- آسمونی
- مجله اینترنتی
- دین و اندیشه
- اسلام
- مقتل و مرقد حر بن یزید ریاحی + نحوه شهادت
مقتل و مرقد حر بن یزید ریاحی + نحوه شهادت
حر با سپاهش در منزل «قصر بنی مقاتل» یا «شراف»، راه را بر حسین بست و مانع از حرکت او به سوی کوفه شد. کاروان حسین را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و حسین در آنجا فرود آمد. حر وقتی فهمید کار جنگ با حسین بن علی جدی است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین پیوست. توبه کنان کنار خیمههای حسین آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید. ظاهراً حر با اذن امام حسین اولین فردی است که به میدان رفت و در خطابهای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تاثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. رجز او چنین بود:
انی انا الحر و ماوی الضیف اضرب فی اعناقکم بالسیف
عن خیر من حل بارض الخیف اضربکم و لا اری من حیف
که حاکی از شجاعت او در شمشیر زنی در دفاع از حسین و حق دانستن این راه بود. حسین بن علی بر بالین حر رفت و به او گفت: توهمانگونه که مادرت نامت را «حر» گذاشتهاست، حر و آزادهای، آزاد در دنیا و سعادتمنددر آخرت! «انت الحر کما سمیتک امک، و انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الآخرة» و دست بر چهرهاش کشید.حسین با دستمالی سر حر را بست. پس از عاشورا بنیتمیم او را در فاصله یک مایلی از حسین دفن کردند، همانجا که قبر کنونی اوست، بیرون کربلا در جایی که در قدیم به آن «نواویس» میگفتهاند.
گفتهاند وقتی از دارالاماره کوفه، با ماموریت بستن راه بر حسین بیرون آمد، ندایی شنید که: «ای حر!مژده باد تو را بهشت ...»
نحوه شهادت حر بن یزید ریاحیطبری از قول ابوزهیر عبسی آورده است که چون حـرّ بن یزید به امام حسین(ع) پیوست، یزید بن سفیان [از سپاه دشمن] گفت : به خدا قسم اگر حـرّ را ببینم با نیزه ام او را از پای در می آورم.
راوی می گوید: در آن هنگام که دو سپاه به هم برآمده و پیکاری بی امان را در کشتار یکدیگر آغاز کرده بودند. حـرّ پیشاپیش سپاهیان امام حسین(ع)حمله برد. پس اسبش سخت مجروح شد و از گوشها و پیشانیش خون جاری بود. حُصین بن تمیم ، رئیس گارد محافظ عبیدالله زیاد، رو به یزید بن سفیان کرد و گفت: این همان حـرّ است که آرزوی کشتنش را داشتی! یزید بن سفیان گفت : آری . این را گفت و قدمی به سوی حـرّ برداشت و خطاب به او گفت : میل به زورآزمایی و پیکار تن به تن داری ؟
حـرّ پاسخ داد: آری، مایلم . و رو به سوی یزید بن سفیان آورد.
حُصین بن تمیم می گوید: به خدا قسم حـرّ به سوی یزید بن سفیان حمله برد، و گویی فرشته مرگش بود. چون روبرو شدنش با او همان بود و کشته شدن یزید بن سلیمان همان.
پس حـرّ پیوسته جنگ کرد تا آنکه عمرسعد به حُصین بن تمیم2 که فرمانده و رئیس تیراندازان بود امر کرد با پانصد کماندار اصحاب حسین(ع) را تیر باران کنند، پس همگی تیرها را رها کرده چیزی نگذشت که اسبها را از پا درآوردند و مردان را مجروح کردند و آنان از اسبها پیاده شده ساعتی جنگ سختی کردند.
ایوب بن مُسَرِّح1 [از سپاه دشمن] گفت : واللّه! من پی کردم اسب حرّ را و تیری بر شکم اسب او زدم که به لرزه در آمد و زمین خورد و حرّ از روی اسب مانند شیر جهید پس ندیدم احدی را هرگز مانند او که سر از تن جدا کند و لشکر هلاک کند.
اهل سیـَر و تاریخ گفتنه اند که حرّ و زهیر با هم قرار گذاشته بودند که بر لشکر حمله کنند و مقاتله شدید و کارزار سختی نمایند و هر کدام گرفتار شد دیگری حمله کند و او را خلاص نماید و بدین گونه یک ساعتی نبرد کردند. پس گروه بسیاری دورش را گرفتند و او را شهید کردند، و دو تن در کشتن او شریک شدند که یکی ایوب بن مُسَرِّح بود و دیگر مردی از سواران اهل کوفه.
بعضی گفته اند که امام حسین(ع) به نزد حـرّ آمد در حالی که هنوز از بدن حـرّ خون می رفت، پس امام(ع)به حـرّ فرمود: به به! ای حُرّ! تو حُرّ (آزاد) هستی همچنانکه نام تو حـرّ است، آزاده ای در دنیا وآخرت.