- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- فیلم بین الملل
- پدر فیلمی از زجر الزایمر

پدر فیلمی از زجر الزایمر
آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank" rel="follow">اختصاصی آسمونی نقد از چکاوک شیرازی
آیا آنتونی فیلم پدر همان آدم خوار فیلم سکوت بره هاست؟ یا هنر بازیگری اش اعجاز می کند؟ آنتونی هاپکینز در نقش پدری که دچار آلزایمر شده در فیلم "پدر" به معنی واقعی نقش آفرینی می کند.

فیلم های زیادی در مورد فراموشی ساخته شده، این که چقدر بیماران مبتلا، آزار میبینند و چقدر اطرافیانش را می آزارند. اما در جدیدترین ساخته ی در این مورد، کارگردان کاری کرده است که ما به عنوان بیننده لحظه به لحظه ی این بیماری را احساس کنیم. در ابتدا گمان می کنیم که پدر به دلیل ناسازگاری با پرستارش به خانه ی دخترش نقل مکان کرده. در ادامه زن و مردی را می بینیم که به جای دختر و دامادش اشتباه گرفته و همه ی این ها را به پای عارضه ی طبیعی بیماری آلزایمر می گذاریم. خانه همان خانه است اما چیزهایی درونش تغییر می کند به عنوان نمونه کابینت ها، تابلوها،... اما معماری خانه عوض نمی شود و با دیالوگ هایی که بین پدر و دخترش آن در جریان است ابتدا فکر می کنیم که آنجا خانه ی پدر است، بعد متوجه می شویم که خانه ی دختر است و در آخر، به قول سینمایی ها چک صدا داری می خوریم و می فهمیم که آنتونی در پانسیونی بستری است که معماری اش تقریبا شبیه خانه ی خودش است و او هنوز خیال می کند در خانه است و آن مرد و زنی که به ما هم فکر می کردیم به جای دختر و دامادش اشتباه می گیرد، پزشک و پرستار مرکز نگهداری از سالمندان هستند.

چند چیز است که مدام در ذهنش دور می زند و البته در چشم مخاطب، اول شامی است که با دخترش صرف کرده، او یادش می آید که شبی با دخترش خوراک مرغ خورده است، بعد موضوع ساعت مچی اش است و سوم و از همه مهم تر دختر از دست رفته اش لوسی است که در تصادف جان باخته، آنتونی می داند که او نیست اما همیشه پرستاری را شبیه او می پندارد و از پرستار چون در خیالش شبیه لوسی است، خوشش می آید.
آلزایمر بیماری سختی است که این فیلم توانسته زجر و عذابی را که بیمار از گیجی و سردرگمی خودش می برد به تصویر بکشد و در آخر با دیالوگ به جایی حق مطلب را ادا کند که انگار درختی است بی برگ و از نظر من بی ریشه که به جایی وصل نیست و هویتی ندارد، حتی اگر اطرافیانش او را عمیقا دوست داشته باشند.