- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- کریسمسی با طعم توپ فوتبال

کریسمسی با طعم توپ فوتبال
من حالا به روشنی به کریسمس 1914 فکر میکنم، همانطور که هر سال این کار را میکنم. همچنین به همه دوستانی فکر میکنم که هرگز به خانه بازنگشتند اما زیاد فکر کردن به آنها خیلی غمانگیز است، خیلی غمانگیز!
( آلفرد آندرسون- آخرین بازمانده مسابقه فوتبال در جنگ جهانی اول)
زمانی که جنگ جهانی نخست آغاز شد، در بریتانیا از شوراهای شهر گرفته تا محراب کلیساها، مردم را به برداشتن اسلحه برای کشورشان وادار کردند. روزنامه یورکشایر پست گزارش داد که چگونه یک مسابقه فوتبال، تبدیل به سربازگیری شد. این روزنامه می نویسد:
شب گذشته در پایان مسابقه، صحنه های تکان دهنده ای را در زمین فوتبال لیدزسیتی شاهد بودیم. شهردار برای 4 هزار تماشاگر سخنرانی کرد. سراسر زمین را هجوم دلیرمردان و هلهله شادی پر کرده بود. در بالای پله ها، جوانان برومند می آمدند تا بازوبندی را با نواری از رنگهای ملی- آبی، سفید و قرمز- دریافت دارند و همراه دوستانشان در میدان جنگ، افتخاری همیشگی به دست آورند. زمانی که هجوم فروکش کرد، معلوم شد که تعداد داوطلبان 149 تن بوده است. همسر شهردار، 51 تن دیگر را خواستار شد. هجومی دیگر و هلهله ای دیگر. و با سرود راه درازی است تا تیپِراری سهمیه به زودی پر شد.
سربازان با امید به این که قبل از تمام شدن جنگ به جبهه ها برسند، راهی شدند؛ روزها گذشت و هوا سرد شد...
سال 1914 بود و دو شب مانده به کریسمس، سرمای شدید صحرا را فرا گرفته بود. در آن شرایط کسی نمی توانست تصور کند که آن شب قرار است برای همیشه در تاریخ ماندگار شود. سپاه آلمان تا مرز خاک سرد صحرای باری پیش آمده بود و حال که شب فرا رسیده بود، سربازان بریتانیایی خسته و کم رمق به آتش های برافروخته کمپ ژرمن ها خیره شده بودند. کاپیتان نویل سرگرد سوم و تصمیم گیرنده لشکر، با بی سیم خود سکوت شب را می شکست:
جوخه 5، موقعیت خود را اعلام کن.
اما ارتباط قطع شده بود و موقعیتی از طرف جوخه 5 اعلام نمی شد. شرایط نامساعد جوی همین شرایط را برای آلمان ها نیز پیش آورده بود. دو لشکر مافوق و مرجعی برای اخذ تصمیم نداشتند. اندکی دورتر هوفر فرمانده آلمانی ها نیز شرایطی مشابه داشت؛ درست مثل نویل صحرای سیاه را می نگریست و نمی دانست چه تصمیمی بگیرد.

در ایستگاه رادیویی لندن آخرین پیام کاپیتان نویل ضبط شده است و هنوز هم پس از گذشت بیشتر از یک قرن می توان در موزه ترافوردپارک منچستر آن صدا را شنید:« ارتباط ما قطع شده است. دستور چیست؟» ناگهان صدایی به گوش می رسد:
جوخه 5! موقعیت خود را اعلام کن!

اما این بار این رمز از طرف فرماندهی بریتانیایی کبیر شنیده نمی شود. بلکه این صدا از سوی دشمن می آید. ترس سراسر وجود نویل را فرا می گیرد. چرا آلمانی ها به انگلیسی با آنها صحبت می کنند؟ نویل می گوید:
اعلام نمی کنیم! شما بگویید.

از آن سو صدایی می آید: ارتباط ما هم مثل شما قطع شده است. بهتر است امروز استراحت کنیم. نویل می گوید: چه تضمینی وجود دارد؟ صدا می گوید: فردا صبح در صحرای بین دو ارتش، یک مسابقه فوتبال برگزار می کنیم. برنده، کل این صحرا را اشغال می کند! به مدت نیم ساعت سکوت مطلق برقرار می شود و سرانجام نویل سکوت را می شکند: قبول است. بازی می کنیم!

فردای آن شب هراسناک، چهار تانک نفربر، دروازه ها را تشکیل دادند. سرجوخه وریتی با بی سیم خود هشدار داد:
حتی یک گلوله، اخطار می کنم،حتی یک گلوله مسابقه را باطل می کند!
طی چند ساعت دو تیم فوتبال تشکیل شده بود و انگلیسی ها سرپرستی تیم خود را به والتر تول سرجوخه چهارم سپاه خود دادند؛ بازیکنی فوق العاده که مورد توجه تاتنهام قرار گرفته بود اما جنگ جهانی سبب شد که او فوتبال را کنار گذاشته و راهی جبهه شود.

پاسخ ساده بود. آلمانی ها متوجه شده بودند که به مدت یک شب اعلام صلح شده است و به همین خاطر با خیال آسوده بازی می کردند. اما بریتانیایی ها برای مرگ و زندگی مسابقه می دادند. وقتی آنها گل برتری را زدند، این نویل بود که فریاد می زد: ما پیروز شدیم! تنها بعد از مسابقه بود که نویل متوجه ماجرا شد...او بعدها هم با یادآوری آن مسابقه اشک از چشمانش سرازیر می شد...
اما این مسابقه تنها دیداری نبود که در کریسمس 1914 اتفاق افتاد. گفته شده در بخشی دیگر از مرز بلژیک و در شب ۲۴ دسامبر از سنگرهای آلمانی ها سرود کریسمس شنیده میشد. در پاسخ به آنها، انگلیسی ها نیز شروع به خواندن این سرود کردند. بعدها و بر اساس نوشتهای که در خانه یک ستوان اسکاتلندی پیدا شد، مشخص شد که بامداد آن روز، سربازان دو کشور صبح روز بعد بدون اسلحه به طرف سنگرهای یکدیگر رفتند. سربازان آلمانی با پاکت سیگار و هدایایی در دست به سمت انگلیسی ها رفتند و گفتند: می خواهید چه کار کنید؟ شلیک کنید؟ به مردان بیسلاح نمی توان شلیک کرد. سپس سربازان هدایای خود را به همدیگر دادند و به مناسبت این دیدار و و کریسمس بازی برگزار کردند. گزارشگر شهر منچستر در روزنامه گاردین نوشت: هر منطقه ای که فضای مناسب داشت، سربازان دو کشور در آن جا به بازی فوتبال مشغول شدند.
آن روز آخرین روز صلح بود و سرانجام با تکیه به تهدید محاکمه در دادگاه نظامی، رهبران نظامی از جمله ژنرال سر هوراس اسمیت سربازان خود را از یکدیگر جدا ساختند تا آنها را از نو برای ادامه خصومت تحریک کنند. سربازان یک بار دیگر مجبور به جنگ می شوند و جنگ تا سال 1918 به درازا می انجامد.نزدیک به 4 سال دیگر...