شب نهم محرم
شب نهم محرم، یادآور حضرت ابوالفضل است. هر یک از شب های محرم را به یاد یکی از اصحاب و اهل بیت امام حسین نام گذاری کرده اند. در ادامه مطلب آسمونی به شرح شب نهم محرم می پردازیم.
درباره حضرت ابوالفضل
او فرزند امام علی(ع) و برادر حسین(ع) بود، با این حال هرگز برادر خود را به نام صدا نزد. عباس (ع) این ادب و فروتنی را تا لحظه آخر بر خود واجب می دانست. او بهترین الگوی رشادت بود. زیرا پرچم دار سپاه بود و پرچم را به دست رشیدترین و شجاع ترین افراد لشگر می سپارند. او به اندازه ای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لب های خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس (ع) یکی دیگر از برگ های زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.
وقایع روز نهم ماه محرم الحرام
- در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی) شمر بن ذی الجوشن با نامهای که از عبیداللّه داشت از "نُخیله" که لشکرگاه و پادگان کوفه بود، با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد کربلا شد و نامه عبیداللّه را برای عمر بن سعد قرائت کرد. ابن سعد به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه ات را خراب کند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آوردهای. به خدا قسم! تو عبیداللّه را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و کار را خراب کردی.
- شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیداللّه بن زیاد امان نامهای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیک خیام امام حسین علیه السلام آمد و عباس، عبداللّه، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه السلام که مادرشان امالبنین علیه االسلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید. آنها همگی گفتند: "لعنت خدا بر تو و امیر تو (و بر امان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر دختر رسول خدا را امان نباشد"؟! - در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیه السلام، امام حسین را باخبر کرد. امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟
حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر آورد که اینان میگویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید. امام حسین علیه السلام به عباس فرمودند: اگر میتوانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال میداند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی میکردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی.
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت میدهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه میسپاریم و گر نه دست از شما برنخواهیم داشت.
- امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.
در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد. همچنین در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.
لبیک یا عباس. سلام بر سردار و سقای کربلا.ممنون آسمونی جون :wink:
السلام علیـــــــک یااباعبدالله الحســـــــین (ع) السلام علیـــــــک یا اخی الحســـــین یا ابو الفضل العباس(ع) « اللّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ »
التماس دعااااااااااااااااااا
التماس دعا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا ا
اسلام علیک یا اخی الحسین یا ابو الفضل العباس