- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- ژوزف ماساپوست و مسابقه در برابر پاس تهران
ژوزف ماساپوست و مسابقه در برابر پاس تهران
محمود یاوری در دوران بازیگری در میدان و در روزهایی که بزرگترین نقص فوتبال ما فقدان شوتزن بود تنها مرد میانه میدان بود که با شوت هایش تن دروازه بان را می لرزاند. قدرت شوت های یاوری به حدی بود که حتی وقتی از فواصل ۳۰ یا ۴۰ متری پشت توپ قرار می گرفت، ضرباتش بوی گل میداد و دروازه بان تیم مقابل فرصت چندانی برای مقابله پیدا نمی کرد. اندام کشیده و ورزیده یاوری برای نبردهای تن به تن ساخته شده بود و کمتر حریفی بود که از پس او برآید. خوب می جنگید و اغلب اوقات مرد یارگیر میانه میدان بود که وقتی هم تیمی هایش را صاحب توپ می دید به جستجوی فضایی باز می پرداخت تا پس از کسب توپ اقدام به شوتزنی کند. باوری از همان آغاز مربیگری موفق نشان داد. در شرایطی که تیم های زمان او به زور پول و رفاه نسبی جان می گرفتند، باوری تیم سپاهان را که در آن زمان در فقر دست و پا می زد به حریفی قدرتمند برای تیمهای بزرگ بدل کرد. یاوری از ابتدا یک اصفهانی باریک بین، نکته سنج و بذله گو بود و شاید حاضر جواب ترین فوتبالیست تاریخ اصفهان. مروری داریم بر خاطره جالب تقابل یاوری و بهترین بازیکن جهان از زبان یاوری.
تو جنتلمن نیستی
تیم دو کلا پراگ از چکسلواکی به ایران آمده بود. همان تیمی که ژوزف ما ساپوست برنده توپ طلای اروپا را به همراه داشت. بازیکنی که بازی عالی او مقابل پله او را بر سر زبان ها انداخته بود. همه ما برای او احترام خاصی قائل بودیم به همین علت وقتی در دیدار «دوکلا» با منتخب تهران، مرا مأمور مهار او کردند تا حد امکان به پای او نمی پیچیدم و مواظب بودم در اثر خشونت آسیب نبیند. فردای آن روز تمام روزنامه ها این موضوع را «رو » کردند و نوشتند:
یاوری به خاطر احترام او را آزاد گذاشت.
دیدار دوم دوکلا پراگ در برابر پاس برگزار می شد که باز هم من و او را رو در روی هم قرار می داد. این بار سعی کردم کمی نزدیک تر و جدی تر با او بازی کنم اما اولین دفعه ای که به او نزدیک شدم، با زانویش ضربه ای محکم به کمر من زد و توپ را با خود برد. من این ضربه دردناک را تحمل کردم، فقط با احترام به او اعتراض کردم. ولی او با لحنی توهین آمیز صدایی مثل «هوم» از دهانش بیرون آورد! این بود که وقتی از کنارش رد می شدم به انگلیسی ساده گفتم:
دی استفانو ایز جنتلمن. بکن باوئرایز جنتلمن، بابی چارلتون ایز جنتلمن، یو آر نات جنتلمن.
با همین کلمات دست و پا شکسته سعی کردم به او بفهمانم که مثل دی استفانو، بکن باوتر و بابی چارلتون مؤدب و با شخصیت نیست. این تنها پاسخ من به کار نادرست او بود اما فکر می کنید تأثیر حرف های من در ماسا پوست چه بود؟
فردای آن روز در حال تمرین بودیم که تیم دو کلا براک هم برای تمرین به همان زمین آمد ماساپوست که در پی فرصت می گشت. یک بار که تصادفأ سر راهش قرار گرفتم به زبان آمد و بی توجه به اطرافیان به من گفت:
یو آرنات جنتلمن
بعد هم بدون آن که منتظر جواب و عکس العمل من باشد، از آنجا دور شد.