی چندین مرتبه از طرف خداوند با کلمه قُلْ مأمور شد تا مزد معنوی را که به نفع خود مردم است،از مردم تقاضا کند. قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ
این مزد معنوی نیز در دو تعبیر آمده است.یک بار می فرماید:من هیچ مزدی نمی خواهم جز آنکه هر که خواست راه خدا را انتخاب کند، إِلاّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبِیلاً و یک بار در آیه مورد ب?